ماهنامه خط صلح – از پانزدهم فروردین که رهبر جمهوری اسلامی با خیزی بلند از سر اصول و قواعد فقه و شرع و حقوق و اخلاق عبور کرده و با وضع مفهوم «حرام سیاسی» میدان جنگ دیگری علیه زنان برآراسته و همه‌ی نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی و آشکار و پنهان خود را به دستگیری، آزار و تعرض به زنان بی‌حجاب گمارده، نه زنان دقیقه‌ای از حضور مصرانه در فضای عمومی عقب نشسته‌اند و نه حکومت قصد دارد با مهم‌ترین خصم خود مدارا کند. اما چرا جمهوری اسلامی که محور و مبنای همه‌ی سیاستگذاری‌های اجتماعی و امنیتی و سیاسی‌اش حفظ مصلحت نظام با هر وسیله‌ای و به هر هزینه‌ای است و در گذار چهل و پنج ساله‌اش همواره اصول و مبانی اعتقادی خود را برای ماندن، خرج کرده در مورد حجاب لحظه‌ای کوتاه نیامده و آخر کار با دادن وصف حرام سیاسی به آن، صف‌آرایی گسترده‌ای علیه زنان آغاز نموده و نمایش رسوایی در منظر جهان به راه انداخته است؟

به نظر می‌رسد به این سوال از منظر مقوله‌ی «فضا» و چگونگی برساخته شدن آن و اثر متقابلش با جامعه می‌توان سخن گفت.

قدرت به واسطه‌ی فضا بر بدن‌ها‌ اعمال می‌شود و ‌با قرار دادن آدم‌ها در فضاهای معین، جایگاه اجتماعی آنان را معین می‌کند و در سلسله مراتب قرار می‌دهد و از این طریق سلطه‌ی خود بر گروه‌های مختلف اجتماعی را اعمال می‌کند. توزیع آدمیان در مکان‌های معین و جداسازی آن‌ها یکی از تکنولوژی‌های قدرت برای قرار دادن بدن‌ها در کانون امر سیاسی و ‌ایجاد ساز و کارهای کنترل و مدیریت آن‌هاست. بر این اساس، فضا به مثابه مقوله‌ای سیاسی، همواره در رابطه‌ای متقابل با جامعه است، فضا صورت‌بندی‌های اجتماعی را تولید و نابرابری‌ها را توزیع می‌کند و جامعه متقابلاً فضا را به تملک در می‌آورد و‌ بر اساس ضرورت‌هایش بازتولید می‌کند. خلق فضاهای تازه، خود گریزی از نظم حاکم و مبارزه‌ای با نیروهای ایدئولوژیک و سیاسی در فضای برساخته از سوی آنان است.

نظام‌های مردسالار حضور زنان در فضاهای عمومی را بر نمی‌تابند، با تقسیم ‌فضا به خصوصی و عمومی زنان را در حوزه‌ی خصوصی محصور و منحصر به خانواده قرار داده و به کار بی‌مزد خانگی و بازتولید اجتماعی و تأمین نیروی کار و سرکوب، می‌گمارند و بر همین اساس هویت آن‌ها را تعین می‌بخشند. فضای عمومی را عرصه‌ی کار و فعالیت مردانه قرار می‌دهند و کلیشه‌ی تاریخی مرد قدرتمند نان آور و حاکم بر جان و مال و هستی زن را بر می‌سازند.

هانری لوفور فیلسوف فرانسوی که اعمال قدرت تکنولوژی‌های مدرن را در قلمرو بدن مورد ‌مطالعه قرار داده، بر این عقیده است که قدرت در سازمان‌دهی فضا، بدن‌ها را در اولویت قرار می‌دهد و نه تنها فضا بلکه تسلط مردانه بر فضا را نیز می‌آفریند، نظم می‌بخشد و به کار می‌بندد.

