جلال خوشچهره
“عباس عراقچی” وزیر امورخارجه در واکنش به گفته همتای روس خود درباره لزوم حل و فصل مشکلات مربوط به گشودن کریدور “زنگزور” در مرز مشترک ایران و ارمنستان، اظهارت صریحی را بیان کرده است.
او گفته است: «هر تهدیدی علیه همسایگان ما و ترسیم دوباره مرزها، چه در شمال باشد چه در جنوب، چه شرق و چه غرب،کاملاٌ غیرقابل قبول است و برای ایران خط قرمز به شمار میرود.» اما اگر اظهارات عراقچی را نشان دادن “کارت زرد” تهران به مسکو تعبیر کنیم، آیا مسکو در مواضع تکراری خود در قبال تمامیت ارضی ایران، اصلاحی صورت خواهد داد؟ و یا همچنان به این رفتار ادامه میدهد؛ زیرا براین نظر است که تهران به دلایل مربوط به روابط و جایگاه جهانی خود، مجبور به مماشات با مسکوست.
تهران پیش از این نیز با مواضع مسکو در بزنگاههای مختلف مماشات کرده است؛ از جمله همسویی با غرب در اعمال تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران، تنگ کردن فضای تنفسی ایران در توافقنامه برجام، محدود سازی حاکمیت سرزمینی ایران در دریای خزر، همسویی با شورای همکاری خلیج فارس در باره ادعاهای مربوط به جزایر سهگانه تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی …و حالا بروز توافق صریح در تغییر ژئوپلیتیک مرزهای غربی ایران.
ممکن است چنین توجیه شود که روسها مانند آنچه “سرگئی لاوروف” در پی سفر “ولادیمیر پوتین” به باکو اظهار داشته، سخنانی شبیه اظهاراتی باشد که مقامهای روس پیشتر هم در باره برخی مسائل امنیتی _ ارضی ایران گفتهاند اما نه به شکل خطرناک، نه خصمانه، بلکه آزار دهنده. ولی به نظر میرسد اینبار و با نزدیک بودن تهدید تغییر مرز مشترک ایران و ارمنستان، لازم است تهران با عبور از سیاست منفعلانه در قبال مسکو، سیاست فعال و راهبردی در خدمت به منافع و امنیت ملی را در دستور کار قرار دهد. مسکو همانگونه که در جنگ اوکراین تجربه شد، باید دریابد که زمان آن گذشته که تصور میکرد دیگر ملتها یا رعایای آنها هستند و یا شریکان حاشیه نشین و منفعل در برابر هر آنچه مسکو براساس منافع خود تشخیص داده و عمل میکند. بنابراین لازم است تهران با شروع دیپلماسی فعال، مانع از راهبردی شود که منافع دو ملت ایران و ارمنستان را به نفع اهداف جنگی مسکو علیه اوکراین، دچار خطر مستقیم میکند؛ به ویژه آن که تغییر در مرزهای شمال غربی ایران پیامدهای کوتاه و بلند مدت برای منافع ایران خواهد داشت.
شرط دیپلماسی فعال و ارتقاء استراتژی در وهله نخست، دستیابی به منافع مشترک با دیگر بازیگران جامعه بینالمللی است. این امر شوربختانه با موانع بسیار روبروست اما غیر قابل عبور نیست. اصلاح رویکرد مذاکراتی با دیگر بازیگران بینالمللی، همچنین پرهیز از نگاه به تمامی خصمانه در عرصه دیپلماسی، رویکردی واقعگرایانه براساس منافع ملی خواهد بود. همانگونه که لازم بود از همان ابتدا با نگاهی روشن، جنگ دوم آذربایجان _ ارمنستان را یک درگیری ژئوپلیتیک تفسیر و تحلیل کرد و نه درگیری میان اسلام و مسیحیت و جنگی قومی در کنار مرزهای خود. در این حال میشد پیش بینی کرد که منافع ایران در جنگ قره باغ مصون نخواهد بود. به هر حال این یک اصل در سیاست است که همیشه بعد از وقوع حوادث، واقعیتها چهره آزاردهنده خود را بروز میدهند.
روسها در آزمون حسن رفتار در قبال ایران نمره بالایی کسب نکردهاند؛ پس چرا باید تهران نقش خود را در این باره به ناظری صرف فرو کاهد؟ ممکن است در مقاطعی محاسبات راهبردی دو طرف گونهای همسو یافته باشد، اما در جایی مانند بزنگاه کنونی لازم است تهران ابتکار تغییر در مواضع خود را با توجه به شرایط پیش رو داشته باشد. در این حال نباید فراموش کرد که روسها در مواضع هم سو خود با تهران نیز بیشتر حرکاتی نمادین داشتهاند تا این که به راستی بخواهند در اندازه یک متحد یا شریک، اقدامی بنیادین در خدمت به منافع ایران به عمل آورند. پس نباید تهران در قبال آنچه مسکو بنابر مصالح خود میکند، سیاستی قفل شده در هزارتوی تعارفاتش با روسها را به نمایش گذارد. هزینه چنین سیاستی با همه گرانیاش تنها از جیب ایران پرداخت خواهد شد.
آنچه عباس عراقچی در واکنش به همتای روس خود گفته و از “خط قرمز” یاد کرده است، میتواند به نشان دادن کارت زرد تهران به مسکو تعبیر شود اما آنچه اهمیت این واکنش را بالا خواهدبرد، سیاست فعالی است که لازم است تهران در چنته ابتکاراتش داشته باشد.