ماهنامه خط صلح – نامش ابوالفضل است. سه برادرند، او همراه با یکی از برادرانش در معدن معدنجو کار می‌کردند. حالا همان برادرش (محمدجواد بهشتی‌زاده) همراه با ۵۱ معدنچی دیگر کشته شده‌اند و او قسمتش زنده‌ماندن بود. ابتدا نمی‌پذیرد که گفتگو کند. تا چند ساعت با بهانه‌های مختلف طفره می‌رود و در نهایت قبول می‌کند و به تماس‌مان پاسخ می‌دهد. تا سیکل درس خوانده و نمی‌داند برادر مرحومش چه تحصیلاتی داشته است. از زمانی‌که خودش را شناخته، مشغول کارکردن بوده‌ است. کوتاه پاسخ می‌دهد، خیلی کوتاه؛ دقیقاً مانند گپ دوستانه‌ی دو رفیق در یک شب پاییزی آخر مهرماه، برای درد دل و خالی‌شدن از حرف‌های ناگفته. مجبورم برای شنیدن پاسخ‌های بیش‌تر و کامل‌تر، سوال‌های بیش‌تری بپرسم. با همان لهجه‌ی شیرین و بی‌نظیر طبسی گاهی هیجان‌زده سخن می‌گوید و البته طوری‌که به کسی برنخورد. به‌شکلی روشن، نمی‌خواهد حرف‌هایی بزند که بعداً خودش را نگران کند. بنابراین آن‌چه می‌خوانید گفتگویی برای رسانه نیست، گپی است میان دو هم‌وطن که هنوز از آن‌چه اتفاق افتاده بهت‌زده‌اند. درباره‌ی یکی از سیاه‌ترین روزهای این کشور، روزی که به‌علت ناکارآمدی در سیستم مدیریت و نظارت، جان ۵۲ نان‌آور ۵۲ خانواده‌ی ایرانی در اعماق سیاه‌ترین نقطه از زمین گرفته شد. تنها تفاوت این دو نفر این است که یکی از رفقا، بازمانده‌ای از این فاجعه ست.

مشروح گفتگوی خط صلح را با این معدنچی بازمانده از معدن طبس را در زیر می‌خوانید.

 خودتان را معرفی کنید.

برادرم، خدابیامرز «محمدجواد بهشتی‌زاده» و من هم که ابوالفضل هستم.

 روز حادثه با هم بودید؟

بله. شیفت‌های کاری‌مان با هم بود. البته در بلوک‌های جدا. برادرم بلوک (C) بود وقتی آن اتفاق افتاد، من بلوک (B) بودم که بهم خبر دادند که در بلوک (C) انفجار رخ داده و من خودم را به نفربر رساندم و آمدم بالا.

 مرحوم چند سالش بود؟

سی و سه سال.

 زن و بچه دارید؟

بله. هر دوی ما ۲ تا بچه داریم.

شما می‌دانستید که احتمال دارد این انفجار اتفاق بیفتد؟ یعنی از اول پیش‌بینی کرده و منتظربودید؟ 

کسی فکرش را نمی‌کرد که بخواهد انفجار رخ دهد، ولی خوب امکان داشته سهل‌انگاری بوده باشد. حالا معلوم نیست برق بوده یا چیز دیگر. نمی‌دانم. چون گاز جمع شده بود.

 سنسورهایی که برای نشان‌دادن نشت گاز استفاده می‌شود در معدن کارنمی‌کند؟ شما می‌دانستید که احتمال دارد این انفجار اتفاق بیافتد؟ اصلاً آن‌جا سنسور دارید؟

فکر کنم سنسور نداشته.

 هیچ‌کدام از این بلوک‌ها؟

نه! هیچ‌کدام نداشته. فقط این بچه‌های ایمنی که گازسنج داشتند، نگاه می‌کردند ببینند گاز آن‌جا هست یا نیست که آن انفجار رخ داده است.

 این گازسنج فقط یک‌بار کار می‌کند یا باره‌ی زمانی دارد و هر چند ساعت یک‌بار باید بررسی شود؟

گازسنج دستی که دستشان است، اگر آن‌زمان آن‌جا گاز وجود داشته باشد، خودش خودکار به‌صدا درمی‌آید، حالا آن‌موقع من که آن‌جا نبودم. این‌طرف بودم.

