این روزها دعوا بین ذوب شدگان در ولایت بالا گرفته و اصولگرایان که قرار بود جبهه ئی مستحکم و واحد در برابر اصلاح طلبان نیویورکی تشکیل دهند، به جان هم افتاده اند. قضیه از زمانی آغاز شد که عراقچی بعنوان وزیر خارجه پیشنهاد شد. امیر ثابتی، از نوچه های جلیلی، در نطقی در مجلس با پیش کشیدن جملاتی از رهبر فرزانه به اصولگرایانی که می خواستند به عراقچی رأی بدهند انگ می زند که حرمت مجلس و مستقل بودنش را نادیده گرفته اند. یقه درانی امیر ثابتی باعث کدورت شده و بعضی ها در مجلس به «هزینه» کردن رهبر انتقاد می کنند. امیر ثابتی که در مکتب سعید جلیلی آموزش دیده، منتقدین را حامیان خجالتی عراقچی می خواند. در مقابل، منتقدین هم مقاله پشت مقاله به او و جلیلی هجوم می آورند…. به یاد سخنان خمینی افتادم « شماها به بن بست رسیدید… دست بردارید از فضولی‌ها، برای خدا کار کنید»… و چنین روزی را پیش بینی می کرد: «… این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» ـ خدای نخواسته ـ باز پیدا بشود و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این] ‌ است که فاتحه همه ما را می‌خوانند»….. اما هشدار بی فایده است. شکاف درون جناحی هر روز عمیقتر می شود، و نیویورکی ها می روند تا عنان حکومت را در دست بگیرند.