در پی “راحل” شدن جلاد و قصاب دهه شصتی رژیم و بی “رییس” شدن رهبر و نظام، سیرک تازه ای برای یافتن جانشین رییسی جلاد به راه افتاده است و سردمداران نظام، با دست چین کردن تنی چند از سرکوب گران وفادار نظام، خود را برای انتصاب یکی از آنان به عنوان “رییس جمهور” آماده می سازند. بر هیچ فعال و آگاه سیاسی پوشیده نیست که در ایران نه انتخاباتی در کار است و نه فضای اجتماعی – سیاسی جامعه، برخوردار از ابزارهای لازم برای یک انتخابات سالم. در فضایی که نه رسانه ها آزاد هستند، نه احزاب سیاسی و نه نیروهای دگر اندیش – اپوزیسیون که جای خود دارد – به طور قطع نه تنها از انتخابات آزاد نمی توان سخن گفت، که حتا کاربرد اصطلاح انتخابات به این انتصابات هم مضحک می باشد.

در چنین شرایطی که رژیم درمانده و مایوس از حضور مردم در پای صندوق های “رای”! به هر ترفندی دست می یازد تا تنور “انتخابات”! را داغ نگه دارد، “اصلاح طلبان” از در رانده را از پنجره بار دیگر به میدان بازی کشانده اند تا شاید بتوانند بخشی از مردم را بار دیگر بفریبند و تعدادی را پای صندوق های جادویی نظام بکشانند. صندوقی که بی شک نماینده “اصلاح طلبان” از آن بیرون نخواهد آمد. با این حال خامنه ای برای راضی نگه داشتن این دار و دسته تو سری خور نظام و به میدان آوردن طرفدارانشان، یکی از این پادوهای به اصطلاح اصلاح طلب میانه باز را به صحنه انتصابات راه داده است. و جالب اینجاست که تا پیش از این، اصلاح طلبان، تمایلی به شرکت در این سیرک “انتخابات” نشان نداده بودند. اما به تازه گی یکی از سردمداران اصلاح طلبان، یعنی محمد خاتمی اعلام کرده است که به پزشکیان، نامزد میانه باز، رای می دهد.

پیش از این اشاره کردم که هرکسی از این صندوق های جادویی سر در بیاورد، مطمئنا این میانه باز نخواهد بود. اما چرا محمد خاتمی و اصلاح طلبان وارد میدان شده و می خواهند به او “رای” دهند؟ پاسخ این پرسش را می توان در این یافت که آنها همچنان مدافع این ساختار می باشند و می دانند چنان که این رژیم واژگون شوند، آنها خود نیز واژگون خواهند شد! عمل سیاسی آنها بر اساس منافعشان قابل درک می باشد.

در این میانه اما نمی دانم چرا رسانه هایی چون اینترنشنال و بی بی سی فارسی و حتا صدای آمریکا اینچنین انتصابات رژیم را جدی گرفته اند و پشت سر هم در این باره برنامه تولید می سازند، تحلیلگر و مفسر و استاد و صاحب نظر دعوت می کنند و موشکافانه، همه “کاندیداها”!، برنامه ها، سوابق و فواید و ضررهایشان را بر می شمارند. آنها را جدی می گیرند و گویی در ایران انتخاباتی دموکراتیک در حال انجام است و باید اندر فواید و نتایج آن سخن گفت.

یعنی این برنامه ریزان اینقدر و کودن و کوته نظر تشریف دارند که نمی دانند سال ها در بر همین پاشنه چرخیده است؟ آیا اینان نمی دانند که قبل از “انتخاب” مردم، شورای نگهبان و هیات های نظارت بر “انتخابات”، و البته عظمای ولایت، نماینده خود را از پیش برگزیده اند؟

آیا تولید این همه برنامه و دعوت از این همه کارشناس و تحلیلگر، دمیدن بر آتش “انتخابات” رژیم نیست؟ و اگر نیست، پس چیست؟ آیا توجه مردم را به این “انتخابات” – انتصابات – مشغول داشتن، به نوعی همراهی با رژیم نیست؟ چرا باید برای چنین سیرکی این همه برنامه تولید کرد و آن را به بحث گذاشت؟ گیرم برخی از این افراد مواضع منفی هم درباره این “انتخابات” داشته باشند، با این حال توجه زیاد به این موضوع، مفهومی به جز تبلیغ و برجسته کردن و توجه برانگیختن ندارد.

موضع گیری درباره این انتصابات، نه نیازی به تولید این همه برنامه دارد و نه حضور کارشناس و تحلیلگر و …!

تحریم این “انتخابات” را مردم با صدای بلند اعلام کرده اند. به جای هرگونه تجزیه و تحلیل این دلقک های نظام، باید با صدای رسا گفت تحریم، و دلایل آن را برشمرد و همین کافی است تا پژواک صدای مردم باشیم.