رفقای عزیز، دوستان گرامی، کمونیست های راستین و تمامی نیروهای چپ و دمکرات مبارز
با درودهای رفیقانه ولی شرم آلود،
همراه با تقدیم نوشتار مستند، افشاگرانه و ارزشمند رفیق گرامی باقر مرتضوی، بر آن شدم که با کلامی چند احساسات و مواضع خود را با خواندن این سند با شما در میان گذارم، چون احساس شرم از آنچه در درون آن “حزب” بر ما گذشت، هریک از ما را با اندکی احساس مسئولیت و صداقت موظف می سازد که نه برای تبرئۀ خود، بلکه برای محکوم کردن “حزبی” آن چنانی با آن پیشینۀ ننگین، و انتقاد صادقانه از خود، لب به سخن بگشاید.
مقدمتاً باید تصریح کنم که مستندات نوشتار رفیق باقر مرتضوی کاملاً برایم نا آشنا بود. مطمئن نیستم که آنها را در زمان خود دیده و خوانده باشم، چه حداقل واکنشم در برابر آن همه مواضع، سیاست ها و شعارها و اقدامات مفتضحانه و ننگین ، بی تردید در آن زمان می توانست – ناشی از شرم و خجلت و سرافکندگی – ، خودکشی باشد (هرچند احمقانه!) شاید ابتلای اخیرم به آلزهایمر علتی باشد که آنها را فراموش کرده ام! اما حال که این مستندات علنی و به روز شده، دیگر جایز نیست که سکوت اختیار کنم. از طرفی فکر می کنم آن قدر هم عاقل شده ام که دست به خودکشی نزنم! اما قاطع و روشن احساسات و مواضع خود را بیان کنم.
من سیامک مؤیدزاده (با نام تشکیلاتی وارتان و درکردستان به نام کاک صفا بودم)، از ابتدای تأسیس “حزب رنجبران ایران” (دیماه 1358) تا تیرماه 1360، به مدت یک سال و نیم متأسفانه به عنوان عضو مشاور یا علی البدل کمیته مرکزی، (با رأی مشورتی) در این “حزب” بودم. سرانجام درآغاز تیرماه 1360 با نگارش “پلاتفرمی” چندین صفحه ای شامل نقد اساسی مواضع، سیاست ها، برنامه ها، شعارها و عملکرد “حزب” و در خواست برگزاری کنگرۀ فوق العاده برای بررسی و تصمیم گیری در مورد این انتقادات و همچنین نقدها و اعتراضات سایر رفقا، عضویت خودم را تا برگزاری این کنگره، معلق اعلام کردم. ولی کنگره فوق العاده ای برگزار نشد، “کنگره دومی” هم که در کردستان برگزار شد، بعدها اعضایش مدعی شدند که آن نوشتۀ من و سایر اسناد از سایر رفقا را رفیقی به کردستان می آورد که در راه دستگیر شد وتمامی آنها از بین رفت و چیزی موجود نبود که به بررسی آنها بپردازند!. درنتیجه تعلیق عضویت من هم دیگر معنا نداشت و عملاً مستعفی بودم. (بویژه از آنجا که به تعبیر درست رفیق عزیزم باقر اساساً “حزب” موجود به نام “حزب رنجبران”، دیگر آن “حزب رنجبران” نیست، چون هیچ یک از 9 گروه تشکیل دهندۀ آن دیگر در آن حضور ندارند و تنها متشکل از تعدادی از اعضای سابق “سازمان انقلابی” است، – که بهتر می بود خود را “سازمان انقلابی – دورۀ دوم” می نامیدند، نه “حزب رنجبران”، که از سنت های برجستۀ آن سازمان نیز برخوردار میشدند- بنابراین دیگر اساساً عضویت یا عدم عضویت من در “حزب رنجبران ایران” عملاً منتفی شده است.
