ماهنامه خط صلح – گویا قرار نیست حوادث تلخی که ناشی از ناکارآمدی، عدم بهروز رسانی، سهلانگاری و بیمسئولیتی است، گریبان ملت زجرکشیدهی ایران را رها کند. انگار مجبوریم هر چند سال یکبار شاهد حوادث اسفباری باشیم تا زخمی جانکاه بر روح و روان ما ایرانیان وارد کند و داغ آن برای سالهای سال بر دل ما بماند؛ از «کشتی سانچی» و «ساختمان پلاسکو» گرفته تا «متروپل آبادان» و «هواپیمای اوکراینی» و حالا انفجار و ریزش در «معدن زغالسنگ طبس» که جان ۵۲ کارگر زحمتکش را گرفت و خانوادههای آنان و ملت شریف و غمگین ایران را برای چندمین بار سوگوار کرد. اما تا کی قرار است چنین حوادثی ادامه پیدا کند و همچنان هیچ اتفاقی نیفتد و مسببان آن هم ککشان نگزد؟ تاوان این همه ناکارآمدی و بحرانسازی تا کی باید بر دوش خستهی مردم ایران سنگینی کند و هیچ تدبیری برای رفع این مشکلات اندیشیده نشود؟ متاسفانه برخی از مدیران کشور با خیالی آسوده از استواری صندلیهایشان، در کمال خونسردی گفتند: «از این دست حوادث در تمام دنیا اتفاق میافتد، این اتفاقات اجتنابناپذیر است». در پاسخ به این مدیران باید گفت، بله، این حوادث تلخ در تمام دنیا رخ میدهد اما گمان نمیکنید شمار این حوادث تلخ و اسفبار بیشتر از استاندارد جهانی است؟
شغل «معدنکاری» یکی از دشوارترین، طاقتفرساترین و پرخطرترین مشاغل در سرتاسر جهان است. کارگر معدن مجبور است در اعماق ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ متری زمین کار کند، جاییکه خطر کمبود اکسیژن در آن وجود دارد و خطرهای دیگری مانند ریزش، انفجار، استنشاق گازهای خطرناک و خفگی نیز در آن بسیار زیاد است. طبق استانداردهای جهانی، یک معدنکار در سال ۲۰۲۴ (۱۴۰۳) باید از تمام وسایل و ادوات ایمنی برخوردار باشد تا در صورت بروز سانحه، با استفاده از تجهیزات مدرن بتواند جان خود را نجات دهد. اما در تمامی حوادثی که نام بردیم، یک حلقهی مفقوده وجود دارد: «نداشتن ایمنی». هرچند کارگران موظفاند در وهلهی نخست تمامی موارد و هشدارهای ایمنی را رعایت کنند، اما این کافی نیست؛ مهمتر از آن، «تجهیزات ایمنی» است که کارفرما باید تمامی آنها را فراهم نماید و در اختیار کارگران قرار دهد. اما تنها چیزی که بهگفتهی یکی از کارگران نجاتیافته از سانحهی معدن طبس، برای کارفرمایان و مدیران معدن از اولویت برخوردار بوده «استخراج» یعنی «سود بیشتر» است و گویا به تنها چیزی که اعتنایی نشده، «جان معدنچیان» است.
در این میان «وزارت صمت» یا در واقع «دولت» که متولی امور معدنها در کشور است وظیفه دارد تا بهعنوان «کارفرما» در معدنهای دولتی و «ناظر» در معدنهای خصوصی، نسبت به جان انسانها، بهویژه معدنچیان، بهشدت حساس باشد و ایمنی و سلامت آنان را در اولویت نخست قرار دهد. این، همان نکتهی بسیار مهمی است که در حادثهی غمبار معدن زغالسنگ طبس دیده نمیشود. از همه تاسفآورتر آنکه اینمعدنچیان شریف، با حداقل دستمزد –یعنی حدود ۱۲ میلیون تومان در ماه—، تن به چنین شغل خطرناکی میدهند که حداقل ابزار ایمنی نیز در آنجا وجود ندارد، با اینحال، این عزیزان مجبوراند برای بردن «لقمهنانی حلال» بر سفرههای کوچکشان، به چنین کار پر خطری مشغول شوند. این درحالی است که همین عزیزان هرروز میشنوند که فلان مسئول یا به اصطلاح «آقازاده» میلیاردها ثروت آنان را از طریق رانت و زد و بند، اختلاس میکند و به خارج از کشور میگریزد و دریغ از یک اقدام حقوقی برای دستگیری آنان. از آن قبیحتر اینکه برخی از همین آقایان با وجود رانت و درآمدهای میلیارد دلاری نامشروع، راست راست در داخل کشور راه میروند و هیچ کسی نمیتواند به آنان بگوید «بالای چشمتان ابرو است». اما حال و روز دردآور کارگران اینگونه است: «همسر یکی از این معدنچیان برای وضعحمل به بیمارستان میرود، معدن ریزش میکند و کارگر زحمتکشی که در اعماق زمین جان داده است، دیگر نمیتواند فرزند خود را ببیند».
