جنگ افروزی اسرائیل در 75 سال گذشته، که مکمل توسعه طلبی جهانخواران و تاراج ذخائر نفتی در منطقه و توبره کشی منافع مردم این خطه ستمدیده است، با به سر کار آمدن جمهوری اسلامی تحت لوای «انقلاب اسلامی» که حمایت از مسلمانان جهان بخصوص مسلمانان مردم آواره فلسطین در صدر برنامه هایش بود، امشب به نقطه انفجار خود رسیده و بنا به گزارشهای آتش افروزان می رود تا غرب آسیا را بسوزاند و از این خطه تاریخی و مهد ادیان و تمدن ها، تلّی از خاک بجای بگذارد.

چنین گفته می شود که مسوولیت این آتش افروزی از زمانی آغاز شد که خمینی آزادی قدس را از کربلا اعلام کرد. از همان روز آغازین در برخی از دفاتر رسمی جمهوری اسلامی، از جمله دفتر هاشمی نژاد معدوم، ، نقشه ای بر دیوار نصب شده بود که از افغانستان، ایران و عراق به عنوان یک کشور و تحت نام جماهیر اسلامی یاد می شد.
در این نگاه، اسرائیل از هرگونه اتهامی مبرّا شده، و مقصر و مجرم اصلی جمهوری اسلامی است.
بدون شک، جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تاکنون تشدید کننده این بحران و آتش افروزی بوده، و بطور حتم اگر سقوط نکند، در آینده هم یکی از دلایل تنش آفرینی در منطقه، جمهوری اسلامی است. در عین حال، نبایست در زمین حامیان و لابی های نظام مذهبی-فاشیستی اسرائیل بازی کرده، و با خودفریبی فراموش کنیم که دلیل تنش در فلسطین اشغالی، حتی در زمان پهلوی ها، نه مسلمانان افراطی، و نه حامیان خط خمینی بودند. در دوران قبل از خمینی، فلسطین سرزمین آموزش بسیاری از مبارزان ایرانی علیه ظلم و ستم پهلوی بود. در آن دوران، الفتح، همانگونه که امروز حماس، «تروریست» نامیده می شود، یک جنبش تروریستی شناخته می شد؛ تا آنکه بالاخره عرفات به طرح دو کشور فلسطین و اسرائیل تن داد، و عملا و بدون آنکه اسرائیل کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد، یکطرفه کشور اسرائیل را به رسمیت شناخت.

ظاهرا، این نکات حرفهای آرشیو شده و خاک خورده دهه ها پیش است و به «حمله تروریستی» گروه «افراطی/ تروریستی» حماس به «خاک اسرائیل»، و بخصوص تنش آفرینی جمهوری اسلامی در این دوران بحرانی در غرب آسیا، ربطی نداشته و اگر هم دارد، آنقدرها و مستقیما در معادلات سیاسی-نظامی حاکم کنونی نمی تواند و نبایستی تأثیرگذار باشد.

با ارجاع به حافظه تاریخی و پرهیز از سپردن آن به تاریکخانه فراموشی به نوع دیگری خودنمایی می کند. بسیاری هستند که با آنچه در بالا نوشته شد موافقند، اما با «واقعگرائی» به «شرایط منحصر به فرد سیاسی»، و… «تقیه» می کنند. مهمتر آنکه، دشمن روبروی خود را نه «استثمارگر»، بلکه و فقط به فقط جمهوری اسلامی می دانند، و بر این اصل تأکید دارند که نمی شود در عین حال، تمام مسائل روز در جهان را حل کرد و در چند جبهه مبارزه کرد.

نه! نمی شود! اما همانطور که می شود ظلم، آدمکشی، کودک کشی و تجاوز در زندان و …. حاکمین جنایتکار جمهوری اسلامی را محکوم کرد، به همان نحو و حد و امکان هم می شود آنچه اسرائیل و حامیانش در فلسطین اشغالی انجام می دهند را هم محکوم کرده و از سکوت مرگبار دوری جست.