به زعم‌ لوفور «فضا و زمان‌، عامل‌های مادی محض نیستند و نمی‌توان آن‌ها را به وضعیت مفاهیم محض و پیشینی تقلیل داد. آن‌ها هم‌چون ابعاد جدایی‌ناپذیر کردار اجتماعی ادراک می‌شوند. لوفور آن‌ها را تولیدات اجتماعی می‌داند. در نتیجه هر دو ‌عنصر زمان ‌و مکان نتیجه و پیش‌شرط تولید جامعه‌اند. به این ترتیب فضا و زمان به صورت عام ‌وجود ‌ندارند. از آن‌جا که به صورت اجتماعی تولید می‌شوند، تنها می‌توان آن‌ها را در بستر جامعه‌ای مشخص درک‌ کرد. در این ‌معنا، فضا و زمان نه تنها ربطی، بلکه از اساس تاریخی‌اند، چنین چیزی تحلیلی را می‌طلبد که پیکره‌های اجتماعی روابط قدرت و تضادهای مندرج در هر وضعیت را در بر بگیرد». (۱)

امانوئل کستلز، فضا را بعد مادی جامعه می‌داند که اگر آن‌ را مستقل از روابط اجتماعی در نظر بگیریم، مانند آن است که ماهیت را از جسم جدا کنیم. به زعم ‌کستلز «از آن‌جا که فضا چیزی جز جامعه نیست، لذا تغییر محیط به معنی تغییر روابط اجتماعی است.»

با چنین فهمی از فضا می‌توان اثر جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را بر جامعه و بر نهادهای قدرت دید. ویدا موحد در سال ۱۳۹۶ جنبش خاموش ارتش زنان را از پرده برون انداخت. او تکه‌ای از فضا، به اندازه‌ی یک پست برق بر پیاده‌رو‌یی در خیابان انقلاب تهران را، تعینی سیاسی و اجتماعی بخشیده و آن فضا را آزاد کرد و با بر دار کردن روسری، به مثابه نماد سرکوب و انقیاد زنان، فضایی را در خاک دیکتاتور  تصرف کرده و ‌گیسوانش را بر فراز آن بر افراشت. پس از او زنان دیگری محدوده‌های دیگری از شهر را بدین سان به تصرف درآوردند، تا آن لحظه‌ی شورانگیز تاریخی هنگام به‌خاکسپاری مهسا امینی، که به ناگاه موهای زنان از زندان یک دم و دستگاه ایدیولوژیک فقهی که همه‌ی ذره‌های فضا را در آن اشغال کرده و همه‌ی حق زنان بر شهر و فضای عمومی را از آن خود ساخته بود، متأثر نموده و دچار بحران‌های جدی کرد؛ کما این‌که حاکمیت در خیابان، در مجلس قانونگذاری، در دولت و دستگاه قضایی، دمی از برنامه‌ریزی برای مقابله با جنبش زنان باز نایستاد و همه‌ی پس‌مانده‌ی مشروعیت خود نزد آخرین نیروهایش را برای این امر هزینه کرد.

رهبر جمهوری اسلامی که بی‌حجابی را حرام سیاسی خواند و سازماندهی آن را به دشمنان خود –یعنی آمریکا و اسراییل— نسبت داد و نیروهایش را به مقابله‌ی سازمان‌یافته با زنان فراخواند و برنامه‌ای گسترده برای حذف و طرد آنان از فضای عمومی تدارک دید و آن را مهم‌تر از جنگ با دشمن دیرین خود اسراییل، یافت، به خوبی به ادراک این امر نایل آمده که حضور زنان در خیابان و اشغال فضا و تأثیر متقابل بر آن، وارونه کردن مناسبات حاکم بر خیابان و سست شدن ارکان سلطه و تزلزل در مبانی ایدئولوژیک نظام و ختم علت وجودی آن را در پی خواهد داشت.

