جوان آنلاین: الهام حمیدی طی مقالهای در مجله «تجارت فردا، شماره ۵۶۱» به شیوع و رواج فرهنگ چاپلوسی در دنیای امروز و تأثیر منفی آن بر عملکرد دولتها و مؤسسات پرداخته است. چکیده این مقاله را به نقل از کانال تلگرامی «تجارت فردا» میخوانید: رالف والدو امرسون، فیلسوف امریکایی معتقد بود از نظر انسانها اختلافنظر تنها گناهی است که قابل بخشیده شدن نیست. دلیلش واضح است ما تاب شنیدن حرف مخالف نداریم و تا حد ممکن نیز از به چالش کشیدن نظر دیگران طفره میرویم.
در تراژدی بزرگ شکسپیر، «شاه لیر»، اطراف وی را چاپلوسان و بلهقربانگویانی احاطه کرده بودند که نظرشان همواره با نظر شاه همسو بود. آنها حقیقت را به گونهای که خوشایند شاه باشد، جلوه میدادند و همین روند خیلی زود پایان حکومت او را رقم زد.
در طول تاریخ، حکومتهای خودکامه همیشه اینگونه شکل گرفتهاند. رهبران تمایل دارند افراد موافق با ذهنیت و روش حکمرانیشان را دور خود جمع کنند. هیتلر با وسواس زیاد به دنبال اطلاعات بود و همه تصمیماتش نیز مبتنی بر آن بود، اما اگر به گزارشی خلاف انتظار خود برمیخورد، به وضوح آن را کنار میگذاشت. او براساس اخبار و اطلاعات گزینش شده از سوی اطرافیان فرمانبردارش تصمیمگیری میکرد. در واقع افراد وفادار او اینگونه صلاح میدیدند که فقط اخبار و اطلاعاتی که هیتلر خواهان شنیدن آن است در اختیار او قرار بگیرد.
این همان اتفاقی بود که در دولت ترامپ نیز رخ داد. او دیکتاتوری در یک سیستم حکومتی لیبرال بود. بهترین افراد کابینه ترامپ کسانی بودند که باور داشتند باید اجازه دهند او اشتباه کند و از اشتباهاتش درس بگیرد، ولی تغییر دیدگاههایش در عمل ناممکن است. این در حالی بود که اطرافیان متملق ترامپ یک قدم فراتر گذاشته و آگاهانه اشتباهاتی مرتکب میشدند تا شاید عملکردشان به مذاق ترامپ خوش بیاید.
شان اسپایسر، دبیر مطبوعاتی کاخ سفید را همه با دروغ مضحک و آشکار او میشناسند که مدعی شده بود جمعیت حاضر در مراسم تحلیف ترامپ از جمعیت حاضر در مراسم تحلیف اوباما بیشتر بود. در دوران پاندمی کرونا مشاوران ترامپ میدانستند مخالفت او با استفاده از ماسک چه اندازه برای دولت گران تمام میشود، ولی همچنان با او همسو و همصدا بودند.
به گفته روس ونک، روانشناس مشهور هلندی افراد بالادست به دلیل قدرت زیادی که دارند همیشه کسانی را پیدا میکنند که با آنها همفکر و همسو باشند، از این رو بهراحتی در دام بلهقربانگویان و متملقان گرفتار میشوند.
در محیطهای کسب و کار نیز افرادی هستند که با همه اعتماد به نفسی که دارند، همچنان از بالادستهای خودشان میترسند. تصور از دست دادن شغل یا حتی سلامتشان آنها را بر آن میدارد که در همه حال با افراد بالادست خود موافقت کنند.
گروه دیگری نیز فقط برای کسب منافع بیشتر در موضع تأیید دیگران قرار میگیرند. در واقع محیط کاری و فرهنگ سازمانی آنها ایجاب میکند که کارکنان فقط با شرط همسویی با افراد بالادست خود امکان پیشرفت و ترقی داشته باشند.
استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل از مدیران موفقی بود که به تنوعبخشی محیط کار باور داشت. او میگفت: «منطقی نیست که افراد باهوش را استخدام کنیم و به آنها بگوییم چه کار کنند. ما برای این افراد باهوش را استخدام میکنیم که آنها به ما بگویند چه کار کنیم.»
پذیرفتن نظرات مخالف شاید بسیار دشوار باشد، ولی برای بقای یک سیستم چارهای نیست جز تشویق به تابآوری، تنوعبخشی و حذف بلهقربانگویانی که مانع اصلی رشد و خلاقیت محسوب میشوند.
جرج پتن، یکی از فرماندهان شناختهشده ارتش امریکا در اهمیت نقش رهبری در ایجاد تنوع فکری گروه میگوید: «اگر همه مانند هم فکر میکنند، پس به طور قطع یک نفر است که اصلاً فکر نمیکند.»