رفقا و دوستان عزیز، این نوشته نه برای تبرئه خود، نه منزه طلبی و یا نه وجیه الملّه شدن به تحریردرمیآید، بلکه برای اظهار شرم، خجلت و ننگی که درهمان مدت کوتاه عضویت بر دامنم نشسته که هرگز پاک شدنی هم نیستند. هرچند من در همان مدت کوتاه هم درسه جلسۀ وسیع کمیتۀ مرکزی که برای مهم ترین مسائل به اتخاذ رأی منجر شد، به شهادت صورت جلسات (اگر موجود باشند) در هر سه مورد، رأی مشورتی مخالف داده ام، ولی نهایتاً ناگزیز به پیروی از تمامی مصوبات بودم، لذا جایی برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت (در همان حدی که به مقدارش اشاره شد) نیست. جوّ زدگی را شور انقلابی تصور کردن! و دنباله روی واطاعت کورکورانه را حزبیت دانستن (که تصور می کردم از حدی عالی از حزبیت برخوردارم!)، موجب شده بود که تا تیرماه 60 لب فرو بندم و خفقان بگیرم.
“حزبی” که به ناروا خود را تنها “حزب پرولتری” نمایندۀ طبقۀ کارگر ایران می دانست، با توجه به مستندات نوشتار ضمیمه، تنها می توانست سرشار از وقاحت باشد، که چنین ادعایی کند و چنانچه هنوز بر چنین ادعای کاذبی پافشاری کند، دیگر آن را می توان خیانت به طبقۀ کارگر ایران دانست. نهایت دریوزگی، حقارت، خ… مالی و سر تعظیم فرو آوردن در برابر جنایت کارترین، فاسدترین و مرتجع ترین طبقۀ حاکم به رهبری خمینی دجال، برای “وحدت” با آن غاصبین حکومت و مصادره کنندگان اصیل ترین انقلاب مردمی، برای سهم بردن از این خوان یغما، چیزی کمتر از هم هویت شدن با همان جرثومۀ حاکم ضد بشری و ضد طبقۀ کارگر ندارد.
عمیقاً متأسفم و شرمنده ام که لکۀ ننگ عضویت در چنین “حزبی” ولو برای آن مدت کوتاه بر دامنم نشسته. با ابراز نفرت و انزجار از این پیشینه، شدیداً وعمیقاً از خود انتقاد می کنم و از پیشگاه طبقۀ کارگر و مردمان آگاه و مبارز ایران، طلب پوزش دارم.
در پایان: من متأسفانه مصاحبه ای که از “رادیوی آوای زن” پخش شده را نشنیده ام. اما باقر مرتضوی در گزارش خود اشاره می کند که خانم میترا، مجری برنامه، فرد مصاحبه شونده را یک “انقلابی حرفه ای”، ” با سابقه 70 سال مبارزۀ مستمر” و در مقام دبیر اول “حزب رنجبران ایران” معرفی می کند.
“کار جمعی و مسئولیت فردی” یکی از اصول تشکیلاتی احزاب و سازمان های چپ است و براساس سلسله مراتب هرمیِ تشکیلاتی، جایگاه و مسئولیت هر فرد مشخص میشود. طبیعی است که دبیراول یک حزب ار بالاترین درجۀ مسئولیت برخوردار است. بسیار مایلم بدانم در برابر آنچه از “رنجبر” و سایر بیانیه های آن “حزب”، سیاه سفید درسند باقر منتشر شده، جناب “دبیر اول” به عنوان یک “انقلابی حرفه ای” با آن سابقۀ طولانی “مبارزه” چه می گوید؟ آیا آنها را جعلی می داند و همه را نفی می کند و یا با اندکی صداقت و شهامت، مسئولیت آن همه بی راهه، کج روی و سیاست های ننگین و شرم آور را می پذیرد؟ و یا همچنان مدعی است که: “قطاری بود، همه سوار شدیم و همه مسئولیم”(این جمله تکیه کلام همیشگی ایشان به عنوان “انتقاد از خود”! در برابر اعتراضات و انتقادات رفقا بوده) . ولی فراموش میکند که یک قطار، یک لکوموتیوران یا راننده هم دارد!؟ آیا همچنان در داشتن چنین جایگاه و مقامی و سهمش در بنیان گذاری چنان “حزبی” افتخار می کند و یا در برابر تاریخ، طبقۀ کارگر و مردم آگاه ایران سرافکنده است؟
امیدم بر آن است که سایر رفقای سابق این “حزب”، بدون هیچ گونه تعصب یا “ملاحظاتی”، با شرح تجارب خود از این “حزب”، بی پروا به بیان مواضع و احساسات کنونی خود – بعد از خواندن سند ضمیمه – بپردازند و پرده از آن همه تحریفات و دروغ پردازی ها بردارند!
