ماهنامه خط صلح – مهاجرت به‌معنای جابه‌جایی افراد از یک ‌کشور یا منطقه به‌ کشور یا منطقه‌ی دیگر، به‌منظور اقامت دائم یا موقت است. این‌ پدیده، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین رویدادهای جهانی در طول تاریخ بشر بوده و هم‌چنان نقش مهمی در شکل‌دهی جوامع و اقتصادهای مدرن ایفا می‌کند. درک دلایل و انگیزه‌هایی که افراد را به ‌مهاجرت سوق می‌دهد، اهمیت زیادی در سیاست‌گذاری‌های مهاجرتی، برنامه‌ریزی‌های اجتماعی-اقتصادی و مدیریت تنوع فرهنگی در جوامع مقصد دارد.

مهاجرت پدیده‌ای چندوجهی و پیچیده است که تحت تأثیر طیف گسترده‌ای از عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارد. افراد به‌دلایل مختلفی تصمیم می‌گیرند که سرزمین مادری خود را ترک کنند. این‌دلایل می‌تواند شامل جستجوی زندگی جدید در سایه‌ی فرصت‌های شغلی بهتر و فرار از فقر و بیکاری، جستجوی امنیت و ثبات سیاسی، پیوستن به اعضای خانواده و تمایل به کسب تجربه‌ی فرهنگ‌های جدید باشد.

یکی از عمده‌ترین دلایل مهاجرت، دست‌یافتن به فرصت‌های شغلی بهتر در کشورهای مقصد است. افرادی که در کشور خود با بیکاری و دستمزد پایین روبه‌رو هستند، اغلب به‌کشورهایی پناه می‌برند که بازار کار پویاتر و فرصت‌های شغلی بیش‌تری دارند. کشورهای توسعه‌یافته با اقتصاد قوی، اغلب مقصد جذابی برای افراد جویای کار محسوب می‌شوند؛ اتفاقی که برای مهاجران افغانستانی در ایران افتاد و آن‌ها –بر خلاف پاکستان که مهاجران افغانستانی را در کمپ‌ها اسکان می‌دهد— توانستند به بازار کار ایران وارد شوند و سهم مهمی از آن ‌را تصاحب کنند. اما چه شد که امروز افکار عمومی مردم ایران، در تقابل با این‌ نیروی کار ارزان و فراوان قرار گرفته‌ است؟ شاید بخش مهمی از دلایل ایجاد این ‌تقابل را باید در رفتار متقابل بخشی از حاکمیت با افغانستانی‌ها، به‌خصوص با دولت جدید طالبان جستجو کرد. عده‌ای معتقداند که این‌ مسئله را باید در کمی بیش‌تر از سه‌سال اخیر بررسی کرد؛ یعنی از زمانی که افغانستانی‌های شیعه با حمایت جمهوری اسلامی «تشکل نظامی فاطمیون» را تأسیس کردند و این ‌تشکیلات نقش مهمی در جنگ با داعش در سوریه و عراق بازی کرد (هرچند این‌موضوع در ابتدا، برای جامعه‌ی ایرانی، خیلی حساسیت برانگیز نبود). واکنش اصلی از زمانی آغاز شد که تعدادی از نمایندگان رادیکال وابسته به جبهه‌ی پایداری در مجلس و لیدرهای این‌بخش در مؤسسه‌ی مصاف، از طالبان، با نام «جنبش اصیل منطقه» نام بردند و تلاش زیادی برای تطهیر طالبان به خرج دادند. مسئله به همین‌جا ختم نشد، انتشار خبر اعطای شناسنامه به مهاجران و اخذ رأی از آن‌ها در انتخابات، به‌خصوص در انتخابات اخیر مجلس، موج قوی‌تری علیه مهاجران ایجاد کرد.

