ماهنامه خط صلح – جنبش دانشجویی ایران از اواخر دهه‌ی ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۱ هجری شمسی نقش محوری در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور داشته است. پس از سرکوب نیروهای چپ، ملی‌گرا و ملی‌-مذهبی در دهه‌های ابتدایی انقلاب، جنبش دانشجویی به‌عنوان نیرویی منتقد و مستقل جایگزین آن‌ها شد. دانشگاه‌ها به‌عنوان بستری برای بیان خواسته‌های آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه تبدیل به میدان مقاومت شدند و همواره در صف اول اعتراضات اجتماعی قرار داشتند. در این مقاله، سیر تحول جنبش دانشجویی از سال ۱۳۷۸ تا ۱۴۰۱ بررسی و تاثیرات مختلف گفتمانی و رویکردهای دانشجویی در رابطه ‌با اصلاح‌طلبان و اپوزیسیون تحلیل می‌شود.

اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸: آغاز مسیر

اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸ در واکنش به توقیف روزنامه‌ی «سلام» و حمله‌ی نیروهای امنیتی به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران رخ داد. این حادثه به یکی از نخستین نقاط عطف جنبش دانشجویی پس از انقلاب تبدیل شد و سبب شکل‌گیری جنبش اعتراضی نوینی شد. در آن زمان، رابطه‌ی میان جنبش دانشجویی و اصلاح‌طلبان نزدیک بود؛ اصلاح‌طلبان دانشگاه‌ها را ابزاری برای فشار بر حاکمیت می‌دیدند و با شعار «فشار از پایین، چانه‌زنی در بالا» به ‌دنبال تعامل با حاکمیت بودند.

بااین‌حال، ناکامی دولت «محمد خاتمی» در حمایت از دانشجویان و عدم توانایی در مقابله با نیروهای امنیتی باعث شد شکاف‌هایی بین جنبش دانشجویی و اصلاح‌طلبان ایجاد شود. یکی از شعارهای محوری این دوره «دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد» بود که نماد مقاومت دانشجویان در برابر سرکوب‌های امنیتی شد.

جنبش دانشجویی و اصلاح‌طلبان: از امید تا ناامیدی

در دهه‌ی ۱۳۸۰ بسیاری از دانشجویان به اصلاحات انتخابات‌محور و تعامل با اصلاح‌طلبان امیدوار بودند. شعارهای اصلی این دوره، مانند «آزادی، عدالت و دموکراسی» انعکاس این امیدواری بود. اما با پیروزی «محمود احمدی‌نژاد» در سال ۱۳۸۴ و تشدید سرکوب‌ها، امیدها به اصلاحات فروپاشید. هسته‌ی سخت حاکمیت، با رد صلاحیت گسترده و سرکوب سیاسی، تلاش برای یکدست‌سازی قدرت را در دستور کار خود قرار داد. در نتیجه بسیاری از دانشجویان به این نتیجه رسیدند که راهبردهای پیشین اصلاح‌طلبان ناکارآمد است.

اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ و شکل‌گیری «جنبش سبز»، بار دیگر فرصتی برای همگرایی میان دانشجویان و اصلاح‌طلبان فراهم کرد. شعارهای این دوره مانند «رای من کو؟» و «مرگ بر دیکتاتور» نشانه‌ای از تلاش دانشجویان و نیروهای مردمی برای تاثیرگذاری بر روند سیاسی کشور بود. اتحاد گفتمانی کوتاهی میان دانشجویان و اصلاح‌طلبان شکل گرفت. اما پس از سرکوب شدید جنبش سبز، بسیاری از دانشجویان دوباره از اصلاح‌طلبان فاصله گرفتند و به دنبال تغییرات عمیق‌تر و بنیادین‌تر در ساختار سیاسی کشور بودند. مطالباتی که با خواست رهبران در حصر جنبش نزدیک‌تر بود.

احیای انجمن‌های دانشجویی در دوران حسن روحانی ۱۳۹۲-۱۴۰۰

با روی کار آمدن «حسن روحانی» در سال ۱۳۹۲ و وعده‌های او برای بازگشایی فضای سیاسی، انجمن‌های دانشجویی که در دوران احمدی‌نژاد تضعیف شده بودند، مجدداً فعال شدند. انجمن‌های اسلامی و تشکل‌های دانشجویی بار دیگر به سازماندهی فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پرداختند. شعارهایی نظیر «دانشگاه زنده است» در این دوره موردتوجه بود.

