ایرنا «سناریو آمریکا برای غرب آسیا» را بررسی می کند؛ بخش اول
طرحی برای خاورمیانه؛ برنامه رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران
تهران- ایرنا- «لورا کلی»، خبرنگار ارشد نشریه «هیل» در گزارشی مینویسد: «اسرائیل در تلاش است تا خاورمیانه را با استفاده از قدرت و حمایت ایالات متحده بازتعریف کند. یک سال بعد از حمله ۷ اکتبر حماس، اسرائیل از طریق نیروی نظامی و با کمک آمریکا در حال تغییر اوضاع خاورمیانه به وسیله نبرد با ایران و گروههای حامی این کشور است».
به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، مساله گسترش سرزمینی «اسرائیل» که به طرح «اسرائیل بزرگتر» مشهور شده ارتباط مستقیمی با آنچه در دهه ۹۰ آمریکایی ها تحت عنوان طرح «خاورمیانه جدید» مطرح کردند، دارد. بی شک تحولات خاورمیانه طی چند دهه گذشته با توجه به این طراحی ها قابل تفسیر و تحلیل است. با توجه به اهمیت روزافزون این موضوع، طی روز های آتی در قالب چند مطلب مجزا به این مسئله می پردازیم. بخش نخست این مجموعه مطالب را در زیر می خوانید:
چند ماه پیش، انتشار تصویری از نشان «اسرائیل بزرگ» روی یونیفرم یک سرباز ارتش اسرائیل، خشم مردم کشورهای عربی را برانگیخت. سرزمین موعود اسرائیل در این تصویر، شامل مناطقی از نیل تا فرات، مدینه تا لبنان و بخشهایی از مصر، سوریه، عراق، عربستان سعودی، کل اردن و فلسطین، میشود. برانگیخته شدن خشم مردم کشورهای عربی، احتمالا تنها به دلیل بازنشر این تصویر در شبکههای اجتماعی باشد؛ زیرا گسترش اسرائیل از آنچه که امروز شاهد آن هستیم، بارها توسط سران این رژیم و به طرق مختلف، مطرح شده است. «تئودور هرتسل»، بنیانگذار رژیم اسرائیل پیش از تاسیس این رژیم در کتاب خاطرات خود، موضوع «گسترش اسرائیل از نیل تا فرات» را مطرح کرده است.
«آوی لیپکین»، سیاستمدار و تحلیلگر اسرائیلی میگوید: «در نهایت مرزهای ما از لبنان تا عربستان سعودی و سپس از مدیترانه تا فرات، گسترش خواهد یافت و بعد از آن مکه، مدینه و کوه سینا را گرفته و این مکانها را پاکسازی میکنیم».
در ژانویه ۲۰۲۴، موسسه «میدل ایست مانیتور» که به جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف میپردازد، ویدئویی را از «آوی لیپکین»، سیاستمدار و تحلیلگر اسرائیلی منتشر کرد که او طی یک برنامه تلویزیونی میگوید: «در نهایت؛ مرزهای ما از لبنان تا عربستان سعودی و سپس از مدیترانه تا فرات، گسترش خواهد یافت. چه کسی در آن سوی فرات است؟ کردها. ما با کردها دوست هستیم. بنابراین؛ ما مدیترانه را پشت سر خود و کردها در مقابل داریم. من معتقدم که بعد از آن مکه، مدینه و کوه سینا را گرفته و این مکانها را پاکسازی میکنیم».
«آوی لیپکین»، سیاستمدار و تحلیلگر اسرائیلی میگوید: «در نهایت مرزهای ما از لبنان تا عربستان سعودی و سپس از مدیترانه تا فرات، گسترش خواهد یافت و بعد از آن مکه، مدینه و کوه سینا را گرفته و این مکانها را پاکسازی میکنیم».«عودید ینون»، مشاور آریل شارون یازدهمین نخست وزیر اسرائیل، در سال ۱۳۶۰ شمسی مطلب مهمی را تحت عنوان «راهبردی برای اسرائیل در دهه ۱۹۸۰» نوشته است که در آن، ایدههای ژئوپلیتیکی زیادی، مرتبط با منطقه و در راستای موقعیت و درگیریهای اسرائیل با همسایگانش، مورد بحث قرار گرفته است. ینون درمورد نقش مسئله قومیتها در منطقه، اینگونه مینویسد که، ایجاد «دولت قبطی مسیحی» در مصر، میتواند منجر به سقوط و انحلال این کشور و به نوبه خود، حتی باعث سقوط لیبی و سودان شود.