این‌گونه بود که افکار عمومی ایرانیان با دقت مشغول رصد حضور میلیون‌ها افغانستانی در ایران و عوارض خشونت‌زای آن شد. از طرفی، زمانی‌که موضوع اعطای شناسنامه به افغانستانی‌ها، از تریبون برخی –از جمله روحانیون— به‌صدا درآمد، سکوتی مأیوس‌کننده بر نهاد‌های مربوطه حاکم شد؛ سکوتی که بوی بی‌برنامگی یا انعطاف نسبت به افغانستانی‌ها، از آن استشمام می‌گردید. خبر‌هایی دائر بر دادن کد یکتا و اعطای تابعیت به افغانستانی‌ها و خانواده‌ی آن‌ها، اعطای تابعیت به کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان افغانستانی و تبادل هیأت‌های علمی با طالبان، هجوم افغانستانی‌ها را به ‌ایران بیش‌تر کرد. اخیراً بازگشایی کنسولگری طالبان در مشهد و نشر خبر کتک‌زدن یک زن ایرانی توسط یکی از مهاجران که محکوم و اخراج شد و نیز انتشار اخبار فراوان در شبکه‌های اجتماعی، مبنی بر خشونت مهاجران و ارتکاب اعمال مجرمانه، از سرقت و زورگیری گرفته تا قتل و تجاوز، جو نامطلوبی علیه مهاجران افغانستانی ایجادکرده که ادامه‌یافتن آن، نتایج نامطلوب‌تر و خطرناک‌تری به‌دنبال خواهدداشت؛ عواقبی که می‌تواند مخل امنیت و منافع ملی باشد.

کافی‌است فضای مجازی را رصد کنید تا موج سنگین حمله به مهاجران اهل کشور افغانستان را مشاهده نمایید. دقت به این‌ مسئله، ما را به‌نتایج شایان توجهی خواهدرساند. البته واکنش‌های مردم به‌حضور مهاجران، موضوع جدیدی نیست، اما شدت این‌ تنش، امروز در بالاترین میزان خود قرار دارد. اگر راهتان به فضای سبز یا مکان‌های پرجمعیت خورده‌باشد و نوع واکنش مردم به‌حضور پررنگ افغانستانی‌ها را دیده‌باشید، مطمئن خواهیدشد که موضوع، دیگر نگرانی از بروز بحرانی قریب‌الوقوع نیست، چرا که اغلب بر این‌باورند که ما هم‌اینک در عمق این‌ بحران قرار داریم. بدون شک از چالش‌های اساسی و مهم پیش روی دولت پزشکیان، این‌مسئله است که روزبه‌روز پر رنگ‌تر و نگران‌کننده‌تر می‌شود.

آمارهای رسمی منتشرشده، گواهی می‌دهد که تعداد آوارگان افغانستانی، پس از به‌قدرت رسیدن دوباره‌ی طالبان، به‌عدد «چهار و نیم میلیون» نفر رسیده ‌است. اما آمار غیررسمی، این‌عدد را دستکم «شش میلیون» نفر می‌داند. عدد بزرگی که عمیقاً جای نگرانی دارد؛ به‌خصوص که با نگاه بدبینانه‌ی موجود و با وضعیت اقتصادی شکننده‌ی ایران و مشکلاتی که عموم مردم با آن دست به‌گریبان هستند، می‌تواند تهدیدی بسیار جدی محسوب ‌شود. هرچند از تعداد واقعی مهاجران،‌ آمار دقیقی وجود ندارد و تا امروز تمامی اعداد و ارقام رسمی و غیر رسمی، اختلافات شدید داشته‌اند.

نگرانی اصلی، بی‌تفاوتی و ناکارآمدی متولیان دولتی در ساماندهی حضور مهاجران افغانستانی است، به‌ویژه که کنترلی اصولی بر ورود آن‌ها به‌کشور وجود ندارد. علاوه بر این، نگرانی‌های مردمی، نگرانی‌های امنیتی، اجتماعی و اقتصادی را هم باید به نگرانی پیشین، افزود. موج افغانستانی‌ستیزی که در فضای مجازی به‌وجود آمده و مجال نفس‌کشیدن پیداکرده و درحال تقویت‌شدن است، شدت نگرانی‌ها را بیش‌تر می‌کند. به‌خصوص که بزه‌کاری‌های پی‌درپی و منتشرشده‌ی مهاجران، بر آتش این تنفرپراکنی شبه نژادپرستانه، افزوده ‌است.

