ماهنامه خط صلح – طی مدت کوتاهی که از صدور حکم «اعدام» برای شریفه محمدی و پخشان عزیزی می‌گذرد، بیانیه‌های متعددی در اعتراض به صدور این ‌احکام و خطر صدور احکام مشابه برای وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری منتشر شده است. توجه به نامه‌ها و تحلیل‌های که زنان زندانی، درخصوص وضعیت نابه‌سامان کشور منتشر کرده‌اند، در شرایطی که حاکمیت در صدد حذف یا کاهش تأثیرگذاری این ‌زنان است، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند.

برجسته‌کردن بخش‌هایی از نامه‌ی پخشان عزیزی، دفاعیه‌ی وریشه مرادی و پیام‌های تعدادی دیگر از زنان زندانی، تلاشی است برای پاسخ به این‌پرسش که: چرا حکومت با زنان به ‌جنگ برخاسته و از دیدگاه زنان زندانی سیاسی، هدف از صدور این ‌احکام چیست؟

«زن زندگی آزادی» روشی برای زیستن و مبارزه

پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی و زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در بخشی از نامه‌اش می‌نویسد: «آن‌که در راه حقیقت و آزادی گام گذارده، مرگ و زندگی را معنایی دیگر بخشیده است. ما ترس از مرگ نه، که ترس از زندگی بی‌عزت و بردگی داریم. زندگی آزاد، آن‌جا آغاز می‌شود که زنان –آن قدیمی‌ترین مستعمره‌گان— راسخ و استوار برای شرافت و کرامت خود، چنان می‌زیند که مرگ را برای زندگی آزاد، در آغوش می‌کشند».

پخشان، در تک‌تک واژه‌هایش، ارزش تلاش برای آزادی و حقیقت فهم ویژه از زندگی و مرگ را رقم زده است. در تمامی جملات نامه‌اش، زندگی باعزت، پایداری برای حفظ منزلت، ارجمندی انسان و عزم خلل‌ناپذیر زنان، برای ساختن زندگی آزاد، قدر دانسته ‌شده است. «زن زندگی آزادی» (ژن ژیان ئازادی) برای نویسنده‌ی این‌سطور، تنها یک شعار زمان‌مند نیست، بلکه «آرمانی» است که مبارزه‌ی عدالت‌خواهانه‌ی او را شکل داده است.

پخشان عزیزی با یادآوری هزینه‌های زیادی که زنان برای ساختن «زندگی آزاد و باشرافت» داده‌اند و می‌دهند، نامه‌ی خود را این‌گونه به‌پایان می‌رساند: «شریفه محمدی، من و دیگر زنانی که در صف اعدامند، اولین و آخرین زنانی نیستیم که به‌صرف جستجوی زندگی آزاد و باشرافت محکوم گشته‌ایم و می‌گردیم. اما تا جانی داده نشود، آزادی نیز محقق نمی‌گردد. بهای آزادی سنگین است. جرم‌مان پیوند دادن ژن، ژیان، ئازادی است».

شعار آرمانی «زن زندگی آزادی» در نامه و دفاعیه‌ی وریشه مرادی –که در خطر صدور حکم اعدام است— نیز جلوه‌ی پررنگی دارد. این ‌زندانی سیاسی می‌نویسد: «من به‌جرم زن بودن،‌ کرد بودن و جستجوی حیات آزاد، به بغی متهم شده‌ام». این‌ زن زندانی سیاسی کرد که به‌لزوم نزدیکی و فعالیت مشترک برای رهایی زنان، از ستم تاریخی، ورای مرزهای سیاسی باور دارد، در بخش دیگری از نامه‌اش به‌روشنی می‌گوید: «تا پایان هرگونه ستم علیه زنان، از کردستان تا بلوچستان و از ایران تا افغانستان و تا رسیدن به آرمان‌های “ژن، ژیان، ئازادی” به‌مبارزه ادامه خواهم داد».

پایداری و تلاش برای «زندگی آزاد» چنان برای وریشه مرادی اهمیت دارد که علی‌رغم تمام بی‌عدالتی‌هایی که از زمان بازداشت به ‌او تحمیل شده، می‌گوید: «در طول یک‌سال گذشته، هیچ‌چیزی موجب ایجاد کوچک‌ترین تردیدی در انجام وظایف انسانی‌ام در قبال جامعه و به‌ویژه زنان نگشته و هرگز نخواهد گشت. من زنی کرد و ساکن خاورمیانه هستم که تنها برای خود نزیسته‌ام، برای آزادی اجتماعی ساکنین منطقه، هر آن‌چه در توان داشته‌ام را انجام داده‌ام و انجام نیز خواهم داد، زیرا حیات آزاد و ارزش‌مند، شایسته‌ی جان بخشیدن است».