در ادامه این مطلب آمده است: «انحلال کامل لبنان به پنج استان، به عنوان مقدمهای برای کل جهان عرب از جمله کشورهای مصر، سوریه، عراق و شبه جزیره عربستان، عمل میکند که در حال حاضر، این ایده در حال اتفاق افتادن است. هدف بلندمدت و اصلی اسرائیل در جبهه شرقی، انحلال سوریه و عراق و بعدها، مناطق منحصر به فرد قومی یا مذهبی مانند لبنان، است؛ در حالی که انحلال قدرت نظامی این کشورها، به عنوان هدف کوتاه مدت اولیه در نظر گرفته شده.»
ینون در ادامه مینویسد: «سوریه بر اساس ساختار قومی و مذهبی خود، به چندین کشور مانند لبنان امروزی تجزیه خواهد شد؛ به طوری که منجر به شکل گیری یک دولت علوی شیعه، در امتداد ساحل آن و یک دولت سنی در منطقه حلب خواهد شد. این هدف، در بلندمدت ضامن صلح و امنیت در منطقه خواهد بود و در حال حاضر، در دسترس ما است».
«موسسه اقتصادی و سیاسی خاورمیانه» که توسط برخی از مقامات امنیتی سابق در شرق اروپا اداره می شود، در ۶ جولای ۲۰۲۴ و قبل از حمله ارتش اسرائیل به لبنان، طی گزارشی تحت عنوان «اسرائیل بزرگ: برنامهای برای گسترش سرزمینی در خاورمیانه و شمال آفریقا» مینویسد: «اگرچه پروژه اسرائیل بزرگ تازگی ندارد، اما به نظر میرسد که در پرتو جنگ اخیر غزه که باعث کشته شدن دهها هزار فلسطینی شده و همچنین حمله به لبنان؛ فعلا توافق ابراهیم با عربستان سعودی، متوقف شود. اما در صورتی که تلآویو تحقق پروژه اسرائیل بزرگ را دنبال کند و به وضوح به گسترش قلمرو خود در عربستان سعودی، از جمله در شهرهای نئوم، مکه و مدینه فکر کند؛ صلح منطقهای، به یک مفهوم نامشخص تبدیل میشود».
در مطالبی که توسط مقامات و تحلیلگران اسرائیلی منتشر شده، هیچ مفهوم بنیادی و بلندمدتی وجود ندارد که نشاندهنده احتمالی برای محدودیت اسرائیل در گسترش قلمرو خود باشد. بنابراین، بر اساس دادههای تحلیلشده، دشوار است که میان صبر استراتژیک احتمالی و برنامه ریزی شده برای تحقق «اسرائیل بزرگ» و میان احتمال توافق بین تلآویو و عربستان سعودی با دیگر همسایگان؛ برای تشکیل نوعی اتحادیه با در نظر گرفتن نقشهای که سربازان اسرائیلی به تازگی به نمایش گذاشتند، تمایز قائل شد.
به نظر میرسد که دینامیکهای ژئوپولیتیکی منطقهای، با اشکال مختلفی از درگیریها مشخص شده است که با توجه به پروژه فعال «اسرائیل بزرگ»، به احتمال عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل و همچنین به افزایش تقابل بین ایران و متحدانش با اسرائیل، ایالات متحده و متحدانشان از طرف دیگر، اشاره دارد و ترکیه در این میان نقش قابل توجهی در این تقابل ایفا میکند.
«لورا کلی»، خبرنگار ارشد نشریه «هیل» در گزارشی مینویسد: «اسرائیل در تلاش است تا خاورمیانه را با استفاده از قدرت و حمایت ایالات متحده بازتعریف کند. یک سال بعد از حمله ۷ اکتبر حماس، اسرائیل از طریق نیروی نظامی و با کمک آمریکا در حال تغییر اوضاع خاورمیانه به وسیله نبرد با ایران و گروههای حامی این کشور است».