ساعت ۷ بامداد روز دوم مهرماه، خانوادههای معدنچیان جانباخته، خود را به خودروی حامل اجساد میرسانند. همسران و مادران آنان شیونکنان قصد دیدن اجساد عزیزانشان را دارند اما مانع آنها میشوند. حادثهی انفجار در معدن زغالسنگ طبس حدود ساعت ۹ شب رخ داد و شماری از کارگران آن دچار خفگی شدند و ۵۲ تن از کارگران شریف این معدن، جان خود را از دست دادند. یکی از کارگرانی که بیش از یکسال است در این معدن مشغول بهکار شده، گفت: «کار در معدن بسیار سخت و طاقتفرسا است، هرروز از ساعت ۷ صبح تا ۱۳ و از ساعت ۷ عصر تا ۱ بامداد فردا (روزانه ۱۲ ساعت).در معدن کار میکنیم».
«حسین کرمی» کارگر معدن طبس، دربارهی تجهیزات ایمنی در این معدن میگوید: «حتی یک دستگاه سنسور حسگر هم به ما ندادند و کمترین ابزار ممکن در اختیار ما بود، آن هم فقط یک کپسول خود نجات». این معدنچی در بلوک (B) معدن بوده و انفجار در بلوک (C) رخ داده است. او ادامه داد: «آنقدر حجم کار زیاد است که در لحظهی انفجار متوجه آن نشدیم». دردناکتر اینکه حقوق ماهانهی آنان ۱۲ میلیون تومان است، آن هم با توجه به شرایط بسیار دشوار و ساعتهای کار که پیشتر به آنها اشاره شد. کرمی ادامه میدهد: «آنچه بیش از هرچیز برای مدیران معدن اهمیت داشت «استخراج» بود! و نه هیچ چیز دیگر».
«جواد خسروشیری» که بیش از ۲ سال است در معدن طبس کار میکند، میگوید: «روز حادثه، در بیرون معدن درحال استراحت بودیم که متوجه حادثه شدیم و بهسرعت به محل رسیدیم، اول اجازه ندادند برای نجات همکارانمان وارد تونل شویم، اما بعد از نیم ساعت معلوم شد هیچکس بهزودی به کمکمان نمیآید و اعلام کردند هرکس داوطلب است میتواند وارد شود». او ادامه میدهد: «پس از ورود متوجه جانباختن تعدادی از همکاران خود شدم که ۳ نفر از دوستانم نیز در میان آنان بودند؛ داغی که بر دل ما نشست به این زودیها سرد نخواهد شد».
«محمد بهمدی» کارگری که در این حادثه زخمی شده است و فقط ۳ ماه از استخداماش میگذرد، میگوید: «ساعت از ۹ شب گذشته بود که معدن منفجر شد و پس از گازگرفتگی به بیمارستان اعزام شدم». او ادامه میدهد: «نکات ایمنی در معدن ضعفهای بسیاری داشت برای مثال، سیستم هشداردهنده وجود نداشت تا به سایر بلوکها هشدار دهد و اعلام خطر کند تا از جانباختن کارگران و شدت حادثه جلوگیری شود». این کارگر مجروح ادامه داد: «مسئولان صنعت و معدن در بیمارستان به عیادت ما هم نیامدند». بهمدی نیز با اعلام دریافت حقوق ناچیز ۱۲میلیون تومانی، گفت: «با توجه به اینکه کشتهشدن دوستان و همکارانم را دیدم، حتی اگر بیکار بمانم دیگر حاضر به کار کردن در هیچ معدنی نیستم». او از مسئولان میخواهد پیگیر چگونگی حادثه باشند، حادثهی غمباری که در آن جوانان کم سن سال، جان خود را از دست دادند و داغی بزرگ بر دل خانوادهها و همکارانشان گذاشتند.
