مصطفی نصری: نتایج انتخابات دیروز ریاست‌‌جمهوری آمریکا و بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید پس از ۴ سال، بار دیگر بحث‌های زیادی را درباره سیاست‌های ایالات متحده در قبال ایران و منطقه غرب آسیا برانگیخته است. بسیاری در ایران به اشتباه به این نتیجه رسیده‌اند که تغییر رئیس‌جمهور در آمریکا می‌تواند به تغییر سیاست‌های آن کشور در قبال ایران و منطقه منجر شود اما آیا واقعاً شاهد تغییری خواهیم بود؟
* پرونده هیچ‌کدام از ۲ حزب آمریکا سفید نیست
یکی از تصورات رایج که در میان برخی جناح‌های سیاسی ایران وجود دارد این است که دموکرات‌ها جناحی هستند که می‌توان با آنها وارد مذاکره شد. این گروه اینگونه متصورند که روابط ایران و آمریکا در دوره ترامپ تحت تأثیر سیاست‌های فردی او قرار گرفته و ربطی به سیاست‌های کلی آمریکا ندارد. با این حال، نتایج تنش‌های منطقه‌ای اثبات می‌کند این دیدگاه واقعیت‌های سیاست خارجی آمریکا را نادیده می‌گیرد. سیاست‌های ایالات متحده در قبال ایران و غرب آسیا تحت تأثیر رئیس‌جمهور و جناح حاکم قرار ندارد. چه دموکرات‌ها در قدرت باشند، چه جمهوری‌خواهان، سیاست‌های کلی آمریکا در این منطقه به ‌طور اساسی تغییر نمی‌کند. در دوره‌های گذشته نیز این سیاست‌ها به وضوح دیده شده است. در زمان ریاست‌‌جمهوری اوباما که بسیاری در ایران تصور می‌کردند تغییرات قابل توجهی در سیاست‌های آمریکا ایجاد شده، حمایت‌های بی‌پایان این کشور از اسرائیل همچنان ادامه داشت. در جنگ‌های 2008 و 2014 غزه که در دوران ریاست‌‌جمهوری اوباما و نخست‌وزیری نتانیاهو رخ داد، ایالات متحده با حمایت خود از اسرائیل زمینه کشتار 2500 انسان را فراهم کرد. بایدن با فاجعه‌ای که از سال گذشته توسط او و نتانیاهو رقم خورده، این رقم را 20 برابر کرده و بیش از 50 هزار نفر در غزه و جنوب لبنان به شهادت رسیده‌اند. همزمان با این جنگ‌ها دامنه تحریم‌های ضد ایرانی نیز با بهانه‌جویی‌های مختلف افزایش پیدا کرده است که جدیدترین آن تحریم شرکت‌های هواپیمایی ایران توسط اتحادیه اروپایی بود. از این منظر، ادعای برخی که تصور می‌کنند با روی کار آمدن دموکرات‌ها وضعیت ایران بهبود می‌یابد، غلط است. سیاست‌های آمریکا در قبال ایران و منطقه بیشتر به روابط استراتژیک این کشور با اسرائیل وابسته است تا به تغییر رئیس‌جمهور.
* «زوال» با «حرکت به سمت زوال» تفاوت دارد
بسیاری از تحلیلگران و منتقدان در داخل ایران به اشتباه این دیدگاه را ترویج می‌کنند که ایران به غلط قدرت آمریکا را افول یافته توصیف کرده و باید از این رویکرد دست بکشد، چرا که از نظر آنها قدرت آمریکا افول نکرده و ایران باید با واقعیت‌های جهانی کنار بیاید. چنین دیدگاهی بویژه در روزهای گذشته که احتمال بازگشت ترامپ به کاخ سفید زیاد شد و درباره ورود دموکرات‌ها به کاخ سفید ناامیدی‌هایی ایجاد شد، بیشتر از قبل ترویج یافت. حال آنکه این تحلیل‌ها حداقل به 2 دلیل قابل رد است.
اولا این ادعا که ایران قدرت آمریکا را نابودشده تصور می‌کند، برداشتی کاملا تحریف شده از مواضع رسمی تهران است. ایران هیچ‌گاه ادعا نکرده قدرت آمریکا نابود شده است. آنچه ایران به آن اعتقاد دارد و توسط رهبر انقلاب نیز مورد اشاره قرار گرفته، این است که آمریکا با اقدامات خود به سمت زوال حرکت کرده و رو به افول است.  ایشان در دیداری که 8 آذر 1402 با بسیجیان داشتند، به‌ صراحت فرمودند: «آمریکا رو به افول است. این وضعیتی که آمریکایی‌ها دچارش شده‌اند، عامل بلندمدت دارد؛ اینها در طول تاریخ وضعیتی را به وجود آوردند که نتیجه‌اش همین است و به این آسانی‌ها علاج‌شدنی نیست. این سنت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط شوند، محکومند به اینکه افول کنند، زایل شوند از صحنه‌ قدرت جهانی». چنین عباراتی به هیچ‌وجه به معنای نادیده گرفتن قدرت فعلی آمریکا نیست اما مسیر رو به افول این کشور را توصیف می‌کند؛ مسیری که چهره‌هایی دارای زوال عقل و فساد اخلاقی همچون بایدن و ترامپ در ساحت سیاسی نماد آن هستند. حداقلی‌ترین اثری که حضور این چهره‌ها در راس حاکمیت آمریکا دارد، تخریب وجهه سیاسی آمریکا در افکار عمومی جهان و کاهش قدرت نرم آمریکاست که بخشی از سیر نزول محسوب می‌شود و قابل انکار نیست.
* در مقابل دشمن قوی باید قوی‌تر شد، نه تسلیم
دومین استدلالی که به وضوح در نقد این نگاه مطرح می‌شود، این است که چون آمریکا قدرت زیادی دارد، باید در مقابل خواسته‌های زیاده‌خواهانه آن کوتاه آمد. این نوع نگرش، نه‌تنها غلط، بلکه خطرناک است و نشان‌دهنده ناتوانی در درک سیاست‌های جهانی و منافع ملی است.
در دنیای روابط بین‌الملل، هرچه کشوری قدرتمندتر باشد، تلاش بیشتری می‌کند تا منافع خود را تأمین کرده و رقبای خود را بویژه در زمینه‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی تضعیف کند. این طبیعی است که آمریکا به ‌عنوان یک قدرت جهانی مهاجم، تمام توان خود را برای مقابله با رقبای خود بویژه ایران که سیاست‌های مستقلی دارد، به کار گیرد. بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توان انتظار داشت یک کشور قدرتمند مانند آمریکا با ایران وارد سازش یا رویکرد دوستانه شود. در عوض، آمریکا همیشه سعی می‌کند از هر راه ممکن ایران را تحت فشار قرار دهد تا به اهداف خود دست یابد. در مواجهه با چنین تهدیدی، ایران باید استراتژی‌های بازدارندگی خود را تقویت کند و توانمندی‌های نظامی و اقتصادی خود را افزایش دهد. در برابر دشمنی که اثبات کرده از هر راه ممکن برای ضربه زدن به ایران استفاده می‌کند، هیچ راهی جز تقویت توانمندی‌ها و آماده‌سازی برای مقابله وجود ندارد. این رویکرد به ایران این امکان را می‌دهد که از طریق قدرت دفاعی و دیپلماتیک خود در برابر هر تهدید خارجی مقاومت کند و به پیشبرد منافع ملی خود ادامه دهد.