ترامپ، فهد و صدام
کسانی که میگویند ما نمیتوانیم با قاتل سردار سلیمانی مذاکره کنیم، سیره پیامبر را در برخورد با آمر و قاتل حمزه سیدالشهدا چگونه توجیه میکنند؟ در این شرایط حساس، باید عقلانیت جای عصبیت و شعور جای شعار را بگیرد و بیش از نگرانبودن برای وجهه خود، برای آینده ایران و فقر مردم نگران باشیم.
محسن هاشمی رفسنجانی در یادداشتی به شرایط تاریخی پایان جنگ هشت ساله و راهبرد های آیت الله هاشمی رفسنجانی در این مورد و بررسی شرایط امروز و مساله مذاکره /معامله با ترامپ پرداخت و نوشت:
پس از اعلام پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و بازگشت او به کاخ سفید در دو ماه آینده، واکنشها و تحلیلهای گوناگونی در داخل کشور شنیده میشود.
برخی دوره آینده را همانند دوره گذشته ترامپ، بستری برای تشدید تحریمها، ترورها و فشارها به نظام و مقاومت حداکثری میدانند و همزمانی دوران مسئولیت مشترک ترامپ و نتانیاهو را تهدیدی جدی برای نظام محسوب میکنند، اما برخی دیگر که ترامپ را از نظر شخصیتی، تاجرمسلک و اهل معامله میشمارند، او را برای حل مسائل ایران و آمریکا مناسبتر از گزینه حزب دموکرات میدانند و به ترامپ بهعنوان یک فرصت مینگرند.
البته واقعیت این است که وضعیت ایران در دوره قبلی ترامپ با شرایط فعلی قابل مقایسه نیست.
دولت روحانی با برجام و وضعیت ارزی و تجاری قابل قبول رویارویی را با ترامپ آغاز کرد و از رأی 23 میلیون نفری، یعنی حدود هفت میلیون رأی بالاتر از رئیسجمهور فعلی برخوردار بود. کشورهای اروپایی، روسیه و چین نیز در حمایت از ایران در شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی هستهای منسجمتر عمل میکردند و به همین علت اقدامات ترامپ علیه ایران با ناکامی اولیه مواجه شد و در نهایت به ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی منجر شد.
ولی شرایط فعلی به نظر متفاوت است. از یک سو رکود ناشی از کرونا و ادامه تحریمها موجب کاستن از ذخایر ارزی و طلای کشور و سقوط ارزش پول ملی به مرز 70 هزار تومان در برابر یک دلار رسیده است، از سوی دیگر مشارکت در انتخابات نیز پایین آمده و در مرحله اول انتخابات کمتر از 40 درصد و در مرحله دوم کمتر از 50 درصد شرکت کردند و همزمان معادلات بینالمللی نیز به نفع ایران در جریان نیست.
برخی از کشورهای اروپایی نظیر آلمان که ترمز آمریکا علیه ایران بوده، خود به مشوق برخورد با ایران تبدیل شدهاند، روسیه نیز به خاطر جنگ اوکراین در سایر موضوعات جهانی منفعل عمل میکند و چین هم عملا کشورهای متمول عربی را ترجیح داده و در موضوع جزایر سهگانه ایرانی، شاهد پالسهای مثبت به نفع آنها هستیم.
به این شرایط وخامت وضعیت خاورمیانه و ترورشدن فرماندهان نیروهای مقاومت و حملات هوایی اسرائیل به ایران را نیز بیفزایید. شرایط دشواری است و ناخودآگاه ذهن را به سالهای ۱۳۶۶ و ۱۳۶۷ و مقطع پایانی جنگ تحمیلی میبرد.
در آن زمان که به توصیه آیتالله هاشمیرفسنجانی تحصیل را در دوره دکترای کمپوزیتها در پلیتکنیک مونترال رها کرده و برای کمک به صنایع دفاعی و موشکی به ایران بازگشته بودم، در اقتصاد، جبههها، سیاست خارجی و حمایت مردمی از جنگ دچار چالش شده بودیم، حج خونین و هدفگیری هواپیمای مسافربری ایران توسط آمریکا رقم خورده بود، اما به یکباره شرایط تغییر کرد.
ایران آتشبس را پذیرفت، با غرب تنشزدایی کرد و روابط با عربستان احیا شد. برای رزمندگان و جوانان پرشور این تغییر سنگین بود، بهویژه که در سالهای ۶۷ و ۶۸ توانسته بودیم در صنعت موشکی به موفقیتهای مهمی دست پیدا کنیم و قدرت مناسبی در آن زمان نسبت به کشورهای منطقه داشتیم.
اینکه چرا باید از شعارهای خود نظیر جنگجنگ تا پیروزی، جنگجنگ تا رفع فتنه در عالم، از صدام بگذریم از آل سعود نمیگذریم، استکبارستیزی و مبارزه با آمریکا عقبنشینی کنیم و مسیر جدیدی در پیش بگیریم.
بنابراین برای آنها به آسانی قابل هضم نبود. بنابراین مثل همیشه چالشهای فکری را با آیتالله هاشمیرفسنجانی در میان گذاشتم و پاسخی دریافت کردم که موجب تغییر بنیادین نظر به مسائل شد.