به حافظه تاریخی نغب می زنم. در چنین روزهایی آمریکا و انگلیس علیه دولت ملی-مردمی مصدق تبانی کرده و پس از کودتا علیه دولت او، محمدرضا را بر تخت نشاندند. قاعدتا، آن واقعه که هفتاد سال پیش در ایران رخ داد، با آنچه که امروز در غزه رخ می دهد ربطی ندارد، حال آنکه مخرج مشترک هردو آنها یکی است. حامیان و برنامه ریزان کودتای 28 مرداد آمریکا و انگلیس بودند، حامیان سیاسی و نظامی تشکیل کشور اسرائیل هم همین دو کشور بودند. کودتای 28 مرداد با دلارهای آمریکایی و طراحی انگلیس رخ داد. آدمکشی و ادامه جنایت علیه بشریت در غزه هم با دلار و تسلیحات و برنامه ریزی همین دو کشور رخ می دهد.

آنچه در بالا نوشته می شود نه شعارهای گوش خراش ضد امپریالیستی و نه برآمده از ایدئولوژی استثمارستیزی است، بلکه بیان واقعیات تاریخی است که لابی ها و رسانه های معلوم الحال دائما و بطوری سیستماتیک تلاش دارند تا با سرعت نور به فراموشخانه تاریخ سپرده شود.

باری دیگر به حافظه تاریخی بازگردیم. در زمانیکه جهان استثمارگر تصمیم به خاک و خون کشاندن عراق گرفت، ارتش آزادیبخش ملی ایران علنا اعلام کرد که فقط و فقط یک هدف بیشتر ندارد و آن شلیک به دشمنش، نظام جمهوری اسلامی است، و در درگیری بین قوای ائتلافی و عراق «بی طرف» است. یکی از اولین اقداماتی که جت های جنگنده آمریکا و انگلیس انجام دادند بمباران مقرهای شناسائی شده ارتش آزادیبخش ملی ایران، بخصوص مقر فرماندهی آن ارتش بود. اقدام بعدی همین «مدافعان دموکراسی» ابقای نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست «تروریستی» بود، تا دلیلی برای کشتار فرزندان خلق داشته باشند، و از همکاری جمهوری اسلامی در به خاک و خون کشاندن عراق، تشکر کرده باشند. در آنروز مجاهدین «تروریست» بودند، امروز حماس «تروریست» است. آنروز جمهوری اسلامی همگام با متجاوزین به عراق مورد تفقد قرار می گرفت، امروز جمهوری اسلامی که هنوز بر طبل قدس از کربلا می کوبد، بنا به نظرات سران تروئیکا و آمریکا، «متجاوز» است.

پس از «انتخات» رئیس جمهور دولت اسلامی، که اکثریت قاطع «ملت شریف» آنرا تحریم کرده و به تمامیت نظام مذهبی-فاشیستی پشت کردند، خامنه ای در رأس این گله آدمکش، به این نتیجه رسیده که اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود، و اگر کانون های شورشی بتوانند با خودسازماندهی، و انسجام روابط با خلق ستمدیده، کنترل مبارزه را در دست بگیرند، عمر نظام اسلامی به آخر رسیده و طولی نخواهد کشید که اعتراضات اجتماعی به اعتراضات سرنگونی طلبانه تغییر ماهیت داده و نظام را کن فیکون خواهد کرد. ترفند «جراح نظام»، پزشکیان، هم آنقدر بی رمق بود که پس از چند هفته آثار ریزش از اطراف پزشکیان بارز شده است. در چنین شرایط حادّی، همانطور که در شرایط حاد 1359-1360، و 1366-1367 دیده شد، تنها راه عبور از تهدید، استفاده از فرصت است. اسرائیل همانطور که در جنگ ایران-عراق به فریاد جمهوری اسلامی رسید، بار دیگر با قتل هنیه در تهران، و عبور از خط قرمز قابل قبول قوانین بین الملل، و ایجاد «فرصت»، به جمهوری اسلامی بهانه لازم و کافی داد تا با تنش آفرینی تحت لوای «خونخواهی» (و نه دفاع از مرز و بوم وطن) اذهان مردم خسته و بپاخاسته را از «شورش» به «اضطراب از جنگ» معطوف دارد.