تشدید سرکوب و پرونده‌سازی، اقرار حکومت، به درماندگی

بند زنان زندان اوین در ۶ مردادماه ۱۴۰۳ صحنه‌ی تحصن و اعتراض زنان زندانی سیاسی بود که شعار می‌دادند: «صدور حکم اعدام، انتقام حاکمان، از زنان، از کردستان، تا هر کجا در ایران». ۱۶ زن زندانی سیاسی اوین، پیش از آن نیز در ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳ در اعتراض به‌حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری، نوشتند: «آن‌چه بیش از پیش در این‌حکم دیده می‌شود، سیاست سرکوبی است که به‌واسطه‌ی آن، می‌خواهند صدای اعتراض و مطالبه‌گری –که با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به‌سطح قابل تأملی ارتقا یافته بود— را خفه کرده و زنان را که با صدایی بلندتر از پیش به‌عرصه‌ی حق‌خواهی گام گذاشته‌اند، مرعوب و وادار به عقب‌نشینی کنند».

وریشه مرادی هدف از احکام ناعادلانه‌ی اعدام شریفه محمدی و پخشان عزیزی در فاصله‌ی کم‌تر از یک ماه را: «اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگی سیاسی»، ‌«تظاهر به قدرتمند بودن دولت جدید»، «ایجاد رعب و وحشت» و «گسترش سرکوب در آستانه‌ی سالگرد انقلاب ژن، ژیان، ئازادی» می‌داند و البته معتقد است که حکومت در این‌ رابطه شکست خواهد خورد.

علاوه بر بازتاب آزار و شکنجه‌های زمان بازداشت و دوران بازجویی و تلاش بازجوها برای گرفتن اعتراف‌ اجباری و سناریوسازی، در نامه‌های پخشان عزیزی و وریشه مرادی، یکی از خبرنگاران زن زندانی، به‌نام ویدا ربانی، ۱۰مرداد ماه سال جاری، در نامه‌ای از زندان اوین نوشت: «نسیم غلامی سیمیاری، چندماه را در خانه‌ی امن سپاه گذرانده در ناکجایی و در بی‌پناهی، در رها شدگی از حقوق قانونی… ما ساعت‌های طولانی را با نسیم در هواخوری زندان گذرانده‌ایم… من لابه‌لای خنده‌ها و حرف‌های پراکنده شنیدم که نسیم زیر فشار برای اعتراف، از شدت درد و ضعف از هوش می‌رفته است». نسیم غلامی سیمیاری، در ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ در رابطه با خیزش مهسا (ژینا) بازداشت شد.

ناهید خداجو، فعال کارگری و زندانی سیاسی، ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۳ در نامه‌ای، در اعتراض به صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی، با اشاره به فشارهای سنگین روانی و جسمی و شکنجه برای اعتراف‌گیری، هدف از صدور حکم اعدام برای این‌ فعال کارگری را: «ادامه‌ی سرکوبی وحشیانه‌تر از گذشته بر طبقه کارگر» و «به‌ویژه برای زنان مبارز و معترضی که طی سال‌های متمادی، علیه ستم‌های طبقاتی و جنسیتی مبارزه کرده‌اند» می‌داند. او معتقد است: «بالاخص نوک تیز حمله، در پاسخ به جنبش ۱۴۰۱ و رو به زنانی است که با عزمی جزم‌تر از همیشه، بدون ترس و واهمه جلودار صفوف اعتراضات چند ماهه شدند».

توجه به مشکلات اجتماعی

ریحانه انصاری‌نژاد، فعال کارگری و زندانی سیاسی، ۱۶ تیر ماه سال جاری، در نامه‌اش از زندان اوین، نوشته است: «شریفه محمدی، کارگری مطالبه‌گر است. وی به‌دلیل زن بودن و پیشینه‌ی کارگری خانواده‌اش و دیدن رنج کارگران و زنانی همانند خودش، همیشه دغدغه‌ی عدالت‌خواهی داشته است. جرم او این است که جرأت‌ داشته برای احقاق حقوق خود و دیگر هم‌طبقه‌ای‌هایش تلاش کند. جرم او این است که کارگرانی از کردستان را می‌شناسد و آن‌ها را هم‌درد خود می‌داند».