این در حالی است که نتانیاهو در یکی از نشست های کابینه گفته است که «جنگ ۷ اکتبر برای موجودیت ماست و به عنوان یک نجاتدهنده عمل میکند. میخواهم که این جنگ، به طور رسمی اینگونه معرفی شود. ما در حال تغییر واقعیت امنیتی در منطقه خود، برای فرزندان و آیندهمان هستیم تا اطمینان حاصل کنیم که آنچه در ۷ اکتبر رخ داد، دوباره تکرار نمیشود.»
«راندا اسلیم»، کارشناس ارشد «موسسه خاورمیانه»: «در گذشته، همتایان اسرائیلیام میگفتند که نهادهای امنیتی و سیاسی تلآویو، همیشه بر این باور بودهاند که آنچه تحت عنوان جنگ بزرگ مطرح میشود، اجتنابناپذیر خواهد بود.»«راندا اسلیم»، کارشناس ارشد و مدیر حل منازعات و دیالوگهای سطح دو در «موسسه خاورمیانه»، نیز می گوید: «در گذشته، همتایان اسرائیلیام میگفتند که نهادهای امنیتی و سیاسی تلآویو، همیشه بر این باور بودهاند که آنچه تحت عنوان جنگ بزرگ مطرح میشود، اجتنابناپذیر خواهد بود.»
با همه این اوصاف هدف نهایی نتانیاهو مشخص نیست؛ او بهطور پیوسته، در حال گسترش درگیریها در جبهههای مختلف است. او همزمان انجام عملیاتهای هوایی و زمینی در جنوب لبنان را دنبال می کرد و به عملیات خود در نوار غزه و اقدامات نظامی و امنیتی در کرانه باختری ادامه می دهد و همچنین حمله به مقاومت یمن را نیز در دستور کار خود قرار داده است.
«جاناتان لرد» کارشناس ارشد و مدیر برنامه امنیت خاورمیانه در مرکز امنیت جدید آمریکا، می گوید «من فکر میکنم، وقتی صحبت از ایجاد خاورمیانه جدید به میان میآید، اسرائیلیها قطعا در تلاش برای بازسازی تهدیدات امنیتی در نزدیکترین فاصله به خود، هستند. نمیتوانید همیشه در حالت آمادهباش کامل بمانید. این به جامعه شما آسیبهایی وارد کرده و اقتصادتان را نابود میکند».
کارشناسان معتقدند ایجاد تغییر در مرزهای جغرافیایی در منطقه با همکاری اسرائیل و آمریکا لزوما به معنی توسعه مرزهای جغرافیایی سرزمینی به نام اسرائیل نیست بلکه به رژیم صهیونیستی به دلیل مشکل جمعیتی، حداکثر تلاش بکند تا غزه و کرانه باختری را به قلمرویی که هم اکنون در اختیار دارد الحاق بکند و در تلاشی دیگر برای تضمین امنیت خود، کشورهای خاورمیانه را با تقسیم به بخش های کوچکتر تضعیف کند تا تهدیدی امنیتی برای این رژیم نباشند.
تهران- ایرنا- «ریچارد پرل» دستیار وزیر دفاع سابق ایالات متحده که ریاست یک گروه مطالعاتی را برعهده داشت موظف بود گزارشی آینده پژوهانه را به سفارش بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی تهیه کند. این طرح بعدها به گزارش «جدایی کامل» مشهور شد.
به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، مساله گسترش سرزمینی «اسرائیل» که به طرح «اسرائیل بزرگتر» مشهور شده ارتباط مستقیمی با آنچه در دهه ۹۰ آمریکایی ها تحت عنوان طرح «خاورمیانه جدید» مطرح کردند، دارد. بی شک تحولات خاورمیانه طی چند دهه گذشته با توجه به این طراحی ها قابل تفسیر و تحلیل است. با توجه به اهمیت روزافزون این موضوع، طی روز های آتی در قالب چند مطلب مجزا به این مسئله می پردازیم.