ایشان که مسئولیت جانشینی فرماندهی کل قوا را از سوی امام خمینی عهدهدار بودند و از سال 62 تا روز آتشبس فرماندهی جنگ را برعهده داشت و بارها و بارها در خط مقدم جبهه در کنار رزمندگان حضور پیدا میکرد و علاوهبر شکنجههای سهمگین ساواک در قبل از انقلاب، طعم حرارت سرب را با اصابت دو گلوله به بدنش در ترور سال 58 چشیده بود و از شجاعترین شخصیتهای تاریخ انقلاب اسلامی محسوب میشد، سردرگمی و تناقض فکری را با یک جمله حل کرد:
«ما به دنبال جنگ نبوده و نیستیم. اگر میجنگیدیم، برای کشورگشایی و نابودی کشور مقابل نبود، بلکه برای رسیدن به صلحی شرافتمندانه میجنگیدیم.
اگر مصلحت کشور و آینده ایران اقتضا کند، در فداکردن آبرو و جان و زندگی خود تردیدی ندارم و گاهی پذیرفتن ناکامی و عقبنشینی بهمراتب از مرگ برای یک شخصیت سیاسی سختتر است».
این سخنان اگرچه از منظر سیاسی مسئله را حل میکرد، اما مبانی ارزشهای اسلامی و انقلابی چگونه قابل جمع با این تغییر موضع است؟
آیت الله هاشمی رفسنجانی، ادامه دادند: «پیامبر اسلام (ص) در سال ششم هجری در منطقه حدیبیه برای رسیدن به صلح از بعضی از مواضع عدول کردند. حتی پذیرفتند «بسمالله الرحمن الرحیم» و «رسولالله» را از موافقتنامه با مشرکین مکه حذف کنند تا امکان انعقاد پیماننامه ایجاد شود. این تصمیم پیامبر موجب اعتراض و حتی اهانت برخی از صحابه قرار گرفت و البته موجب بیعت مجدد با پیامبر شد.
پس از آن ازخودگذشتگی رسول اکرم (ص) بود که خداوند بالاترین تجلیلها را از ایشان انجام داد و عنوان فتح مبین را در سوره فتح به این ازخودگذشتگی پیامبر اطلاق کرد.
با این صلح امکان حضور مسلمانان در مکه فراهم شد و با استقامت عاقلانه مسلمانان شاهد حوادث مهمی تا سال هشتم هجری که باعث فتح مکه شد بودیم و مسلمانان توانستند با افزایش توان مالی و مادی که قبلا اندک بود و در قبال مشرکین قابل قیاس نبود، اسلام را بر شبهجزیره حاکم کنند و پیک دعوت به شرق و غرب عالم بفرستند.
حتی در جریان فتح مکه، ایشان منزل ابوسفیان را همتراز کعبه به عنوان محل امن اعلام کرد و از خون وحشی غلام هند که سینه حمزه عموی ایشان را شکافته بود، صرفنظر کرد».
با این توضیحات متوجه شدم تصمیمگیری امام خمینی و آیتالله خامنهای در پذیرش آتشبس و صلح با عراق و تجدید روابط با عربستان، نهتنها مبتنیبر عقل و سیاست، که متکی بر سیره نبوی و شریعت است و به همین دلیل صلحی که آیتالله هاشمیرفسنجانی با مذاکرات مکتوب با صدام در سال ۱۳۶۹ برای ایران به ارمغان آورد و به گفته صدام همه خواستههای ایران تأمین شد، هنوز پس از 34 سال پایدار است.
برایند کلام آیتالله هاشمیرفسنجانی این بود: «شور انقلابی و جهاد و مقاومت، زمانی ارزشمند است که در خدمت عقلانیت و مصلحت اسلام و ایران باشد، وگرنه ماجراجویی که ایران را به عنوان امالقری جهان اسلام به خطر بیندازد، نهتنها اسلامی نیست، بلکه ضداسلامی است».
امروز نیز کشور ما با همان شرایط و شاید کمی سختتر مواجه است. نگرانیم از آنکه رفتارهای برخی پیش از آنکه متضمن رعایت مصالح و منافع ملی باشد، برای ارضای جریان دلواپس و انقلابی داخلی باشد
نظیر اظهارات برخی ائمه جمعه، تریبونداران در صداوسیما یا حتی مواضع وزیر محترم خارجه دربرابر آلمان که در شرایط فشار حداکثری موجب تشدید مشکلات شد و شاید اگر ایشان با تحقیق قبلی و در راستای مدیریت تنش وارد میشد، به صلاح کشور بود.
کسانی که میگویند ما نمیتوانیم با قاتل سردار سلیمانی مذاکره کنیم، سیره پیامبر را در برخورد با آمر و قاتل حمزه سیدالشهدا چگونه توجیه میکنند؟ کسانی که نیروهای مسلح را برای واکنشهای شتابزده به حملات اسرائیل یا آغاز و آزمایش سلاح اتمی تحت فشار میگذارند، آیا به عنوان ستون پنجم دشمن برای رساندن کشور به لبه پرتگاه عمل نمیکنند؟
در این شرایط حساس، باید عقلانیت جای عصبیت، شعور جای شعار، تأمل جای تعصب را بگیرد و بیش از نگرانبودن برای وجهه و رأی دلواپسان به خود، برای آینده ایران و فقر مردم نگران باشیم.