با مهر و احترام
سیامک مؤیدزاده (وارتان – کاک صفا)
اسفند 1403 – 20 فوریه 2025 2 – Neuss
تاریخ را تحریف نکنیم – باقر مرتضوی
بخش عظیمی از تاریخ ما سراسر تحریف است. هر سازمان، گروه، حزب و یا حکومتی کوشیده و میکوشد تاریخ این کشور را به نفع خویش و در چهارچوب توهمات خود بنویسد. تنها پهلویطلبان نیستند که میکوشند آغاز تاریخ معاصر ایران را با خاندان پهلوی چنان رنگآمیزی کنند که انگار در کشور “گل و بلبل” ایران، هیچ رنگی از سیاهی و تباهی وجود نداشت. آنان در این راستا به همین سادگی چشم خویش را بر زندان و شکنجه و سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی در عصر پهلوی چنان میبندند که حتا حاضر نیستند سخنان هزاران تن از بازماندگانِ هنوز زندهی آن دوران را بشنوند.
در دیگر سو سازمانها و گروههایی قرار دارند که درست به همین شکل، میکوشند از رفتار و عملکرد چند دهه گذشته خویش تاریخی بسازند چنان تابان که در سایه آن نه تنها هیچ سازمان و گروه دیگری دیده نشود، بلکه خطاهای خویش را نیز نادیدنی گردانند.
آنچه در اینجا کوشیدهام در این راستا بازگویم، بخشی از همین تاریخ است و تحریف. آیا واقعاً نیازمند چنین تحریفهایی هستیم؟ در پاسخ به این پرسش خود نیز ماندهام. اما فقط در همین موردی که برای نمونه انتخاب شده، خواستهام نمونهای از آنچه گفته شد را با شما در میان بگذارم. اگرچه میدانم که تاریخ همچنان تحریف خواهد شد تا دروغها برای کوتاهمدت هم که شده، جایگزین واقعیت گردند.
به لطف دوستی، مصاحبهای تصویری دیدم از گفتوگوی “رادیو آوای زن” با آقای محسن رضوانی. من خانم میترا، مجری این برنامه را نمیشناسم، اما محسن رضوانی را به عنوان مسئول سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور در پیش از انقلاب و سپس، دبیر کل “حزب رنجبران ایران” در پی انقلاب در ایران را، به خوبی میشناسم، زیرا خود سالها عضوی فعال از آن سازمان و این حزب بودهام.
آنچه از زبان محسن رضوانی در این گفتوگو شنیدم، سراسر دروغ بود و تحریف. او با مهارتی که در گذر زمان در عرصه سیاست کسب کرده، کوشیده و میکوشد تا تاریخ را به نفع خویش و حزب خود دگرسان بگوید و بنویسد. در این شکی نیست که مجری برنامه از تاریخ این سالها و این حزب چیزی نمیداند، که این البته عیب نیست، ولی مسئولیت و اخلاق ژورنالیسم حکم میکند که در بحث بر موضوعی، پیش از برنامه کم و بیش از آن آگاه باشیم و یا اطلاعاتی کسب کنیم. در این مصاحبه متأسفانه مجری پنداری ترجیح داده است تا شنوندهای بیش نباشد.