بی‌تفاوتی دولتی به معضل مهاجران و نگاه عادی به‌ساختار بزه‌کارانه‌ی شبه‌مافیایی آن‌ها، بیش از این‌که برخواسته از «بی‌تفاوتی» باشد، بیش‌تر از منظر نگاهی‌است که طالبان را «جنبش اصیل منطقه» می‌انگارد و بر پایه‌ی همین‌اصل، تلاش حداکثری برای حل این‌معضل را لازم نمی‌داند. با این‌حال گویا اخیراً نگرانی به لایه‌های بالاتر امنیتی کشور رسیده و بر همین مبنا دستور سامان‌دادن به‌موضوع مهاجران صادر گردیده‌، اما برای رسیدن به‌نتیجه، باید منتظر استقرار دولت جدید و وزرای آن بود –البته، این‌که چه کسی وزیر خواهد شد نیز مهم است. در دولت سیزدهم سازمان ملی مهاجرت، زیر نظر وزارت کشور به‌منظور سامان‌دهی مهاجران افغانستانی تأسیس‌ شد، اما به‌نتیجه‌ی مطلوب نرسید. ضمن این‌که با اجرای قوانین جدید، شبهات بسیاری هم ایجاد شد. از جمله‌ی این شبهات، اخذ یک‌صد میلیون تومان سرمایه‌گذاری برای دریافت اقامت است که فرد مهاجر می‌تواند آن‌را به‌صورت اقساطی پرداخت نماید. علاوه بر این، موضوع مهاجران مجرد که بدون خانواده مهاجرت کرده‌اند نیز در هاله‌ای از ابهام باقی مانده‌ است. تا امروز، هیچ گزارش یا اخبار رسمی درباره‌ی خروجی اجرای این ‌قانون و میزان موفقیت یا عدم موفقیت آن، منتشر نشده ‌است. علی‌رغم ابهامات موجود درباره‌ی کارایی این‌ طرح، مهاجران بسیاری در نوبت پرداخت و دریافت اقامت باقی ‌مانده‌اند، این‌افراد باید منتظر آغاز به‌کار دولت پزشکیان و تصمیم‌های جدید باشند.

جذابیت ایران برای مهاجران افغانستانی

طبق آمار سازمان بین‌المللی مهاجرت، پس از تسلط دوباره‌ی طالبان، هفتاد درصد از پناه‌جویان افغانستانی به ایران مهاجرت کرده‌اند. علی‌رغم برخوردهای صورت‌گرفته و نگاه منفی جامعه‌ی ایران نسبت به ‌مهاجران که در افغانستان هم برجسته ‌است، چه رازی در ‌انتخاب «ایران» نهفته ‌است؟

در پاسخ به این ‌سوال، دلایل زیادی می‌توان ذکر کرد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: وجود اماکن مذهبی در ایران، گفتمان فراملی آیت‌الله خمینی، نزدیکی مسافت، شبکه‌های غیررسمی مهاجرتی، مشترکات فرهنگی، اشتغال و کاریابی، کارکردهای دو سویه‌ی مهاجرت و غیره.

اسلام مرز ندارد

سیاست‌ جمهوری اسلامی نسبت به مهاجران افغانستانی، با آغاز مهاجرت گروهی افغانستانی‌ها در پی‌ تهاجم ارتش‌سرخ روسیه (شوروی ‌سابق) با رویکرد استقبال و خوش‌آمدگویی ‌همراه بود. این ‌تفکر با حمایت رهبر سابق ایران (روح‌الله خمینی) و با ایدئولوژی اسلامی و شعار «اسلام مرز ندارد» پشتیبانی می‌شد. سیاست درهای باز، با پایان جنگ ایران و عراق و هم‌چنین شکست ارتش سرخ از افغانستان، برچیده ‌شد. در آغاز این‌دوره، علاوه بر بازگرداندن حدود یک‌ونیم میلیون مهاجر به افغانستان، سیاست‌های محدودکننده و فشارهای دولتی و مردمی بر مهاجران آغاز شد. نکته‌ی قابل‌توجه این ‌‌است‌ که حتی در دوره‌ی سیاست‌های فشار حداکثری بر مهاجران، یا دوره‌ی درهای ‌بسته، مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران کاملاً قطع نشد؛ به‌ویژه با شروع جنگ‌های داخلی افغانستان که منجر به روی‌ کارآمدن ‌طالبان شد، روند مهاجرت ادامه یافت. بررسی‌ها نشان می‌دهد که فشارها و محدودیت‌های حکومتی یا مردمی بر مهاجرت و تصمیم مهاجرتی افغانستانی‌ها به ایران، تأثیر زیادی نداشته‌ است. این ‌سیاست و اعمال فشارهای حداکثری، تا اوایل دهه‌ی نود خورشیدی ادامه ‌داشت و در دهه‌ی اخیر، بنا به ملاحظاتی –که به‌بخشی از آن‌ها در ابتدای این یادداشت اشاره ‌شد—، سیاست سامان‌دهی آغاز گردید و تا امروز ادامه‌ دارد. آغاز و پایان این ‌داستان هرچه که باشد، فقدان نگاه راهبردی یکپارچه، منفعت‌محور و باثبات در این ‌سیاست‌ها برجسته ‌است.