جنگ و نه جنگ در حافظه تاریخی

در صورت آغاز جنگ، حداقل آسیب استراتژیک به ایران، اشغال جزایر سه گانه و جزیره فارسی است. واشنگتن پست، با اشاره به حادتر شدن تنش بین متخاصمین، تلاش می کند تا ذهن خواننده را از واقعیت منحرف کند «آمریکا تلاش کرده است تا این جنگ را متوقف کند» اما واقعیت چیز دیگریست.

«جنگی» که احتمال آغاز آن هر لحظه بیشتر می شود، سالها پیش از حمله «تروریستی» حماس به «خاک اسرائیل» آغاز شده بود، و شخصیت هایی آشنا بر آن اصرار می ورزیدند.
«بی بی سی فارسی – 14 اسفند 1391
جو بایدن در جمع اعضای سازمان آیپک سخنرانی کرده

جو بایدن معاون باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا گفت که ایالات متحده “به دنبال جنگ نیست”، اما “همه گزینه ها و از جمله گزینه نظامی روی میز است”.

آقای بایدن روز دوشنبه ۴ مارس (۱۴ اسفند) هشدار داده که آقای اوباما در مورد عزم ایالات متحده برای “باز داشتن ایران از دسترسی به سلاح هسته ای بلوف نمی‌زند”.

سخنان آقای بایدن، در جمع اعضای سازمان “آیپک”، بزرگترین لابی طرفدار اسرائیل در ایالات متحده بیان شده است.

آقای بایدن در حدود یک ماه قبل، پیشنهاد داده بود که در صورت جدیت آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، کشورش آماده گفتگوی مستقیم با ایران است. آیت الله خامنه ای، این پیشنهاد را رد کرده است.

همزمان با هشدار آقای بایدن، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا هم گفته که اگرچه کشورش مذاکره را به عنوان “اولین گزینه” ترجیح می‌دهند، اما نمی‌توان “تا ابد برای راه حل دیپلماتیک صبر کرد”.

آقای کری دوشنبه ۴ مارس (۱۴ اسفند) و در پی ملاقات با وزیر امور خارجه عربستان سعودی، از عزم دو کشور برای بازداشتن ایران از “رسیدن به سلاح هسته‌ای” سخن گفته است.

“نخست وزیر اسرائیل گفته است که نه مذاکرات و نه تحریم های بین المللی در باز داشتن جمهوری اسلامی از پی گیری برنامه هسته ای خود موثر نبوده و تنها راه متوقف کردن این فعالیت ها ‘تهدید نظامی’ است”……»

«فارس به نقل از رویترز در همان ماه می نویسد:

نتانیاهو روز دوشنبه گفت وظیفه اصلی کابینه جدید جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های اتمی است. با این حال مجموعه‌ای از سیاستمداران بی‌تجربه و تشتت فکری شدید در کابینه جدید ممکن است هر گونه تصمیم برای حمله به ایران را با اخلال مواجه کند.

«یعیر لاپید»، رهبر حزب «یش عاتید» و «نفتالی بنت» رهبر حزب «هبیت یهودی» دو وزیر تازه‌کاری هستند که در کابینه امنیتی جدید اسرائیل قرار گرفته‌اند. «گیلاد عردان»، دیگر عضو این کابینه هم دارای سبقه سیاسی است اما هرگز وارد حلقه تصمیم‌گیری‌های اساسی نشده است.