این را نیز بگویم در گیرودار مبارزه بزرگی که علیه رژیم شاه جاری بود، ما اعضای سازمان انقلابی و حزب رنجبران همانند کاروانی گستردهای بودیم که برای عدالت و آزادی با مشتهای گره کرده بپا خاسته بودیم تا هر آنچه تباهی و دیکتاتوری و استبداد بود براندازیم و بجایش گلشن آزادی را بنا کنیم. ما مبارزهمان را با استبداد در اوج پاکی و صداقت در کنار هم آغاز کرده بودیم. بسیاری از یاران ما که جان خود را هم در رژیم ستمشاهی و هم در رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی فدای این راه عظیم نمودند، شیفتهگان عدالت و آزادی برای مردمان کشورمان ایران بودند. ما در این راه با دلی آکنده به عشق به میان مردم رفتیم، از سختی راه از شکنجه و مرگ نهراسیدیم. به نظر من در درجه اول این رهبران احزاب هستند که باید گذشته خود را به نقد بکشند، خود را مسئول بدانند
حال خانم میترا در معرفی آقای رضوانی میگوید: “آقای محسن رضوانی یک انقلابی حرفهای و کنشگر سیاسی چپگرا با سابقه 70 سال مبارزه مستمر است. او تمام عمر خود را وقف تلاش برای ایجاد سازماندهی کمونیستها در غالب یک حزب متحد و سراسری در ایران کرده است، حزبی که استخوانبندی آن را کادرهای پیشرو کارگری تشکیل میدهند.”
من قصد آن ندارم تا به نقد گذشته محسن رضوانی و نقش او در جنبش چپ ایران بپردازم. با نگاه به موضوع روشنگری در تاریخ، در نقد خویش و تاریخچه این حزب اما این کار را در دو جلد کتابم “از وحدت تا فروپاشی-اسنادی از اختلافات درونی حزب رنجبران ایران” انجام دادهام. در این مصاحبه اما میبینم که مجری در معرفی آقای رضوانی غلو نموده و به اشتباه به ایشان مدال قهرمانی داده است. کاش او حداقل در برابر چند ادعای ایشان سئوالی طرح میکرد و گذشته “درخشان” این “انقلابی حرفهای” را به پرسش میکشاند.
برای من که سالیان سال در سازمان انقلابی و حزب رنجبران عضویت داشتم و از جایگاه کاملاً نزدیک اعمال آقای رضوانی را ناظر بودهام، برعکس خانم مجری، معتقدم ایشان کوچکترین خدمتی به جنبش چپ که نکرده، هیچ، بلکه به آن ضربات مهلکی وارد آورده است. متأسفانه خانم مجری، حزب رنجبران را نمیشناسد و اطلاعی از گذشته تاریخی آن ندارد. بر این اساس اظهارات شنیدهشده را اصل پنداشته است. کاش ایشان پیش از مصاحبه، کتاب های مرا و یا کتاب خاطرات خود رضوانی را که حمید شوکت در مصاحبه با او فراهم آورده، میخواندند. اگر چنین میشد، شنونده بیچاره مجبور نبود تحریفهایی بزرگ را از این رادیو و این شخص بشنود.
رضوانی میگوید:
“روحانیت یک پلاتفرم ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری سلطنتی داشت… و البته چپگراها هم روی همین خط بودند.” آیا آقای رضوانی فراموش کردهاند که روزگاری نه چندان دور آورنده تز اسلام مبارز، ملیگرایی مترقی و سوسیالیسم انقلابی به درون سازمان انقلابی خود ایشان بودند. ولی ایشان حال دارند اینجا چنین بیان میدارند که گویا این مجموعه چپ بود که میخواست در بارگه امام امت سجده کند، نه حزب رنجبران به رهبری آقای رضوانی.
حال نکاتی را اینجا از اسناد علنی خود حزب رنجبران میآورم تا شاید آقای رضوانی که اینها را عمداً به فراموشی سپرده را به یاد بیاورد که این ما حزب رنجبران و حزب توده بودیم که از همان اول در پیشی گرفتن در دفاع از جمهوری اسلامی مسابقه میدادیم. و اکنون او برای رهایی خویش از این سیاست هولناک سایر چپها را هم متهم میکند تا شریک جرم پیدا کند.
