در آغاز بازگشایی مدارس و دانشگاهها این درد عمیق را لمس میکنیم که به دلیل فقرو کمبود مالی، میلیونها نوجوان و جوان آماده تحصیل و یا در نیمه راه آموزش نمیتوانند هم سن و سالهایشان را در مدارس و دانشگاهها همراهی کنند. بخش عمده فرزندان خانواده های کارگری و زحمتکشی و مهاجران افغان ازتحصیل محروم و عده ای که به محیط آموزشی راه پیدا میکنند، با انواع محدودیتها و تبعیضات روبرو هستند. مسئولین  دست اندرکار جمهوری اسلامی بی پرده اذعان دارند که حکومت فاقد برنامه ای برای تامین هزینه آموزشی تحصیلکردگان است. از کمبود مدارس و معلم، افزایش سرسام آور هزینه نوشت افزار، وسعت مدارس کپری و زیر چادر و خشت و گلی و ناامن، دو شیفته و مواردی سه شیفته بودن مدارس و از محرومیت تحصیلی نزدیک به سی درصد نوجوانان و جوانان علاقمند به تحصیل به دلیل مشکلات اقتصادی بیشرمانه سخن میگویند.این وضعیت ناشی از سیطره نظم وارونه سرمایه داری و جمهوری اسلامی و این سیستم جهنمی است. به همین دلیل بسیار زود بخش وسیع نسل جوان به ماهیت طبقاتی و استثمارگرانه سرمایه داری پی  میبرند و جوانه های مبارزه جویی و تصمیم به دگرگون کردن و تغییر این نظم وارونه را انتخاب میکنند.

 

واقعیت تلخ دیگراینست که چهار دهه حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی، دانش آموزان و دانشجویان  ایران را با این پدیده متناقض  روبرو کرده، که در کنار تلاش برای فراگیری دستاوردهای علمی و اجتماعی و فرهنگی و آموزشی شایسته انسان امروز، همزمان با جهل و خرافه و افکار و عقاید قرون وسطایی اسلامی که در قالب دروس و آموزش بر محیط های آموزشی تحمیل شده دست و پنجه نرم میکنند. با تداوم حاکمیت این رژیم سال به سال ابعاد جهل  و خرافه گسترش می یابد. طبق افاضات عصر حجری خامنه ای تعداد زیادی از مواد درسی دوباره بازبینی و هر جنبه غیر اسلامی از آن زدوده شده  و بر طبق آیات قرآنی پوسیده  ١٤٠٠ سال قبل در حال بازنویسی اند.  برای تحمیل این بساط خرافی و شصت و شوی مغزی دانش آموزان هزاران طلبه متحجر و آخوند مذهبی انگل از حوزه های جهلیه روانه مدارس میشوند. جمهوری نکبت اسلامی در نظر دارد مدارس و دانشگاهها  را به شعبه های دیگرفیضیه های تولید خرافه اسلام و تربیت متعصبان مذهبی تبدیل کند.

 

در تقابل با کلیت این اوضاع یعنی علیه فقر و تبعیض و حجاب و جهل و خرافه  و استبداد، در مقابل کالایی کردن آموزش، محیط های آموزشی و به ویژه دانشگاهها همیشه کانون گرم مبارزات حق طلبانه بوده اند. نسل جوان در دانشگاههای ایران، چه در دوره سلطنت و چه در جمهوری اسلامی همیشه صف پیشرو آزادیخواهی و برابری طلبی و مبارزه علیه این وضعیت و استبداد و ارتجاع حاکم را شکل داده اند. به علاوه در سالهای اخیر مبارزات سراسری فرهنگیان و معلمان علیه شرایط بد آموزشی و فضای مختنق، علیه تبعیض و نابرابری، علیه حقوقهای پایین و کالایی کردن آموزش و با خواسته های برحق آموزش رایگان، افزایش حقوقها و رفع تبعیضات چند جانبه،عملاجنبش سازمانیافته فرهنگیان و معلمان را به میدان کشیده اند.