«هادی نوباغی» ۴۵ سال دارد که برای بهدست آوردن شغلی شرافتمندانه به همراه ۵ نفر از دوستانش در معدن طبس مشغول بهکار بودند. او ۵ فرزند دارد و چند سالی است که در معدن زغالسنگ طبس کار میکند. در شب حادثه جان خود را بهخطر انداخت و توانست چند نفر از همکاراناش را نجات دهد و از تونل خارج کند، اما در آخر در اثر استنشاق گاز، بیهوش میشود و بر زمین میافتد. نوباغی دربارهی آن حادثهی تلخ به خبرنگار روزنامهی اطلاعات گفت: «در زمان حادثه در بلوک (B) مشغول کار بودم که ناگهان مسئول ایمنی فریاد زد، فرار کنید، گاز در معدن پخش شده است». او ادامه میدهد: «ابتدا نمیدانستیم چه اتفاقی رخ داده، اما فریادهای او باعث وحشت ما و سایر همکاران شد و برای همین، کار را رها و بهسمت بیرون معدن فرار کردیم. وقتی بیرون آمدیم خبری از همشهریهایم نبود برای همین دوباره وارد معدن شدم و دیدم که متاسفانه بسیاری از همکارانم در اثر استنشاق گاز، جان باختهاند». او ادامه داد: «در آن بین، چند نفری هنوز نفس میکشیدند که آنان را بیرون آوردم و دوباره وارد تونل شدم و هرچه جلو رفتم با پیکرهای بیجان بیشتری روبهرو شدم. در حال ورود به تونل دیگری بودم که یکی از مهندسان فریاد زد: نرو، خطرناک است! اما طاقت نیاوردم و بهدنبال همشهریهایم میگشتم که ببینم زنده هستند یا نه». این کارگر نجات یافته ادامه داد: «۱۵ نفر در آنجا بودند که همگی جان خود را از دست داده بودند، اما یک نفر بهشدت حال تهوع داشت که در اثر تنفس گاز متان بود. او را نیز بیرون آوردم و برای پیدا کردن دوستانم دوباره وارد شدم و با صحنهای روبهرو شدم که تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد زیرا همگی در اثر خفگی جان باخته بودند».
آنچه بر کارگران معدن طبس گذشت، یک تراژدی دردناک بود که احساسات بسیاری از ایرانیان را بهشدت جریحهدار کرد. پرسشی که برای خانوادههای جانباختگان و بسیاری از مردم مطرح شده این است که سرزمین و ملتی که دارندهی بزرگترین و بیشترین ذخایر نفت و گاز جهان است و منابع سرشار دیگری نیز برای تولید ثروت و درآمد در اختیار دارد، چرا باید اینچنین زندگی کنند؟ چرا جوانان این سرزمین برای دریافت حقوقی ناچیز باید جان خود را بهخطر اندازند و خانوادههای خود را داغدار کنند؟ چرا اینهمه ثروت باید صرف کشورهای دیگر شود، درحالی که مردم ایران بیش از همه محتاج هزینه هستند و اصلاً چرا ثروت خدادادی این ملت نباید صرف رفاه و آسایش خودشان شود؟ چرا با وجود این همه پیشرفت در فناوریهای روز و داشتن این اقیانوس ثروت، هیچ سیستم ایمنیای در معادن کشور دیده نمیشود تا جان هموطنان عزیزمان اینگونه مظلومانه هدر نرود و چرا مسئولان تا این اندازه نسبت به رفاه، آسایش و امنیت این ملت بیتفاوت هستند؟ این بیتفاوتی نمیتواند ادامهدار باشد و در نهایت عاملان این وضعیت بهزودی زود باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود در برابر قانون باشند، قانونی که در این موارد بسیار سختگیر است و هیچ گذشت و بخششی ندارد.