بریدههایی از سیاست این حزب در نوشتههای علنی
«اتحاد کارگران، دهقانان خرده بورژوازی و بورژوازی ملی و تمام عناصر میهن دوست، یعنی اتحاد بزرگ ملی وسیعترین جبهه واحد ضد دو ابرقدرت را بوجود میآورد
در ایران این جبهه بارها در عمل به صورت اتحاد سه جریان اسلام مبارز، ملیگرائی مترقی و سوسیالیسم انقلابی به وجود آمده است. طرح اتحاد بزرگ ملی حاصل جمعبندی تاریخ مبارزات ضد امپریالیستی خلقهای ایران میباشد. اتحاد بزرگ ملی، اتحاد سه جریان تاریخی اسلام مبارز، ملیگرائی مترقی و سوسیالیسم انقلابی میباشد…. پیروزی جنبش تنباکو، اولین پیروزی تودهی متحد مردم بر سلطه بیگانه میباشد که با اتحاد، اسلام مبارز و نیروهای ملیگرا تحقق مییابد.»
(خلق ارگان سیاسی- تئوریک “حزب رنجبران” شماره 1، بهمن 58 )
معلوم نیست آقای رضوانی چرا از چپ به عنوان عام حرف میزند؟ اینجا جا داشت خانم میترا سئوال میکرد از چپ منظورت چیست و کیست؟ آیا چپ، آقای رضوانی و حزب رنجبران است؟ فدائیان؟ پیکار؟ حزب توده و یا سازمان راه کارگر و وحدت کمونیستی است، و یا کومله و حزب دمکرات کردستان؟ منظور ایشان کدام یک از این احزاب است به عنوان چپ؟ پنداری مجری بیهیچ دغدغه و وسواسی میکروفون را در اختیار ایشان گذاشتهاند تا هرچه دل تنگشان بخواهد، به خورد شنونده بیچاره بدهد.
این انقلابی حرفهای هنوز پس از گذشت تقریباً نیم قرن از انقلاب 1357 نفهمیده که روحانیت اساساً ضد تجدد و آزادی بوده نه ضد امپریالیست و سلطنت. برای آگاهی بیشتر چند نمونه دیگر نیز از نوشتههای این حزب را در اینجا میآورم:
“یکی از دستاوردهای بزرگ حزب رنجبران ایران، شناخت و ارزیابی صحیح از اسلام مبارز و نقش آن در انقلاب ضد امپریالیستي و دمكراتيك خلقهای ایران است. حزب، بر پایه جمعبندی از ۱۰۰ سال مبارزه ضد استعماری و ضد استبدادی، جمعبندی از بیش از ۷۰ سال جنبش سوسیالیستی در ایران، با تحلیل مشخص از جامعه و انقلاب ایران موفق شده است که خط مشی سیاسی صحیحی را در رابطه با اسلام مبارز اتخاذ کند و این دستاوردی در سطح منطقهای و حتي جهانی است، چه برای اولین بار در تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان است که حزب پرولتاریا در نظام اسلامی انقلاب را ادامه میدهد و بی شك تجارب حزب در این زمینه از اهمیت جهانی در جنبش سوسیالیستی – پرولتری برخوردار خواهد بود. ”
(رنجبر شماره ۱۸- ۱8 بهمن ۵۸)
رضوانی میگوید کار به جایی رسید که “کیانوری که دبیر اول حزب توده بود طرفدار خط امام شد.” کاش این انقلابی حرفهای اندکی شرم انقلابی داشت و مغلطهکاریهایش را در رقابتش با کیانوری به یاد میآورد!!!
من به همراه کلیت حزب رنجبران باید شرمنده تاریخ باشیم که پشتیبان “خط امام” آقای رضوانی بودیم و تکبیرگوی بیانات خمینی. متأسفانه آقای رضوانی تمامی این کژرویها را دارد به پای کیانوری مینویسد تا گریبان خویش از یک شرم بزرگ تاریخی برهاند.
حال ببینیم ما، نه حزب توده و یا کیانوری، در این رابطه چه گفتیم:
حزب رنجبران تا خرداد خونین ٦٠ بر سر دفاع از خمینی، دفاع از “ولایت فقیه” و “خط امام”، دفاع از نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی با حزب توده هیچگونه اختلافی نداشت. دعوای آنها با حزب توده بر سر این بود که چه کسی (حزب توده یا حزب رنجبران) “پیرو راستین خط امام” است؟ همین موضوع ماهیت واقعی اختلافات آنها را با “حزب توده” مشخص میکند.