 

با قتل حکومتی مهسا امینی و آغاز خیزش انقلابی در دو سال قبل تردیدی نیست محیط های آموزشی به ستون محکم گسترش مبارزه انقلابی و رادیکال تبدیل شدند. دانشگاهها و مدارس و حتی مدارس ابتدایی صحنه مهم اعتراضات پرخروش و انقلابی بودند. کاراکتر آزادیخواهانه و برابری طلبانه خیزش انقلابی دو سال قبل  نه تنها در مقابل سرکوبگری و ترفندهای جمهوری اسلامی بلکه در تمایز با اقدامات و شعارها و سیاستهای اپوزیسیون راست توسط نسل جوان آگاه متعلق به قطب چپ جامعه نمایندگی شد. بیانیه ها و نوشته ها و شعارهای رادیکال، “نه روسری،نه توسری،آزادی و برابری”- “علیه فقر و تبعیض، میریم تا سرنگونی” – “فرزند کارگرانیم در کنارشان میمانیم”- “مرگ برستمگر چه باشه چه رهبر” را نسل جوان به عنوان نمادهای چپ و رادیکال خیزش انقلابی در دانشگاه و مدارس نمایندگی کردند. همراهی محکمتر و بیشتر معلمان مدارس و استادان دانشگاهها با دانش آموزان و دانشجویان یک خصلت قوی و مهم  مبارزات درخشان سال قبل بود. ترس و نگرانی سران جمهوری اسلامی از ادامه این همبستگی مبارزاتی است که سال قبل سیاست “خالص سازی” یعنی اخراج وسیع معلمان و استادان متعهد و زاویه دار با رژیم را در پیش گرفتند. جمهوری اسلامی با ادامه سرکوبگریها و اخراجهای وسیع و فشار بر نسل جوان طبعا میتواند محدودیتها و موانعی را پیش پای عطش مبارزاتی این نسل ایجاد کند، اما قطعأ نمیتواند پتانسیل مبارزاتی در دانشگاه و مدارس را کنترل کند. رژیم بارها با این ترفندها به مقابله نسل جوان برخاسته و اما گام به گام مجبور به عقب نشینی های جدی و سرافکندگی شده است. لفاظی پزشکیان حلقه بگوش خامنه ای که گویا “قصد بازگرداندن تعدادی از استادان و معلمان و دانشجویان” اخراج شده به محیط های آموزشی را دارد، گوشه ای از تحمیل عقب نشینی به جمهوری اسلامی است که باردیگر و امسال هم این پدیده را تجربه میکنند.

 

امسال و در تداوم خیزش انقلابی دو سال قبل که دانش آموزان و دانشجویان خود یکی از مهمترین نیروهای محرکه آن بودند، انتظار اینست، جنبش و مبارزه انقلابی در دانشگاهها و محیط های آموزشی و در جنبش معلمان با خودآگاهی و سازمانیافتگی و اتحاد محکم فعالین آزادیخواه و برابری طلب گسترش یابد. توقع اینست با ارتقای دستاوردهای جنبش انقلابی دوساله اخیر و با ابتکار شبکه خودآگاه و به هم پیوسته جمعها و محافل آزادیخواه و برابری طلب و سوسیالیست جنبش متمایز و قدرتمند نسل جوان در برابر جمهوری اسلامی قد علم کند.با پرچم مبارزه علیه فقر و تبعیض و علیه حجاب و جهل و خرافه ، علیه کالایی کردن آموزش و برای تامین کامل آموزش رادیگان عرصه را بر جمهوری اسلامی تنگ کنند. در اتحاد و همگامی با جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی رادیکال پتانسیل عظیم اجتماعی و  توده ای را برای تعیین تکلیف قطعی با جمهوری اسلامی به میدان آورد. در خاتمه امید است سال تحصیلی جدید فرصتی باشد که دختران و پسران، نسل جوان سرزنده و پرتوقع و بالنده جامعه ایران با پس زدن همه مشکلات و سختیهای موجود، بیشترین موفقیتها را در عرصه تحصیل و در ابعاد متنوع زندگی  کسب کنند.

شهریور ١٤٠٣