 کسانی که آن‌جا کار می‌کردند توانستند زنده بیرون بیایند؟

وقتی‌که انفجار اتفاق افتاده، از آن‌هایی که درآن محدوده که انفجار رخ داده کار می‌کردند، کسی زنده بیرون نیامد.

 یعنی همه‌ی کسانی‌که داخل بلوک (C) بودند کشته شدند؟

وقتی انفجار رخ داده، من آن‌جا بودم. در بلوک ما، بچه‌هایی که توی افق‌های دیگه کار می‌کردند توانستند خودشان را برسانند بالا.

 گفته می‌شود که شخص و مسئول گازسنج هم فوت کرده درسته؟

بله. گازسنج هم همان‌جا فوت کرد.

 پس در حقیقت دستگاه گازسنج کار نمی‌کرده و کسی خبر نداشته که آن‌جا نشتی وجود دارد؟

اصلاً گازسنج نداشته.

 یعنی شما آن‌جا نقص ایمنی دارید و وسایل ایمنی ندارید؟

بله وسایل ایمنی نداریم.

 شما قبل از شروع به‌کار آموزش دیده‌اید و اصولاً در هنگام آغاز به‌کار چه وسایل ایمنی به‌شما داده‌اند؟

فقط یک «خود نجات» داده‌اند؟

 چی هست؟

به کمر می‌بندی و باید هر چند وقت یک‌بار(نمی‌دانم در هفته یا ماه) چک شود.

 حالا چک می‌شد یا نه؟

نمی‌دانم. بستگی به «چراغ خونه» دارد که این‌ها را چک بکند یا نکند و ببیند این‌ها سالم هستند یا نیستند. وقت حادثه باید آن را به کمرت ببندی و بپوشی و به دماغت هم وصل کنی و گام‌های بلند برداری ولی آرام حرکت کنی، چون اگر تند راه بروی و درست کار نکند و داغ شود، سینه‌ات را می‌سوزاند.

 شما می‌دانید برای این‌که وارد معدن شوید چه وسایلی باید با خودتان همراه داشته و چه وسایلی لازم است که داشته باشید که آن‌ها را ندادند به شما یا دادند؟

اگر گازسنج‌ها نصب باشند و درست کارکنند، دیگر نیاز به لوازم ایمنی هم نیست. ما که گازسنج (منظورش سنسور است) نداشتیم و ندیدیم چطوری کار می‌کند، ولی می‌گویند اگر باشد و کار کند، وقت نشت گاز، برق را قطع می‌کند تا حادثه ایجاد نشود.

 می‌توانم بپرسم چقدر حقوق می‌گیری؟

بستگی به سابقه دارد. یک تازه‌کار حداقل حقوقش بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون است و یک پرسابقه حداکثر حقوقی که می‌گیرد ۲۰ میلیون تومان است. البته تعداد شیفت‌هایش را هم باید زیاد کند.

 در چه عمقی کار می‌کنید؟

ما با نفربر تا ۱۵۰۰ متری پایین می‌رویم تا به محل کار خودمان برسیم، بعد از آن امکان دارد تا ۲ هزار متر پیاده‌روی داشته باشیم که به محل کار خودمان برسیم و هرکس در افق خودش مشغول شود. جایی‌که ما کار می‌کنیم در افق ۱۴، ۱۱۰۰ تا ۱۴۰۰ متر هم باید پایین برویم بعد از آن هم باید پیاده‌روی کنیم تا به محل کارمان برسیم.

 در روز چند ساعت کار می‌کنید؟

به‌صورت شیفتی کار می‌کنیم. برادر خدابیامرزم ۶ صبح می‌رفت تا ساعت ۱ ظهر. بعد، عصر ساعت ۶ می‌رفت تا ۱۲ شب. یعنی هر روز باید دو شیفت کار می‌کرد. کار من کنتراتی و تک‌شیفت بود. یعنی هر روز که می‌روم سر کار، باید ۲۷ یا ۲۸ تا خاک بار کنم و ۵ و ۶ تا زغال بگیرم. باید با دست کار کنیم و همه‌ی آن‌ها هم با دست بار می‌شود.