تا خرداد 1360 حزب توده میگفت حزب رنجبران دشمن جمهوری اسلامی است. و متقابلاً حزب رنجبران میگفت حزب توده دشمن جمهوری اسلامی است. (در این رابطه به مقالات “حزب توده دشمن جمهوری اسلامی” که در ۷ شماره رنجبر از شماره ۷۷ تا ٨٤ آمده مراجعه نمایید.) در واقع دعوای آنها با هم بر سر لحاف ملا بود!
آقای رضوانی میگوید: “مهمترین جریانات چپ ما آن زمان جمعبندی میکردند که الان مبارزه ما مبارزه ضدامپریالیستی است و تمایزی بین این نیروها نمیدید و…”
اولاً چنین نیست. آقای رضوانی مثل همیشه دروغ میگوید خیلی از نیروهای چپ و ملی از جمله سازمان راه کارگر و حاج سید جوادی از فاشیسم و صدای پای فاشیزم صحبت میکردند تا چه رسد به وحدت و همکاری با جمهوری اسلامی. این فقط حزب رنجبران و حزب توده بودند که در پی نزدیکی و همکاری با حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. حزب رنجبران آن موقع نوشت:
“این انقلاب تحت هدایت روحانیت مبارز و ضدامپریالیستی قرار گرفت و تشکیلات دینی تدریجاً به مراکز نسبی سازماندهی تودهها تبدیل شدند و در عمل این رهبری و تشکیلات قادر شد انقلاب را به پیروزی هدایت کند و امپریالیسم آمریکا و رژیم دستنشاندهی آن را با تمام قدرتش به خاک سیاه نشاند.”
(رنجبر شماره ۱- ۸ دیماه گزارش سیاسی کمیته مرکزی)
بر اساس یک مشی چنین ضد انقلابی، ما رنجبریها به رهبری این “انقلابی حرفهای” که آقای رضوانی باشد، به تبلیغ و ترویج افکار و اندیشههای ارتجاعی، استبدادی و خرافی دارودسته خمینی و شركا پرداختیم و ندای “به یاری روحالله بر کنید نظام پوسیده را” ( رنجبر شماره ٤٩ – اردیبهشت ۵۹ ) سر دادیم. و برای تحقق سازش خود با رژیم خمینی در يك چشم به هم زدن به لباس “پیروان پیامبر اسلام” و ” امام جعفر صادق” درآمدیم تا با شعار “خط امام، خط علی، نه آمریکا نه شوروی” و “كربلا کربلا مشعل آزادگان، آمریکا، شوروی دشمن مستضعفان” تلاش کردیم تا شاید دل رژیم خمینی را به دست آورده و به درون دولت راه یابیم.
و یا در اطلاعیه ای نوشتیم:
“اطلاعیه
از تصمیم شورای انقلاب در برگزاری راهپیمائی ۱۵ خرداد پشتیبانی کنیم
حزب رنجبران ایران اعلام میدارد که در راهپیمائی بزرگداشت روز تاریخی15 خرداد که از طرف شورای انقلاب دعوت شده، همراه با تودههای میلیونی خلق، شرکت میکند.
حزب رنجبران ایران از کلیه هممیهنان مبارز و اعضاء و طرفداران خود دعوت میکند تا با صفوف یکپارچه و متحد در این تظاهرات عظیم شرکت کنند. و یکبار دیگر عزم راسخ و وحدت بزرگ ملی خود را در دفاع از انقلاب اسلامی علیه توطئههای رنگارنگ دو ابر قدرت آمریکا و شوروی و عمالشان در این شرایط حساس نشان دهند.