بخش اول این مجموعه با عنوان «طرحی برای خاورمیانه؛ برنامه رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران» منتشر شده و بخش دوم در ادامه آمده است:
در دهه ۹۰ طرح جدیدی تحت عنوان «جدایی کامل؛ استراتژی جدید برای تضمین قلمرو» که به «گزارش جدایی کامل» شناخته میشود مطرح شد، یک سند سیاستی که در سال ۱۹۹۶ توسط یک گروه مطالعاتی به ریاست «ریچارد پرل» برای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسرائیل تهیه شده بود.
اندیشکده «بنیاد کارنگی» از طراحان اصلی پروژه «خاورمیانه جدید» است که در سال ۲۰۰۸ طی یک گزارش ۴۸ صفحهای به طور مفصل به بررسی این موضوع و ارائه پیشنهادات خود پرداخته است. در مقدمه این گزارش آمده است: پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت بوش سیاست بلندپروازانهای را برای ایجاد یک خاورمیانه جدید با مداخله در عراق به عنوان آغاز یک دگرگونی در منطقه شروع کرد. بوش پسر در ۷ نوامبر ۲۰۰۳ اعلام کرد: «استقرار عراق آزاد در قلب خاورمیانه یک رویداد مهم در انقلاب دموکراتیک جهانی خواهد بود». مقامات دولت بوش در سخنرانیهای متعدد، کاملاً مشخص کردند که سیاستی را برای مدیریت و مهار بحرانهای موجود دنبال نخواهند کرد، بلکه قصد دارند منطقهای جدید را ایجاد کنند. این ایده در بیانیهای توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه، در طول جنگ بین لبنان و اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ با صراحت بیشتر مطرح شد. او استدلال کرد که تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای پذیرش آتش بس کمکی به صلح در منطقه نمیکند، زیرا آتش بس به سادگی میتواند دوباره نقض شود. خاورمیانه جدید باید منطقهای متشکل از کشورهای عمدتاً دموکراتیک متحد با ایالات متحده باشد، رژیمهایی هم که همکاری نمیکردند، باید در معرض ترکیبی از تحریمها و حمایت از جنبشهای دموکراتیک در کشورشان قرار میگرفتند، مانند «انقلاب سدر» سال ۲۰۰۵ در لبنان که نیروهای سوری را مجبور به خروج از این کشور کرد.
اما ماجرا به سالهای قبل از تشکیل رژیم اسرائیل برمیگردد. جایی که «تئودر هرتزل» در کتاب خاطرات خود به طور ضمنی به ایجاد تغییرات گسترده در منطقه غرب آسیا اشاره کرده بحث گسترش سرزمینی اسرائیل از نیل تا فرات را مطرح میکند. متفکران یهودی متعددی دیگری مانند «عودید ینون» مساله ایجاد تغییرات در مرزهای جغرافیایی منطقه را در دهه ۸۰ میلادی مطرح میکنند. اما در دهه ۹۰ طرح جدیدی تحت عنوان «جدایی کامل؛ استراتژی جدید برای تضمین قلمرو» که به «گزارش جدایی کامل» شناخته میشود مطرح شد، یک سند سیاستی که در سال ۱۹۹۶ توسط یک گروه مطالعاتی به ریاست «ریچارد پرل» برای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسرائیل تهیه شده بود. در این گزارش رویکرد جدیدی برای حل مشکلات امنیتی اسرائیل در خاورمیانه با تاکید بر ارزشهای غربی بیان شده است. از آن زمان به دلیل حمایت از یک سیاست جدید تهاجمی از جمله برکناری صدام حسین از قدرت در عراق و مهار سوریه از طریق درگیر شدن در یک جنگ نیابتی با مطرح کردن این مساله که سوریه و عراق «سلاح های کشتار جمعی» در اختیار دارند، مورد انتقاد قرار گرفت تا جایی که بخشهایی از سیاستهای مطرحشده در این گزارش توسط نتانیاهو رد شد.