پخشان عزیزی، محکوم زاده‌شدن زنان در خاورمیانه را این‌گونه روایت می‌کند: «بوی سوختگی و خون، تمام خاورمیانه را دربر گرفته است. با هرکدام، دیگری، بار دیگر جلوی چشمان‌اش نقش می‌بندد. اولین جنازه‌ای که دید در ۱۸ سالگی بود که خدیجه سرتاپا سوخته به‌دست همسر و برادر همسرش، دستان‌اش گره‌زده و زندگی‌اش به‌آتش کشیده شده بود. داستان‌های واقعی‌ای که تمامی ندارند. ده‌ها آسیب اجتماعی دیگر که بسته به‌کار و دانشگاه‌اش، از نزدیک با آن‌ها برخورد داشته و اوضاع جامعه را به‌تصویر می‌کشید».

احساس مسئولیت در قبال مشکلات اجتماعی، تلاش برای ارتقای شناخت و توجه به یافتن راه حل، در دفاعیه‌ی وریشه مرادی نیز بسیار برجسته است، او می‌نویسد: «تلاش برای زندگی همراه با شناخت و آگاهی، مرا در مسیری قرار داد که از آن‌پس، نفع جمعی را بر منفعت فردی اولویت دادم. در انجمن‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های دانشجویی، برای زنان، کودکان، نوجوانان، آسیب‌دیدگان مواد مخدر، دوست‌داران ورزش در طبقات محروم و بازماندگان از تحصیل فعالیت کردم. در عین حال که مربی و حامی بودم، از شاگردانم درس مقاومت می‌آموختم».

باور به تحولات بنیادین

باور به لزوم ایجاد تغییرات بزرگ اجتماعی، در نامه‌ی وریشه مرادی و پخشان عزیزی مشهود است. چنان‌که پخشان می‌گوید: «دموکراتیزاسیون خانواده، برای گذار از جنسیت‌گرایی، دموکراتیزاسیون دین برای گذار از دین‌گرایی و نه دین‌ستیزی، دموکراتیزاسیون تمامی نهادهای سیستم برای جلوگیری از اقتدارگرایی مرکزی، برساخته‌ی اتوریته‌ی مشترکی است بدون درافتادن به‌دام دیکتاتوری و پاکسازی سنت‌های خلق‌های منطقه که هویتشان است. سیستمی که زن را و هویت‌های به‌حاشیه ‌رانده‌شده را ببیند و به‌حساب آورد…». وریشه می‌نویسد: «سده‌ی بیست‌ویکم سده‌ی مطالبات جامعه و رسیدن به تغییرات بنیادین در ساختار و ذهنیت دولت-ملت است که با دموکراتیزاسیون و انقلاب می‌تواند به هدف خود برسد… روژاوا (شمال و شرق سوریه) آزمونی است که پویایی و اراده‌ی ذاتی جامعه را نشان داد، اما این آزمون نتیجه‌ی سال‌ها تلاش جهت ارتقای سطح آگاهی جامعه و به ویژه زنان بود.»

حق آزادی اندیشه و عقیده و داشتن نظرات منتقدانه نسبت به نظام سیاسی، حقی است که همواره در جمهوری اسلامی نقض و با شدیدترین مجازات‌ها پاسخ داده شده است.

هم‌صدا و هم‌‌پیمان، علیه حکم اعدام

پیام همبستگی و اعتراض زنان زندانی سیاسی، به‌صدور و خطر صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی زن، با اعتراض به‌تمامی احکام اعدام، پیوند خورده است.

سکینه پروانه، زندانی سیاسی کرد، در نامه‌ی خود می‌گوید: «طی سال‌های حبس در زندان‌های مختلف، تجربه‌ی زندگی با محکومین به‌مرگ بسیاری را داشته‌ام. محکومینی با جرایم قتل، مواد مخدر و سرقت که از فقر و محرومیت و تحت‌فشار خانواده، به‌چنین ناکجاآبادی رسیده بودند… دوستان محکوم به مرگ من و زنانی که پیش‌تر شاهد رنجشان بودم، قربانیان حکومتی بوده و هستند که حالا پخشان عزیزی و شریفه محمدی را به‌مرگ محکوم کرده است… پخشان و شریفه‌ای که صدای رنج‌های همان زنان بی‌آینده‌ای شدند که دردهایشان بی‌شمار و حامیانشان انگشت‌شمارند».

فعالان حقوق زنان، زندانی در زندان لاکان رشت، پس از پیوستن به کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، اعلام کردند که علاوه بر شریفه محمدی، ۱۴ نفر از زنان زندانی جرایم عمومی نیز در این ‌زندان، در خطر اجرای حکم اعدام قرار دارند و بر ضرورت حمایت از حق حیات این‌زندانیان گمنام تأکید کردند.

صدای زنان زندانی سیاسی اوین که با کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام همراه شده‌اند، در تحصن مردادماه چنین طنین‌انداز شد: «بند زنان اوین، هم‌صدا و هم‌پیمان، تا لغو حکم اعدام، ایستاده‌ایم تا پایان».