… نادیده گرفتن شرایط عینی در رشد جنبش انقلابی، یکجانبه دیدن نقش دسته های پیشرو و این تصور نادرست که با فداکاری شورانگیز عناصر پیشرو توده ها بلافاصله (و یا در مدتی کوتاه) از جنبش حمایت کرده در نبرد توده ای شرکت می کنند، نمودی از تفکر ماجراجویانه در جنبش است…. در شرایطی که تمام عوامل بزیان انقلاب ترکیب شده، این عوامل را تابع محض یک عامل یعنی نقش پیشاهنگ، آنهم پیشاهنگ در ابتدائی ترین صورت آن – دانستن، از شناخت علمی جامعه و جنبش بسیار دور است.ادامه این گرایش بانکار نقش توده ها می انجامد…
…اظهار خستگی و ناشکیبائی از طولانی شدن مبارزه و گلایه از توده ها که به بدبینی از مردم میگراید، نمود دیگری از ماجراجوئی است….
… کم بها دادن بدشمن، غره شدن از پیروزهای کوچک، مبالغه کردن در قدرت خود و نادیده گرفتن نیروهای دیگری که در مقابل دستگاه حاکمه و امپریالیسم قرار دارند، نمودی از گرایشهای ماجراجویانه است و ما را از کوشش دائمی برای شناخت راه خود، تاکتیکها و تشخیص نارسائیهایمان باز میدارد….
… شرابط انحرافی خرده بورژائی که بصورت چپ روی و انقلابی نمائی ظاهر می شود ما را از عناصر ساده ای که به جنبش روی می آورند، جدا می سازد…..