گزارش جدایی کامل توسط گروه مطالعاتی «استراتژی جدید اسرائیل در سال ۲۰۰۰» که بخشی از «مؤسسه مطالعات استراتژیک و سیاسی پیشرفته» بود، نوشته شده است. «ریچارد پرل» دستیار وزیر دفاع سابق ایالات متحده ریاست این گروه مطالعاتی را برعهده داشت اما گزارش نهایی شامل ایدههایی از افراد متعددی من جمله «رابرت لوونبرگ» رئیس اندیشکده اسرائیلی «موسسه مطالعات استراتژیک و سیاسی پیشرفته» بود.
گزارش جدایی کامل به تقویت روابط اسرائیل با آمریکا و دیگر متحدان در منطقه به ویژه آنهایی که منافع مشترکی علیه ایران یا گروههای مخالف اسرائیل دارند به جای اتکا به دیپلماسی یا مذاکره با دشمنان، اشاره میکند.این گزارش از تغییر روند سنتی صلح با فلسطینیها حمایت میکند و در عوض بر اقدام نظامی علیه تهدیدات تصور شده از سوی کشورهای همسایه، به ویژه عراق و ایران تاکید میکند و از اسرائیل میخواهد که در جهت تضعیف عراق به عنوان بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای تغییر پویاییهای منطقهای تلاش کند. ایده این است که حذف رژیمهای متخاصم میتواند فرصتهایی برای روابط مطلوبتر با سایر کشورها ایجاد کند.
در حالی که در این گزارش پیشنهاد میشود اتکا به برخی استراتژیهای دیپلماتیک موجود مانند مذاکرات بر اساس امتیازات زمین کاهش یابد، اما پیشنهاد نمیکند که حمایت ایالات متحده را به طور کامل کنار بگذارد. در عوض، هدف آن همسویی بیشتر منافع آمریکا و اسرائیل در رابطه با مسائل امنیتی منطقه است.
این گزارش همچنین به تقویت روابط اسرائیل با دیگر متحدان در منطقه به ویژه آنهایی که منافع مشترکی علیه ایران یا گروههای مخالف اسرائیل دارند به جای اتکا به دیپلماسی یا مذاکره با دشمنان، اشاره میکند.
این طرح جدایی کامل از حمایت ایالات متحده را درست نمیداند بلکه رویکردی را ترویج میکند که به دنبال بازتعریف نحوه تعامل اسرائیل با دشمنان و متحدانش است و در عین حال حمایت آمریکا را حیاتی میداند. نویسندگان این گزارش بر این باورند که همسویی بیشتر اهداف نظامی اسرائیل با سیاست خارجی آمریکا میتواند منافع امنیتی هر دو کشور را افزایش دهد. آنها استدلال میکنند که استراتژیهای همسویی مجدد ممکن است به هر دو کشور اجازه دهد تا تهدیدات متقابل را به طور مؤثرتری بدون به خطر انداختن مواضع یکدیگر یا تکیه بیش از حد بر راه های دیپلماتیک مرسوم که ممکن است ناکارآمد یا غیرمولد تلقی شوند، رسیدگی کنند.
به طور خلاصه، در حالی که گزارش جدایی کامل نشان دهنده قصد دور شدن از برخی سیاست های تعیین شده در فرآیندهای صلح و رویکردها نسبت به کشورهای عربی است، اما اساساً انتظارات تداوم مشارکت استراتژیک بین اسرائیل و ایالات متحده را در راستای اهداف مشترک در ثبات و امنیت منطقه حفظ می کند.
محتوای گزارش در یک مقدمه و شش بخش تنظیم شده است. در این گزارش آمده، در حالی که افرادی هستند که به تداوم روند موجود توصیه میکنند، اسرائیل این فرصت را دارد تا یک جدایی کامل را ایجاد کند. اسرائیل میتواند یک روند و استراتژی صلح را بر اساس یک پایه فکری کاملاً جدید ایجاد کند، پایهای که ابتکارات راهبردی را احیا کرده و فضای لازم را برای ملت یهود فراهم میکند تا از هر امکانی برای بازسازی صهیونیسم استفاده کند، که نقطه شروع آن باید اصلاحات اقتصادی باشد.
مقدمه این گزارش به طور خاص سه سیاست جدید را پیشنهاد میکند:
۱. اسرائیل به جای دنبال کردن «صلح جامع» با کل جهان عرب، باید به طور مشترک با اردن و ترکیه برای محدود کردن، بیثبات سازی و عقب نشینی نهادها و کشورهایی که تهدیدی برای هر سه کشور هستند، همکاری کند.
