خبرها مبتنی بر اطلاعیه ارتش اسرائیل حاکی از اینست که حسن نصرالله رهبر حزب الله در عملیات شدید اسرائیل به لبنان کشته شده است. موضع آمریکا در این مورد بر صحت این خبر تأکید دارد. ج.ا. این خبر را تأیید نکرده است.

سالها پیش خط مبارزه نظامی مجاهدین با جمهوری اسلامی «زدن سرانگشتان رژیم» بود. گویی اسرائیل این خط را در سطحی گسترده تر به اجرای عملیاتی گذاشته است. نخست با فلج کردن حماس و ویران کردن غزه و سرانجام حذف کردن هنیه، سپس و از چند روز پیش با انفجار پیچر ها که به ناکارآمدی فرماندهان حزب الله منجر شد، یورش فلج کننده به لبنان، و از میان برداشتن رهبران نظامی-سیاسی لبنان، و حال از میان برداشتن حسن نصرالله، زمینه را برای حمله به ایران، تسلیم و جام زهر خوردن رهبران جمهوری اسلامی، به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل، و بالاخره پیمان ابراهیم حرکت می کند.

سالها پیش نوشتم که جمهوری اسلامی می خواهد به راست میانه بچرخد، و در این راه حتی حاضر است اسرائیل را به رسمیت بشناسد. آیا آنچه رخ می دهد پیمودن آن راه است؟ اگر واقعیت میدانی امروز را ملاحظه کنیم نه حماس و حزب الله به لحاظ ساختاری از بین رفته و می رود، و نه رهبران اسلامی جرأت به رسمیت شناختن اسرائیل را خواهند داشت. در عین حال، دو انگشت کارآمد رژیم اسلامی در حال قطع شدن است. آیا کشته شدن حسن نصرالله همچون قتل هنیه در سطح رجزخوانی خامنه ای برای خونخواهی و انتقام سخت و سه روز عزای ملی، ولی در عمل سکوت باقی خواهد ماند، و یا اینکه با عکس العمل جمهوری اسلامی روبرو خواهد شد و جرقه جنگی که نتانیاهو برایش دعا می کرد زده شدهو ویرانی به تمام منطقه گسترش خواهد یافت؟ در چنین حالتی، قتل هزاران هزار شهروند عرب و ایرانی، ویرانی و ستم مضاعفی که بر مردم تحمیل خواهد شد غیرقابل وصف خواهد بود.