دانش بشر با «چرا» شکل گرفت، با «اما» و «اگر» تکامل یافت، با شک و تردیدها قوانین کشف شد، و با آزمون و خطاهای مستمر اثبات گشت. همین روند پرسش و پاسخ بود که «دانایی» را به بشر هدیه کرد. براستی، دانایی چیزی شگفتانگیز است که با آن، قفل جهل و گستره ناشناختهها باز میشود. همتراز دانایی، ارادهای آهنین برای پیمودن راه است که آدمی را از هر موجود دیگری متمایز میکند. از این رو، در تعریف مجاهدین از انسان آمده است: «موجودی هوشمند و انتخابگر».
با هر دیدگاهی که به پیدایش مجاهدین بنگریم و هر اعتقادی که داشته باشیم، خواه جبری، خواه شکاک، مذهبی یا لاییک، از این سؤال نمیتوان بیپاسخ عبور کرد یا طفره رفت: چگونه آمدند(که موضوع این نوشته نیست) و چگونه ماندگار شدند؟ داستان بنیانگذاری سازمان و ادامه و استمرار حیات مجاهدین، داستان شگفتی روی شگفتی است. آنها با فدا آغاز کردند، با فدا از نابودی جستند و با فدا ادامه دادند. این فداکاری بعد حیرتآوری از راز و رمز و زیبایی حرکت مجاهدین را آشکار میکند، به زیبایی درخشش یک کهکشان ستاره یا هارمونی دلانگیز یک ارکستر. اگر برای این زیبایی قدر و ارزشی بتوان نهاد، آن را «زیباترین داستان زندگی» خواهم نهاد.
تشکیل یک سازمان انقلابی با مشی قهرآمیز، بهویژه در عصر تعویض استعمار کهنه با نو، به تعامل پیچیدهای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تاریخی و بینالمللی بستگی دارد. وجود ناعدالتیهای ساختاری، سرکوب سیاسی و فقدان کانالهای دموکراتیک برای تغییر، از مهمترین شرایطی هستند که به شکلگیری چنین سازمانهایی میانجامد. کیفیت رهبری، ایدئولوژی، استراتژی، تشکیلات (کادرهای فداکار) و شیوه سازماندهی، پارامترهای مادی اصلیای هستند که در کنار حمایت مردمی و حمایت بینالمللی، میتوانند پیروزی را رقم بزنند. به وجود آمدن تشکل سازمانهای انقلابی در تاریخ معاصر، بهویژه در جوامع تحت سلطه رژیمهای دیکتاتوری، پدیدهای نسبتاً جدید در تاریخ انسان و متناسب با پیشرفتهای تمدن بشری بوده است و به ضرورتهای تغییر اجتماعی و سیاسی عصر حاضر پاسخ میدهد. سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از این سازمانهای انقلابی است که در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، در پاسخ به یک ضرورت تاریخی در ایران، شکل گرفت.
جنبشهای آزادیخواهی که در طی نیم قرن بعد از مشروطه، در مناطق مختلف ایران شکل گرفتند، به دلیل فراهم نبودن شرایط ذهنی (رهبری) سرکوب شدند، و آن جنبشها به تأثیر تعیینکننده مادی در ایران آن روز بالغ نگشتند. تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق، به حکم ضرورت تاریخی و پاسخ به شرایط باید تفسیر گردد. پاسخی که با مشی مسلحانه باید راهگشایی میکرد.
۶۰ سال پیش که مجاهدین آغاز کردند، در سحرگاه تاریخ خود بودند که هنوز طلوع نکرده، اجباراً غروب کردند و همه چیز میرفت که تمام شود. اما به دلیل وجود یک «کیفیت»، دوباره از خاکستر خویش پرگشودند. و در این 6 دهه بارها تکرار شده است. امواج طوفانی که در 50 سال گذشته مجاهدین از دل آن عبور کردند، بطورمحوری بیان شده است:
- ضربه شهریور ۱۳۵۰ و شهادت بنیانگذاران.
- غلبه بر کودتای اپورتونیستهای چپنما در سال ۱۳۵۴ و احیای سازمان.
- فاز سیاسی و سرقت انقلاب مردم ایران توسط خمینی و سرانجام آغاز مقاومت مسلحانه و پایان آزمایش اصلاحپذیری خمینی.
- تشکیل شورای ملی مقاومت و پرواز بزرگ در سال ۱۳۶۰ و معرفی و تثبیت شورای ملی مقاومت به مثابه جایگزین دموکراتیک رژیم و تضمین انقلاب نوین ایران.
- انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در سال ۱۳۶۴ و راهگشایی رهبری زنان.
- عزیمت رهبری مجاهدین به عراق، روز خرداد سال ۱۳۶۵ با بنای ارتش آزادیبخش ملی ایران را در ۳۰ خرداد سال ۶۶ گذاشت.
- انتخاب مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت مبین بلوغ سیاسی آلترناتیو دموکراتیک.
- بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش در سال ۸۲ و کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳.
- حذف نام سازمان مجاهدین از فهرست سازمانهای تروریستی در سال ۱۳۹۱ با بزرگترین کارزار حقوقی بینالمللی.
- انتقال پیروزمندانه مجاهدین از عراق به آلبانی در سال ۱۳۹۵ و گسترش کانونهای شورشی و آغاز فاز جدیدی از نبرد در داخل خاک میهن.
نگاهی به طوفانهای سیاسی فوق، بهراحتی میتواند نشان دهد که رمز عبور موفق مجاهدین، فقط با کیفیت متکاثف شده در رهبری میسر بوده است.
«کیفیت» به خصوصیات یا ویژگیهای ذاتی گفته میشود که بد را به خوب و خوب را به عالی تبدیل میکند. کیفیت در رهبری یک جنبش انقلابی به مجموعهای از مهارتها و ویژگیهایی اشاره دارد که رهبران باید برای هدایت مؤثر جنبش داشته باشند:( بینش بالا، صداقت و فدا، مشروعیت اخلاقی، و قدرت تصمیمگیری و ریسکپذیری.) داشتن رهبرانی با کیفیت بالا که این ویژگیها را در بر دارند، میتواند نقش تعیینکنندهای در موفقیت یا شکست یک جنبش انقلابی ایفا کند.
برخلاف خوشنشینان سیاسی در خارجه که منتظرند ولیفقیه خودش از درون اصلاح شود! و بدون اینکه دستی در آتش مبارزه داشته باشند، حرفهای بیپایه و اساس و غیرعلمی از قبیل «رهبری افقی و نه هرمی!» را با زرورق دموکراسی بهعنوان مد روز طرح میکنند، مطالعات جامعهشناسی در جنبشهای اجتماعی و انقلابها، به اهمیت توانایی رهبری در تصمیمگیری و مدیریت بحران اشاره میکند و شرط موفقیت جنبش را در رهبری میداند که قادر به تصمیمگیریهای قاطع و صحیح و پذیرش ریسک در شرایط پیچیده و بحرانی باشد.
زندگی یک مفهوم چندلایه است که بسته به دیدگاه، میتواند به معنای زیستی، فلسفی، روانشناختی، معنوی، اجتماعی و اقتصادی – طبقاتی باشد. هر یک از این جنبهها بخشی از تجربه کلی زندگی انسان را تشکیل میدهد و به فهم عمیقتر از معنای زندگی کمک میکند. به همین دلیل، درک زندگی به نوعی تعامل میان این مفاهیم مختلف است.
با این مفهوم از زندگی، تأسیس و ماندگاری مجاهدین، زیباترین داستان زندگی است در چند لایه. هر کس میتواند به هر لایه از آن خود را متصل کند. هواداران مجاهدین عموما به یک یا چند لایه خود را وصل کرده اند . هر کس میتواند آمال و آرزوهای فلسفی، اجتماعی و یا هویت سیاسی و اخلاقی خود را در آن باز یابد. میتوان گفت مجاهدین در پی آفرینش شکل تازهای از زندگی انسانی هستند؛ در این زندگی، مفهوم انسان با «انتخاب» و با آگاهی، دو ویژگی اصلی انسان، گره خورده است.
با این تفاصیل، میتوان گفت: این زندگی از «انتخاب نه طبیعی» که آگاهانه ، سخن میگوید؛ از دانایی! همان هدیهای که دانش بشر به او داد و با «چرا» شکل گرفت و با «اما» و «اگر» تکامل یافت. حالا اگر در پایان، این نوشته توانسته باشد در رساندن مفهوم «زیباترین داستان زندگی» موفق باشد، خواهید توانست که به این سوال پاسخ دهید: که «چگونه ماندگار شدند؟» و خواهید توانست نامش را در مفاهیم مختلف تصور کنید. مبارزه، فدا، صداقت، مجاهدین، رهبری، مسئولیت؛ و شهدا، همه در این «زیباترین داستان زندگی»، مترادف می شوند و در یک نام در ۵۰ سال گذشته خلاصه شده است: مسعود رجوی.
نعمت فیروزی 15 شهریور 1403 -5 سپتامبر 2024