اظهارنظر وزارت امور خارجه بی‌تأثیر است

در همه‌ی کشور‌های دنیا، وزارت امور‌خارجه نقش اصلی مدیریت مهاجران و پناهندگان را برعهده دارد. اتفاقات اخیر نشان‌می‌دهد که ظاهراً در ایران، این‌اختیارات از وزارت امورخارجه گرفته‌شده و این‌وزارتخانه به مجری دستورات بدل شده ‌است. به همین‌دلیل هرگونه اظهارنظر از سوی وزارت امور خارجه در خصوص مهاجران افغانستانی، فاقد تأثیرات مؤثر بر افکار عمومی بوده ‌است. شایعات و ابهام موجود در سطح کشور در موضوع بی‌اختیاری وزارت خارجه، نمی‌تواند نتایج رضایت‌بخشی برای کشور داشته ‌باشد. نهاد دولت در این‌ مقطع حساس، مسئولیت بزرگی برای اقناع افکار عمومی و اجتناب از جریحه‌دار شدن احساسات مردم نسبت به پدیده‌ی مهاجرت افغانستانی‌ها دارد. دغدغه‌های زیادی که ذهن مردم ایران را متوجه خود ساخته، عبارتند از: چگونگی برخورد با زاد و ولد مهاجران، اقدامات خشونت‌آمیز افغانستانی‌ها، ناامنی‌های روانی، انحصار فرصت‌های شغلی، آمد و شد بدون محدودیت، داشتن حق‌ رأی افغان‌ها در انتخابات ایران (طبق اظهارات برخی مسئولان) و هر آن‌چه تحریک‌کننده‌ی افکار عمومی است. نظارت و کنترل کامل کلیه‌ی تحرکات افغانستانی‌ها در ایران، مسئولیتی است که غفلت از آن، نتایج زیان‌بار و شوک‌آوری به‌دنبال خواهد داشت؛ عواقبی که می‌تواند غیر قابل جبران باشد.

بر هیچ‌کس پوشیده نیست که مهاجرت پدیده‌ای مهم و اثرگذار است و در طول تاریخ بشر، نقش مهمی در شکل‌دهی جوامع، اقتصادها و فرهنگ‌ها داشته‌ و هم‌چنان به‌تحول و تکامل جهان ما ادامه می‌دهد. درک عمیق دلایل و انگیزه‌های مهاجرت، گامی حیاتی در مسیر مدیریت مؤثر، انسانی و منصفانه‌ی این‌ پدیده در عصر جهانی‌شدن است. چنین رویکردی، می‌تواند به ‌ما کمک‌کند تا از فرصت‌ها و مزایای بالقوه‌ی مهاجرت، برای توسعه‌ی پایدار و رفاه جوامع بشری بهره‌مند شویم و در عین حال، چالش‌های آن را به‌شیوه‌ای مسئولانه و همدلانه مدیریت کنیم.

برای دستیابی به این‌هدف، همکاری و هماهنگی میان همه‌ی ذینفعان، از جمله سیاستگذاران، جامعه‌ی مدنی، سازمان‌های بین‌المللی و خود مهاجران، ضروری است. گفتگوی سازنده، تبادل دانش و تجربیات و تلاش مشترک برای یافتن راه‌حل‌های مبتکرانه و انسانی، می‌تواند در ساختن جهانی کمک ‌کند که در آن، مهاجرت، نه به‌عنوان یک تهدید، بلکه به‌عنوان فرصتی برای رشد، توسعه و غنای فرهنگی، درک و مدیریت می‌شود.