نگاهی به تجربههای تاریخی و وظایف نیروهای انقلابی در عصر جنگهای ارتجاعی
در جهان متناقض سرمایهداری و سلطهی طبقه استثمارگر ، جنگ گاه معجزهای است برای بقا و گاه، عامل سقوط. بستگی دارد از کدام پنجره به آن بنگریم: از چشم قدرت یا از جایگاه مردم.
جنگ و حکومتها: نجات در آتش بحران،
تاریخ بارها نشان داده است که جنگ، در بسیاری موارد، راه نجاتی موقت برای حکومتهای بحرانزده بوده است:
- جنگ جهانی اول، در سایهی بحران اقتصادی، رقابتهای امپریالیستی و فشارهای داخلی در اروپا، فرصتی فراهم آورد تا قدرتهای درگیر، توجه تودهها را از شورشهای اجتماعی منحرف کرده و به “دشمن خارجی” معطوف کنند. بهویژه آلمان و اتریش-مجارستان در آستانهی فروپاشی داخلی بودند.
- در روسیه تزاری، شکست در جنگ با ژاپن (۱۹۰۵) جرقهی نخستین انقلاب را زد. اما پس از سرکوب آن، جنگ جهانی اول فرصتی پدید آورد تا حکومت تزار انسجامی ظاهری ایجاد کند. هرچند این معجزه کوتاهمدت بود و فشارهای جنگ نهایتاً به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ انجامید.
- در ایران معاصر، جمهوری اسلامی در اوج بحران پس از انقلاب ۵۷، با حملهی صدام و آغاز جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰)، موفق شد سرکوبها را تشدید کند، فضای داخلی را امنیتی سازد و اپوزیسیون را قلعوقمع نماید. آیتالله خمینی خود جنگ را «نعمت» بخواند.
اما گاه جنگ، معجزهی سقوط است!
جنگ، همهجا نجاتبخش نیست. گاه خود به تبرِ سقوط بدل میشود:
- در روسیه، فشار جنگ جهانی اول نهتنها موجب سقوط تزار شد، بلکه زمینهساز ظهور قدرت شورایی و انقلاب کارگری گردید.
- شکست نظامی آمریکا در ویتنام موقعیت جهانی امپریالیسم را متزلزل کرد و بحرانهای اجتماعی داخلی را شدت بخشید: از جنبش سیاهپوستان تا اعتراضات دانشجویی و بحران مشروعیت دولت نیکسون.
- جنگ افغانستان در دههی ۸۰، شوروی را گرفتار جنگی فرسایشی کرد که به فروپاشی اقتصادی و سیاسی آن شتاب بخشید.
امروز: جنگهای ارتجاعی و صفبندیهای نادرست
امروز نیز جهان بار دیگر در گرداب جنگهای ارتجاعی گرفتار شده است:
از جنگ نیابتی در اوکراین تا حملات اسرائیل به ایران، لبنان و غزه، و تهدیدات مستمر در خلیج فارس. اینها جنگ خلقها نیستند، بلکه نبرد میان قطبهای سرمایهداری جهانی، ارتجاع منطقهای و امپریالیسم است.
جمهوری اسلامی ایران، در حالیکه از درون دچار فروپاشی اقتصادی، بحران مشروعیت و اعتراضات پیدرپی زنان، کارگران و جوانان است، بار دیگر به استراتژی کهنهاش پناه برده:
تهدید خارجی = سرکوب داخلی ،انسجام اجباری.
وظیفهی نیروهای انقلابی چیست؟
در این شرایط بحرانی، وظیفهی نیروهای انقلابی، بهویژه کارگران آگاه، پیشروان چپ و روشنفکران رادیکال، نه دفاع از هیچیک از بلوکهای جنگطلب، بلکه افشای ماهیت ارتجاعی هر دو طرف است.
- باید نشان داد که جنگ، همواره به قیمت جان و زندگی مردم تمام میشود، نه ژنرالها.
- باید شعار «نه به جنگ ارتجاعی، نه به امپریالیسم، نه به جمهوری اسلامی، و نه به ارتجاع پادشاهیخواه» را در میدان عمومی مطرح کرد.
- باید از نیروهای راست فاشیستی، بهویژه سلطنتطلبان و عناصر اطلاعاتی صادراتی که گاه حتی از جمهوری اسلامی خطرناکترند، پرده برداشت. افشای این جریانها، یکی از وظایف اساسی است.
- باید نقاب از چهرهی ناسیونالیسم شوونیستی برداشت که دشمن مردم است، نه پناهگاه آنها.
- و بالاخره، باید همهی توان را صرف سازماندهی طبقهی کارگر، پیوند با جنبشهای اجتماعی، و ساختن بدیلی سوسیالیستی و انقلابی کرد؛ چرا که تنها راه نجات از چرخهی جنگ، فقر و دیکتاتوری، همین مسیر است.
جنگ میتواند معجزهای برای بقای حکومتهای بحرانزده باشد — اگر مردم خاموش و پراکنده باشند. اما اگر هوشیار و سازمانیافته باشند، همان جنگ میتواند آغاز پایان آن حکومتها باشد.
نه طرف ارتجاع شرقی، نه مدافع ارتجاع غربی.
مردم ایران حاصل رنج، مبارزه و امیدند؛ با دستهای خالی، اما با دلی پُر از رؤیای رهایی.
ناصر کمالی
۱۴ ژوئن ۲۰۱۵ لندن