یکی از مقامات امنیتی در کابینه قبلی نتانیاهو می‌گوید: «برای این افراد تازه وارد، دادن رأی درباره ایران مستلزم این است که حداقل سه ماه مطالعه کنند.»…….»

«بی بی سی فارسی در 7 فروردین 1392 گزارش می دهد

رهبران پنج قدرت نوظهور اقتصادی در جهان، بریکس، نگرانی خود را از تهدیدهای نظامی علیه برنامه اتمی ایران اعلام کرده‌اند.

رهبران برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که در بندر دوربان آفریقای جنوبی گردهم آمده‌اند، روز چهارشنبه (۲۷ مارس) با صدور بیانیه‌ای درباره اقدام نظامی علیه ایران هشدار دادند.

در بیانیه پایانی نشست آن‌ها آمده است: «نسبت به تهدیدهای صورت گرفته برای اقدام نظامی و اعمال تحریم‌های یکجانبه نگران هستند.»……»

«سایت مجاهدین – مسعود رجوی – پیام به ارتش آزادی – 28 آذر 1386

ما از پس‌رفت راه‌حل جنگ خارجي با رژيم آخوندي بغايت استقبال مي‌كنيم. به‌خصوص كه دود و دم صلح و سازش با فاشيسم ديني با دستاويز جنگ را هم فرو مي‌نشاند. از اين پيشتر هم گفته بوديم:
«تغيير و سرنگون‌كردن فاشيسم مذهبي، در آينده نيز مانند گذشته، به پاي هيچ‌كس جز مردم و مقاومت ايران نوشته نشده است. حتي وقوع جنگ و حمله هوايي به مراكز پاسداران و سايتهاي اتمي رژيم، اين معادله را تغيير نمي‌دهد. يعني كه در هر حال، سرنگوني و تغيير دموكراتيك در ايران، منحصراً در ظرفيت و صلاحيت و توانمندي مردم و مقاومت ايران است. كافي است ممنوعيتها و محدوديتهاي اين مقاومت كه به‌درخواست آخوندها برقرار شده، برداشته شود.
در‌عين‌حال خاطرنشان مي‌كنيم كه امروز صورت مسأله، باز هم سياست تغيير رژيم و بلوغ آن است و نه چيز ديگر. برخي ساده‌لوحانه گمان مي‌كنند تهديد جامعه بين‌المللي، «جنگ» با اين رژيم است. اما بنا بر سه دهه تجربه، ما قاطعانه برآنيم كه تهديد واقعي در رابطه با اين رژيم، «نه جنگ» است. يعني كه نگراني عمده پيوسته در صلح و سازش با رژيمي است كه بالمآل جنگ را در تقدير دارد و روزي آن را براي جامعه بين‌المللي اجتناب‌ناپذير مي‌كند. رژيم جنگ‌افروزي كه بي‌دريغ ساز و برگ و اسباب جنگ تدارك مي‌بيند. زيرا بقاي خود را تنها در «توسعه» و جنگ و بحران و سلاح اتمي مي‌بيند» (7آبان86). …….»

اینها نمونه موضعگیری هائی است که سالها پیش از یورش «تروریستها»ی تحت الحمایه جمهوری اسلامی به «خاک» اسرائیل گرفته شده است. اما در واقعیت میدانی امروز تغییر ایجاد نمی کند.

مشکل آمریکا و اسرائیل و هم مسلکانشان جمهوری اسلامی و تنش آفرینی نظام اسلامی نیست، چرا که همیشه در راستای منافع درازمدت آنها بوده است. جهان استثمارگر به دنبال تخریب زیرساخت های ایران است.

طبیعتا این اقدام باید پیش از وقوع، با شدیدترین لحن و با شفافیت کامل محکوم شود، تا فردا برای کسی شبهه ئی نباشد که چه کسانی خواهان جنگ، و چه کسانی دلنگران تمامیت ارضی ایران، و یادواره های تاریخ و تمدنش بوده و هستند.