خیابان فقط ظرفی نیست که آدمیان و ‌ملزومات زندگیشان در آن ریخته شود، بلکه ‌محصول درهم‌تنیدگی زمان مکان و روابط اجتماعی آنان، درهم‌کنش بدن‌ها و فضاست و تصرف تملک آن از سوی صاحبان واقعی، پاشنه در دروازه‌های ممنوعه‌ی نظام را از جای در می‌آورد.

«خیابان بستر ظهور و گشایش انسان‌های زیرزمینی و منزوی است. انسان زیرزمینی و آدم‌های منفعل و اتمیزه همان طبقات فرودست و اقشار گوناگونی هستند که اکثریت جمعیت عظیم شهری را به خود اختصاص داده‌اند. دانشجویان، کارمندان، بیکاران و روشنفکران آزاد که مناسبات نابرابر اجتماعی و طبقاتی جامعه آن‌ها را نادیده گرفته و خشمی طوفانی در آن‌ها ایجاد کرده است. داستان انسان زیرزمینی –در واقع— شرح فرایند ظهور این خشم است. آن‌ها که به عزلتی خودخواسته از جامعه تن داده یا طرد شده‌اند، به خیابان می‌آیند تا “دیده شوند”. امر دیداری که در مرکزیت فضای عمومی و خیابان قرار دارد، جانشین فضای بسته‌ی زیرزمین می‌شود که هدفش تأکید بر امر “نادیدنی” است. اکنون فضا واژگون شده است و رابطه‌ی انسان زیرزمینی و اربابان قدرت باید از نو تعریف شود. پای رقیب مهمی به حوزه‌ی اقتدار ارباب گشوده می‌شود و فضای عمومی خیابان هم‌چون منبع جدید “امر دیدن” ظهور می‌کند، و امر دیداری را از امری طبقاتی و منحصربه‌فرد به امری روزمره و قابل دسترس بدل می‌کند. در واقع، لحظه‌ی “دیدن” لحظه‌ای است که زندگی انسان زیرزمینی با سیاست پیوند می‌خورد.» (۲)

تکوین جنبش انقلابی زنان، در سپهر سیاسی یک کشور زنان را که در طول تاریخ به فضاهای خصوصی رانده شده‌اند، روانه‌ی عرصه‌ی عمومی می‌کند و اجرای کنش‌های غیر معمول و منع شده را ممکن می‌سازد، باعث می‌شود که زنان ‌روابط جدید اجتماعی، جمع‌های تازه و شکل‌های بدیع کنشگری را بیاموزند، یکدیگر را پیدا کنند و تجربه‌ی زیست در بدن محصور و محدود و سرکوب شده را به اشتراک بگذارند و نیروی زوال‌ناپذیر جمعی به وجود بیاورند که ‌مانع بازگشت آنان به خانه‌ها می‌شود.

بدین سان می‌توان نتیجه گرفت که آن‌چه تحت عنوان جنبش انقلابی زنان در ایران جاری است و هر روز جلوه‌های نوینی از مقاومت و ایستادگی می‌آفریند و با رنج و درد و تحمل تعرض و شکنجه و انواع آزارها، وجب به وجب فضای عمومی را آزاد می‌کند، مسیر رهایی ملت ایران از چنگ یکی از خشن‌ترین و ضد مردمی‌ترین حکومت‌های دوران معاصر را  ترسیم می‌نماید و تاریخ بشر را در مواجهه با بدیع‌ترین انواع کنش‌گری انقلابی قرار داده و اثری جدی بر منطقه و دیکتاتورهایش می‌گذارد.

پانوشت‌ها:
۱- کیفر، استفان، میلگرام، ریچارد، گونواردنا، کانیشکا، و اشمید، کریستین، ترجمه‌ی افشین خاکباز و محمد فاضلی، «فضا، تفاوت، زندگی روزمره: خوانش هانری لوفور»، تهران: نشر تیسا، سال ۱۳۹۶.
۲- بهرامی برومند، مرضیه، «فضا، قدرت، انقلاب» (مقدمه)، تهران: انتشارات لوگوس، سال ۱۴۰۰.