یکی از یاران قدیمی، پس از انتقاد از نوشته اخیرم «آخرین گلوله»، و اشاره به این نکته که «عاقبت تمام درگیری ها به مذاکره» ختم می شود، با این سوال ایمیل خود را تمام کرده که «به نظر تو چه کسی اوجالان ایران خواهد بود؟»

برای اینکه بتوانم به این سوال بسیار پیچیده در حد سوادم پاسخ دهم، محتاج به سیاه کردن صفحاتی بیشمارم که برای بسیاری کسل آور خواهد بود. کوتاه هم نمی شود نوشت. به همین منظور تلاش می کنم فقط به سرفصل ها اشاره ای داشته باشم.

اینهمانی

یکی از نکات که اکثر اوقات مورد توجه قرار نمی گیرد، درک درست از شرایط زمانی و مکانی مبحث مورد نظر، و در نتیجه دچار اینهمانی در تحلیل مبحث می شویم. بطور مثال، اگر اکس (شخصیت و یا نهاد) می گوید فلان، و ایگرگ هم همان را می گوید، ناخودآگاه اکس و ایگرگ را یکی دانسته و روش برخوردمان با هردو یکی می شود. حال آنکه اکس و ایگرگ هرکدام یک مجموعه ای هستند  که از زیر مجموعه های بسیار با ویژگی های مشخص خود تشکیل شده، و اگر یکی از زیر مجموعه های اکس همسان با زیر مجموعه ایگرگ باشد، لزوما تمامیت مجموعه اکس و ایگرگ یکی نیستند.

الگوبرداری

اگر به ورطه اینهمانی افتاده و ناخودآگاه (و یا آگاهانه) دچار کج فهمی در باره ویژگیهای اکس شده و اینهمانی کنیم، خود را موظف به انتخاب عکس العمل با پدیده اکس به همان شکل که با ایگرگ برخورد می کنیم می شویم. الگوبرداری از روش/(حتی)راهبرد در قبال مباحث پیش رو، تنها زمانی قابل پذیرش است که کلیه شرایط و ویژگیهای دو پدیده همسنخ، همطراز و هم سو باشند. تنها در این شرایط می توان الگوبرداری کرد.

شرایط زمانی و مکانی

بدون شک، زمان و مکان در صفحه مختصات، و محور برخورد با پدیده ها، تعیین کننده شکل و محتوای برخورد و ارزیابی از مبحث پیش رو می تواند باشد. مثلا، آنچه می توانست در آمریکا در نخستین سالهای 2000 درست باشد، لزوما در سال 2025 در اروپا پیاده شدنی نیست.

با درکی مشخص از شرایط مکانی ترکیه در این مقطع از زمان، شاید بهتر بتوان موضع اتخاذ شده اوجالان را درک کرد (به درستی یا غلطی آن نمی پردازم). ترکیه به عنوان عضو ناتو، در زمانی که جهان در حال بازتعریف مرزهای ژئوپلیتیک و دفاعی است، از چنان ویژگیهائی برخورددار است که می تواند به عنوان عنصری تعیین کننده (بخصوص در همسایگی ایران، دریای اژه، اکراین، روسیه) تأثیرات درازمدتی در موجودیت ترکیه بمثابه دیوار دفاعی (برلین2025) ایفا کند که دیگر کشورها نمی توانند. اوجالان ممکن است با درک این واقعیت و در راستای بهبود موقعیت اکراد در ترکیه، به این نتیجه رسیده باشد . بنا به درک او آنچه پیشنهاد کرده به نفع خلق کُرد است.

بستر

با توجه به نکات فوق، به آخرین پارامتر یعنی «بستر» کنش ها و واکنش ها می رسیم. شاید برای اردوغان و دولت حاکم، آنچه اوجالان پیشنهاد کرده، یک کارت برنده برای پیشبرد اهداف درازمدت ترکیه باشد، اما لزوما دلیل بر این نمی شود که اردوغان و یا هر دولت حاکم دیگری در ترکیه، قرار است به حقوق مردم کُرد احترام گذاشته و یا اینکه به خواست های آنها (که دهه ها برایش مبارزه کرده اند) تن دهد. شاید هم، یکی از شرایط پذیرش ترکیه به عنوان عضوی در اتحادیه اروپا، پایان دادن به مناقشات داخلی از جمله سرکوب اکراد باشد، که در اینصورت اکراد در ترکیه آینده بهتری خواهند داشت.

ایران

حال به ایران بازگردیم.

برخلاف ترکیه، ج.ا. در تضاد کامل با خواست های جمله مردم ایران است (در ترکیه حداقل آزادی ها لحاظ می شود، و تضاد دولت ترکیه فقط با اکراد است و نه با جمله مردم ترکیه).

در شرایط کنونی ایران، زمین گذاشتن سلاح، منحل کردن تشکیلات و پذیرفتن هژمونی دولت حاکم، نه تنها خودکشی بلکه به کشتار عموم مخالفان می انجامد.

آنچه در ایران می بایست رخ دهد، در نقطه مخالف آنیست که در ترکیه رخ داده است. در ایران، این نظام حاکم است که باید سلاح را زمین گذاشته و خود را منحل کند. در چنین حالتی است که می شود به «زبان صلح» روی آورد.

به سوال کلیدی بازگرم. در دولت و نظام ایران متاسفانه اوجالان، ماندالا، و یا گاندی وجود ندارد، چرا که آنها برای «صلح» تربیت نشده اند. در نظام اسلامی عناصر وابسته تنها برای سرکوب، چپاول و فریب آموزش دیده اند.

از دوست عزیزم صمیمانه پوزش می خواهم که خلاصه نویسی کردم، اما با توجه به سطح دانش ایشان می دانم که همین هم زیاده گویی بوده است.