جاودان باد خاطره پرشکوه شهدای گلگونکفن قیام ۱۵ خرداد ۴۲
زنده باد اتحاد بزرگ ملی در راه تحقق استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی
زنده باد انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی
حزب رنجبران ایران 12/3/59 ”
(رنجبر شماره ۱۰ – ۱۳ خرداد ۵۹)
و باز در اعلامیهای دیگر در رابطه با کشتار مردم کردستان نوشتیم:
“اعلامیه
جنایت ضد انقلاب در بانه محکوم است.
در روز عید قربان، یک ستون از لشکر یکم که در حال گذار از شهر بانه بود، از طرف دستجات ضد انقلابی کردستان، ناجوانمردانه مورد حمله قرار گرفت و در نتیجه آن ۳۳ نظامی شهید ۷۰ مجروح و ۶۰ نفر مفقود گشتند.
ضد انقلاب وابسته به امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم و متحدین باصطلاح چپ و دمکرات که از بام تا شام فریاد دروغین “آزادیخواهی” را سر میدهند در روز عید قربان دست به بزرگترین کشتار پس از انقلاب زدند و خون دهها تن از سربازان میهنپرست ایران را ریختند. ما این فاجعه را به بازماندگان شهدا، به امام خمینی و دولت جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح کشور تسلیت گفته و مطمئنیم که مردم سراسر کشور اراده خود را برای مبارزه با ضدانقلاب استوارتر میسازند.
دو ابرقدرت امپریالیستی و عمال و متحدین آنها برآنند که با آتشافروزی و تحریک دیگران هرج و مرج را در سراسر کشور ما دامن زنند. آنها تلاش دارند از بوجود آوردن شرایطی که خلقهای طبقات و اقشار خلقی و کلیه نیروهای سیاسی استقلالخواه سراسر کشور با یکدیگر متحدگردیده و انقلاب را سوق دهند، جلو گیرند.
اما خلقهای میهن ما هشیارانه ولی بی پروا از قربانی و شهادت، صفوف خود را فشرده تر کرده و پاسخ جنایات ضد انقلاب و متحدین باصطلاح چپ و دمکرات آنها را خواهند داد. آنها تلاش دارند همه را به جان هم بیندازند تا بتوانند بر سر سفره غارت کشور ما بنشینند. ما ایمان کامل داریم که همه مردم ایران و همه نیروهای سیاسی استقلالخواه و آزادیطلب فریب اینها را نخورده و انقلاب را پیروزمندانه به پیش سوق خواهند داد.
مرگ بر ضد انقلاب
مرگ بر دو ابرقدرت آمریکا و شوروی و عمال آنها
زنده باد یاد شهیدان خلق
سازمان انقلابی
سازمان اتحاد مبارزه در راه ایجاد حزب طبقه کارگر
سازمان کمونرها
۱۳ آبان ۱۳۵”
***
حال بخوان اعلامیه سازمان انقلابی را در دفاع از خمینی
“اطلاعیه سازمان انقلابی
امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی در دفاع از انقلاب، از مردم، دولت و نیروهای مسلح خواست که در سرکوب ضدانقلاب در پاوه با قاطعیت عمل کنند. ما به این ندای امام خمینی برای در هم شکستن توطئههای ضد انقلاب و دفاع از دستاوردهای انقلاب و ادامه آن در جهت تامین هر چه بیشتر استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی (به ویژه رفاه زحمتکشان) پاسح مثبت میدهیم.
ضدانقلاب در هر شکل و هر لباسی که باشد عامل و خدمتگزار دو ابرقدرت امپریالیستی آمریکا و شوروی است. این دو امپریالیست شرق و غرب سلطهجو و غارتگر عامل اصلی ایجاد هرج و مرج در کشور ما بوده و میخواهند انقلاب اصیل ما را در نیمه راه متوقف سازند. آنها در فیلیپین، افغانستان، اریتره و فلسطین خلقهای ستمدیده این کشورها را با ظلم و ستم بیحدی روبرو ساختهاند.
امام خمینی به درستی هنگامی که از توطئههای آمریکا و صهیونیستها علیه انقلاب ایران و فلسطین سخن میگوید جای برجستهای نیز به قتل عام مردم بیگناه افغانستان توسط عمال شوروی میدهد.