اما باوجود فعالیت دوباره‌ی انجمن‌ها، محدودیت‌های امنیتی و سرکوب‌ها هم‌چنان ادامه داشت و دانشجویان به طور کامل موفق به گسترش فعالیت‌های خود نشدند. در این دوره، گفتمان‌های جدیدی شکل گرفت که به نقد خصوصی‌سازی‌های افسارگسیخته و فساد اداری پرداخت و به سمت مطالبات عدالت‌خواهانه گرایش پیدا کرد. شعارهایی مانند «عدالت اجتماعی» و «مبارزه با فساد» محور شعارهای این دوره بود.

همزمان با این تحول، پیوند جنبشی میان دانشجویان و کارگران شکل گرفت. برای نخستین‌بار پس از سرکوب‌های دهه‌ی ۶۰، دانشگاه‌ها و کارگران همبستگی جدیدی پیدا کردند و شعارهای مشترکی چون «کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد» نشان از این اتحاد داشت. در همین دوران، گفتمان لیبرال – دموکراسی که پیش‌تر بر فضای دانشگاه‌ها هژمون بود، جای خود را به گفتمان عدالت‌طلبانه و چپ داد.

 اعتراضات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸: رادیکال شدن جنبش دانشجویی

اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبان‌ماه ۱۳۹۸ که به دلیل مشکلات اقتصادی، فساد ساختاری و افزایش ناگهانی قیمت بنزین به وقوع پیوست، نقطه‌ی عطفی در روند رادیکال‌تر شدن جنبش دانشجویی بود. در این اعتراضات، دانشجویان همراه با سایر اقشار جامعه به خیابان‌ها آمدند و شعارهای اقتصادی با مطالبات سیاسی تلفیق شد. شعارهایی نظیر «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» بیانگر پایان اعتماد دانشجویان به جناح‌های سیاسی موجود بود.

در این دوره، دانشجویان از ایده‌ی اصلاحات تدریجی فاصله گرفتند و خواهان تغییرات ساختاری و بنیادی شدند. سرکوب گسترده‌ی این اعتراضات، نقش مهمی در رادیکال‌تر شدن جنبش دانشجویی و تعمیق شکاف میان آن‌ها و حاکمیت داشت.

اعتراضات ۱۴۰۱: زنجیره‌ی اتصال اعتراضات

اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ که با مرگ «مهسا امینی» و شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد، اوج فعالیت‌های دانشجویان در صحنه‌ی اجتماعی بود. در این دوره، دانشجویان به‌عنوان زنجیره‌ی اتصال اعتراضات نقش محوری ایفا کردند. دانشگاه‌ها، به‌ویژه دانشگاه‌های تهران، الزهرا و علامه طباطبایی به مراکز اصلی اعتراضات تبدیل شدند و دانشجویان با تجمعات و اعتصابات خود به پیگیری مطالبات دموکراتیک و عدالت‌خواهانه پرداختند.

شعارهایی مانند «زن، زندگی، آزادی» و «دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد» نماد مقاومت و خواست دانشجویان برای گرفتن حقوق انسانی و اجتماعی بود. برخلاف بخش‌هایی از اپوزیسیون که تنها به دنبال جابه‌جایی قدرت بودند، دانشجویان بر تحقق و تحکیم دموکراسی و عدالت اجتماعی تاکید داشتند.

 رابطه‌ی جنبش دانشجویی با اپوزیسیون: از تعارض تا استقلال

جنبش دانشجویی همواره رابطه‌ی پیچیده‌ای با اپوزیسیون داخلی و خارجی داشته است. درحالی‌که برخی از دانشجویان در مقاطعی به اپوزیسیون نزدیک شدند، بدنه‌ی اصلی جنبش همواره به دنبال حفظ استقلال خود از جریان‌های سیاسی بود. جنبش دانشجویی هیچ‌گاه در قالب یک جریان پیرو یا حامی سیاسی قرار نگرفته است و  همواره تلاش داشته که در موقعیت منتقد و مستقل باقی بماند.

جنبش دانشجویی به‌عنوان نیروی تحول‌خواه

جنبش دانشجویی ایران طی دهه‌های اخیر از مرزهای دوگانه‌ی اصلاح یا انقلاب عبور کرده و به نیرویی مستقل و تحول‌خواه تبدیل شده است. هدف اصلی این جنبش، گذار به دموکراسی و تحقق تغییرات بنیادین در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با الگوی مبارزات مدنی بدون خشونت است. دانشجویان پس از اعتراضات سال‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ به دنبال تغییرات ساختاری هستند و از حمایت از تحولات بنیادین در جامعه‌ی ایران دست برنمی‌دارند. بدین ترتیب، جنبش دانشجویی امروز یکی از نیروهای اصلی و مستقل در عرصه‌ی سیاسی کشور به شمار می‌رود و هم‌چنان به‌عنوان نماد تحول‌خواهی و مقاومت مدنی عمل می‌کند.