در نقل قول بالا، مجاهد خلق مسعود رجوی به نکته شایان تأملی اشاره دارد. «… آينده نيز مانند گذشته، به پاي هيچ‌كس جز مردم و مقاومت ايران نوشته نشده است. حتي وقوع جنگ و حمله هوايي به مراكز پاسداران و سايتهاي اتمي رژيم، اين معادله را تغيير نمي‌دهد… » اما این واقعیت باید به صدای بلند به گوش جنگ افروزان برسد که فی الواقع اگر به دنبال تغییر هستند، اگر به دنبال «صلح» هستند، «نه جنگ» تنها پاسخ است.

جنگ چه محدود به سایت های اتمی نظام اسلامی، ویا به اهداف مهم (چنانکه لیندزی گراهام گفته « باید پالایشگاههای نفتی ایران هدف قرار بگیرند » و یا « من از دولت بایدن می‌خواهم که به اهداف مهم در داخل ایران حمله کند » – مراجعه شود به سایت مجاهدین) در اصل مساله تغییری ایجاد نمی کند. تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی آماده سازی کانون های شورشی برای ترغیب جامعه به اعتراض، اما نه از جنس «نافرمانی مدنی» است.
رضا پهلوی به دنبال تغییر نظام بدون ساختار شکنی و حفظ پایه های سرکوب جمهوری اسلامی است. همانطور که شاه رفت و خمینی آمد، حال باید علی برود و رضا بیاید، البته اگر بشود همراه با کودتائی که بتواند پایه گذار تغییری صوری باشد، که بسیار بهتر است.

چنانچه ملاحظه می شود هیچکدام خواست نیروهای رادیکال را تأمین نمی کند، و دقیقا به همین دلیل باید شدیدا علیه جنگ موضعگیری کرد و این پیام را به گوش آنها که باید بشنوند رساند که جنگ علیه منافع ملت شریف ایران، تهدیدی برای صلح در منطقه، و البته بانی آسیب های اجتماعی، زیست محیطی و بهزیستی جامعه می شود. در کنار همه اینها، به جناح هار که دائما به دنبال بهانه است، دستاویز تولید سلاح اتمی را داده که در آنصورت بازده و تبعاتش بسیار گرانتر از آنست که محاسبه شده است. محمدرضا صباغیان بافقی در صحن مجلس در سخنانی تاکید می کند «اقدام متقابل جمهوری اسلامی، باید ساخت سلاحی باشد که امروز اسرائیل و کشورهای زورگو دارند».

اشاره به آخرین پیام بلینکن خارج از موضوع نیست. «بنابر بیانیه وزارت خارجه آمریکا، آقای بلینکن در گفت‌وگو با هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، بر اهمیت حضور گروه افراطی حماس در مذاکرات روز پنج‌شنبه تاکید کرد.»
گویی استثمارگران زورگو، پس از ده ماه کشتار کودکان و زنان و شهروندان بی دفاع، بالاخره به این نتیجه رسیده اند که «حضور» حماس «تروریست» در «نشست» ضروریست.  منطقا می شود پرسید که چرا از «تروریست» ها پیش از جنگ افروزی، قتلعام 40000 فلسطینی، و چندین هزار مجروح و معلول و صدها کودک دم مرگ بخاطر سوء تغذیه، خواسته نشد تا که پای میز مذاکره نشسته و به توافقاتی برسند؟

پاسخ ساده است، چون قرار بر این بود که این جنایت رخ بدهد. همانطور که اگر هشیار نباشیم، قرار بر اینست تا با خاک پاشی به چشمانمان، واقعیتهایی که در حال رخ دادن است را نبینیم.

تأکید می کنم، در این دنیای بی در و پیکر، نه جنگ، و صلح در منطقه، سرنگونی هر دو نظام مذهبی-فاشیستی را تسریع می کند.

علی ناظر
23 مرداد 1403
13 اوت 2024