۲. تغییر ماهیت روابط با فلسطینیها، بهویژه درنظر گرفتن حق تعقیب و دستگیری آنها در هر نقطه از خاک فلسطین و همچنین تلاش برای برگزیدن جایگزینی برای عرفات.
۳. تغییر روابط با ایالات متحده با تاکید بر خوداتکایی و همکاری استراتژیک.
این تنها در صورتی میتواند به نتیجه برسد که اسرائیل گام های جدی برای پایان دادن به دریافت کمکهای خارجی که باعث جلوگیری از اصلاحات اقتصادی میشود، را بردارد.
رویکردی جدید به صلح
در حالی که در دولت قبلی اسرائیل و بسیاری در خارج از آن ممکن است بر سرزمینی برای صلح تأکید کنند که اسرائیل را در موقعیت عقب نشینی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی قرار داد، دولت جدید میتواند ارزشها و سنتهای غربی را ترویج کند. چنین رویکردی که در ایالات متحده به خوبی مورد استقبال قرار خواهد گرفت، شامل «صلح برای صلح»، «صلح از طریق قدرت و اتکا به خود و پرداختن به رویکرد توازن قدرت» می شود.
تامین امنیت مرز شمالی
سوریه اسرائیل را در خاک لبنان به چالش میکشد. یک دیدگاه خاص که آمریکاییها میتوانند با آن همراهی کنند این خواهد بود که اسرائیل راهبردی را در امتداد مرزهای شمالی خود با حزب الله، سوریه و ایران به عنوان عوامل اصلی تجاوز در لبنان، به دست بگیرد، از جمله بررسی دقیق و به لحظه رفتار سوریه و ایجاد نگاهی مبنی بر اینکه خاک سوریه از حملاتی که از لبنان توسط نیروهای نیابتی اسرائیل صادر میشود مصون نیست. اسرائیل همچنین میتواند از این فرصت استفاده کند و ماهیت حکومت سوریه را به جهان یادآوری کند و نشان دهد که سوریه بارها تعهدات خود را نقض کرده است. منطقی است که اسرائیل شعار صلح همه جانبه را کنار بگذارد و برای مهار سوریه اقدام کند و توجهها را به برنامههای تسلیحات کشتار جمعی آن جلب کند و توافق برای قراردادهای صلح در ارتفاعات جولان را رد کند.
حرکت به سمت استراتژی موازنه قوای سنتی
اسرائیل میتواند با تضعیف، مهار و حتی عقب نشینی سوریه، محیط استراتژیک خود را با همکاری ترکیه و اردن شکل دهد. این تلاش میتواند بر پایه هدف استراتژیک مهم اسرائیل بر کنار زدن صدام حسین از قدرت در عراق متمرکز شود و به عنوان ابزاری برای خنثی کردن جاه طلبیهای منطقهای سوریه عمل کند.
اگر هاشمیها، عراق را کنترل کنند، میتوانند از نفوذ خود بر نجف برای کمک به اسرائیل برای دور کردن شیعیان جنوب لبنان از حزبالله، ایران و سوریه استفاده کنند.
از آنجایی که آینده عراق میتواند بر موازنه استراتژیک در خاورمیانه تأثیر عمیقی بگذارد، قابل درک است که اسرائیل منافعی در حمایت از هاشمیهای اردن و تلاش آنها برای تغییر قدرت در عراق داشته باشد، مانند: بازدید از اردن به عنوان اولین سفر رسمی دولتی حتی قبل از سفر دولت جدید نتانیاهو به ایالات متحده؛ حمایت از ملک حسین با ارائه برخی اقدامات امنیتی ملموس برای محافظت از حکومت او در برابر سوریه. سرمایه گذاری در اردن از طریق نفوذ در جامعه تجاری ایالات متحده برای تغییر ساختاری اقتصاد اردن از وابستگی به عراق و منحرف کردن توجه سوریه با استفاده از عناصر مخالف لبنانی برای بی ثبات کردن کنترل سوریه بر لبنان.