 گفته می‌شود که دو هفته قبل از حادثه، کارگران به ناایمن بودن و موضوع نشت گاز اعتراض کرده بودند. درست است؟

دقیقاً نمی‌دانم ولی شنیدم که شیفت‌های قبل ما اعتراض داشتند که گاز وجود دارد. نگران بودند. گاز نه بو دارد نه طعم، ولی بچه‌ها می‌فهمند. چشم‌هاشان می‌سوزد. حالت گیجی بهشان دست می‌دهد. این‌ها را گفته بودند اما گویا به شوخی گرفتند و گفتند چیزی نیست و اتفاقی نمی‌افتد.

گفته می‌شود که گفته‌اند همینی که هست! اگر نمی‌خواهید کار کنید بروید حسابداری و تسویه کنید! چنین چیزی اتفاق افتاده؟

شاید گفته باشند. سرکارگر یا سرتیم کاری گفته باشد. همیشه وضعیت همین است دیگر. یا باید توسری‌خور باشد یا باید سرش را پایین بیاندازد و بگوید چشم چشم چشم که بتواند کار کند. نه تنها ما، که همه مجبورند که بگویند چشم چشم، به خاطر چی؟ به خاطر این‌که بتواند جواب بچه‌هایش را بدهد، جواب اجاره‌خانه را بدهد، جواب خرجی‌اش را بدهد، جواب زندگی‌اش را بدهد، جواب نیازهای‌اش را بدهد تا بتواند بچه‌هایش را درست تربیت کند. تا بچه‌های درستی تحویل جامعه بدهد. حتی اگر در کار کسی به من توهین کند، مجبورم بگویم چشم، شما ببخشید! حتی اگر من اشتباه نکرده باشم مجبورم بگویم حق با شماست. حالا البته ما شنیدیم که می‌خواهند ایمنی کار را بالا ببرند و در حال این‌کار هستند.

 می‌گویند معدن دوباره فعال شده است. شما خبر دارید؟

خبر ندارم، چون بعد از فوت برادرم، سر کار نرفتم. حوصله‌اش را ندارم. الان هم به این ‌خاطر با شما صحبت می‌کنم که بتوانم مسائل را مطرح کنم.

 از مسئولان با شما تماس گرفته‌اند؟ مسئولان کشوری یا استان؟ اعلام شده از میان فوت شده‌ها به کسانی که خانه نداشتند، قرار است خانه داده شود. شما خبر دارید؟ این را شنیده‌اید؟

با ما که تماس نگرفته‌اند اما گویا یک چیزهایی هست و ما هم شنیدیم.

 عکسی دیدم از یکی از معدنچی‌های کشته شده وقتی به بالا انتقال داده می‌شد که در آن تصویر پوتینی که به پا داشت پاره بود. این پارگی به‌خاطر چی بود؟

به ما در سال فقط دو بار لباس و لوازم کار می‌دهند.

 یعنی به خاطر کهنگی بوده این پارگی؟

به هر حال چکمه‌هایی که می‌دهند –خوب یا بد—، ما باید برای ۶ ماه با آن‌ها بسازیم.

 یعنی چکمه‌های جدید به‌شما نمی‌دهند اگر پاره شود؟

می‌گویند باید ۶ ماه صبر کنیم تا چکمه‌ی ۶ ماهه‌ی دوم را همراه با لباس‌ها تحویل بگیرید.

 این چکمه‌ها استاندارد هست یا از همین چکمه‌های معمولی در بازار برای شما انتخاب می‌کنند و می‌دهند؟

چکمه‌ی معمولی است. باید از این پوز آهنی‌ها بدهند، اما از آن‌ها نیست. همان چکمه‌های معمولی در بازار است که به ما تحویل داده می‌شود.

 حرفی زمین مانده است که نگفته باشید؟

ایمنی معادن را بیش‌تر بکنند تا وقتی ما می‌رویم معدن، با فکر راحت برویم که خانواده‌مان هیچ‌وقت نگران ما نباشند. کار دیگری بلد نیستیم بکنیم. یک کارگر ساده هستیم که اگر بگویند بشین می‌شینیم و هر وقت بگویند پاشو پا می‌شویم. خواهش من از این‌ها فقط فعلاً همین است. نمی‌خواستم زیاد حرف بزنم، با اصرار شما قبول کردم حرف بزنم، اما دوست دارم بگویم که همین تقاضای ما اگر انجام شود برای ما خیلی خوب خواهد بود.

ممنون که در این شرایط روحی، وقتتان را در اختیار خط صلح قرار دادید.