اگر هاشمیها، عراق را کنترل کنند، میتوانند از نفوذ خود بر نجف برای کمک به اسرائیل برای دور کردن شیعیان جنوب لبنان از حزبالله، ایران و سوریه استفاده کنند. مهمتر از همه، قابل درک است که اسرائیل منافعی در حمایت دیپلماتیک، نظامی و عملیاتی از اقدامات ترکیه و اردن علیه سوریه دارد، مانند تأمین اتحادهای قبیلهای با قبایل عرب که وارد خاک سوریه میشوند و با نخبگان حاکم سوریه دشمنی دارند.
تغییر ماهیت روابط با فلسطینیها
اسرائیل این شانس را دارد که روابط جدیدی بین خود و فلسطینیها ایجاد کند. اول و مهمتر از همه، تلاشهای اسرائیل برای ایمن سازی سرزمین خود است که مستلزم ایجاد راهکاری برای تعقیب و دستگیری افراد در مناطق تحت کنترل فلسطین باشد، رویهای قابل توجیه که آمریکاییها میتوانند با آن همراهی کنند، برای تأکید بر این نکته که اسرائیل اقدامات جنبش آزادی بخش فلسطین را مشکلساز میداند، اما نه مردم عرب. اسرائیل ممکن است بخواهد تلاش ویژهای برای پاداش دادن به دوستان و پیشبرد حقوق بشر در میان اعراب انجام دهد.
ایجاد یک رابطه جدید آمریکا و اسرائیل
اسرائیل میتواند از رویکرد گذشته فاصله بگیرد و دیدگاه جدیدی برای مشارکت با آمریکا بر اساس خوداتکایی، بلوغ و همکاریهای متقابل ایجاد کند، نه این که بر اختلافات ارضی متمرکز شود. راهبرد جدید اسرائیل بر اساس فلسفه صلح از طریق قدرت با تاکید بر اینکه اسرائیل به خود متکی است برای دفاع از خود، از جمله در بلندیهای جولان به نیروهای آمریکایی نیاز ندارد و میتواند آن را مدیریت کند، تداوم ارزشهای غربی را منعکس میکند.
برای تقویت این مساله، نخستوزیر اسرائیل میتواند از سفر آتی خود برای اعلام این نکته استفاده کند که اسرائیل اکنون به اندازه کافی بالغ است تا فوراً خود را از حداقل کمکهای اقتصادی و تضمینهای وام ایالات متحده که از اصلاحات اقتصادی جلوگیری میکند، رها کند.
نتیجه گیری
دستور کار جدید اسرائیل میتواند دادن سیگنالهایی در خصوص طرح جدایی کامل از سیاستی که با پذیرش اصل پیش دستی، فرسودگی و عقب نشینی استراتژیک را به همراه داشت، به جای انتقام جویی به تنهایی و با متوقف کردن ضربات بدون پاسخ به ملت کنار بگذارد.
برنامه راهبردی جدید اسرائیل میتواند محیط منطقهای را به گونهای شکل دهد که به اسرائیل فضایی بدهد تا توان خود را دوباره به جایی که بیشتر مورد نیاز است متمرکز کند. مانند تقویت ملیگرایی که تنها از طریق جایگزین کردن پایههای سوسیالیستی اسرائیل که بقای سرزمین را تهدید میکند با اصول محکمتر حاصل میشود.
هیچ مقدار سلاح یا پیروزی، صلحی را که اسرائیل به دنبال آن است به ارمغان نخواهد آورد. وقتی اسراییل از یک پایه اقتصادی سالم برخوردار باشد و در داخل آزاد، قدرتمند باشد، دیگر فقط درگیری اعراب و اسرائیل را مدیریت نخواهد کرد بلکه بسیار فراتر از آن می تواند اقدام کند. همانطور که یکی از رهبران ارشد اپوزیسیون عراق اخیراً گفت: اسرائیل باید رهبری فکری خود را احیا کند، این مهمترین عنصر در تاریخ خاورمیانه است. اسرائیل مقتدر، ثروتمند، مستحکم و قوی می تواند اساس یک خاورمیانه واقعا جدید و صلح آمیز خواهد بود.