سازمان انقلابی با اعتقاد به اصالت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در زمینهی استقلالخواهی از کلیهی هممیهنان مبارز دعوت میکند:
۱ – همدوش و همراه تودههای وسیع خلق و به خاطر دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران با ضدانقلاب که اکنون در پاوه دست به جنایت و توطئه میزند بپا خیزند .
۲ – کلیهی نیروهای مسلحی که در کردستان علیه استقلال کشور بوده و در رابطه با بیگانگان قرار دارند باید بیدرنگ خلع سلاح شوند.
3-قاطعانه به ندای امام خمینی در مبارزه با ضدانقلاب پاسخ داده و با وسیعترین نیروی ممکن برای حفظ استقلال کشور و ادامهی انقلاب بپا خیزند و با هرگونه تفرقهاندازی تحت هر عنوان که باشد مخالفت نمایند .
مردم شرافتمند و مبارز ایران مطمئناً به ندای امام خمینی پاسخ داده، برای مبارزه با ضد انقلاب، برای جلوگیری از هرج و مرج ناشی از توطئه و خرابکاریهای دو ابرقدرت و عمال آنها و صهیونیسم، متحداً عمل کرده و دشمن را به انفراد کامل خواهند کشاند. قدرت ما همانطور که انقلاب اخیر کشورمان نشان داد در یگانگی ماست. تنها از این طریق میتوان ضدانقلاب را در اقیانوس بیکران خلق برای همیشه خفه کرد.
دفتر سیاسی سازمان انقلابی
27 / 5/ 1358 ”
***
از دیدحزب رنجبران اسلام و کمونیست یکی است
“در مکتب توحیدی اسلام و مكتب مارکسیستی کمونیست نزدیکیهای بسیار است که اگر به هم نزدیک شوند، سرمایهداران و استعمارگران داخلی و خارجی را شکست خواهند داد ……… کمونیست و اسلامی دست در دست هم دهید و بر علیه استعمارگران جهانخوار روسیه و آمریکا بجنگید ……….. هدف اسلام و کمونیست هر دو دفاع از حق محرومان و رنجبران هست باید با یکدیگر متحد شوند و دست در دست یگدیگر خلق ایران را به آسایش برسانند.”
(رنجبر شماره ١٤ – تیر ٥٨)
***
کربلا کربلا مشعل آزادگان، شوروی، آمریکا دشمن مستضعفان
“شعار مرکزی بیش از ۲ میلیون تودههای مردم در راهپیمایی اربعین در تهران”کربلا، کربلا مشعل آزادگان – شوروی، آمریکا دشمن مستضعفان” بود. این شعار پرچم انقلاب بزرگ اسلامی ایران به رهبری امام خمینی بود که در روز چهارشنبه، روز اربعین همه فضا را پر میکرد و راه انقلاب اصیل و مستقل ایران را تعیین مینمود.”
(رنجبر شماره ۷ – ۲۰ دی ۵۸)
***
در دفاع از کاشانی رنجبر نوشت
“سی تیر: روز اتحاد ملت
مردمی که در تظاهرات سی تیر تصاویر بزرگ آیتالله کاشانی و دکتر مصدق را حمل میکردند، میدانستند که رمز پیروزی در وحدت است. ”
(رنجبر شماره 8- 31 تیر 59)
***
“هزاران زن تولد بانوی اسلام را گرامی داشتند
به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه بانوی اسلام و روز زن مراسم باشکوهی عصر سه شنبه ۱۶ اردیبهشت در تهران برگزار شد.”
(رنجبر شماره ٤٩- اردیبهشت ۵۹)
***
“سالروز بعثت بر مسلمانان گرامی باد
دیروز چهارشنبه ۲۱ خرداد سالگرد بعثت محمد، پنجمین پیامبرتوحیدی و پیشوای مذهبی بیش از نیم میلیارد تن مسلمانان جهان بود. مسلمانان جهان، در سراسر گیتی، این روز را جشن میگیرند. ما این عید اسلامی را به کلیه مبارزان پیرو محمد در سراسر جهان و بخصوص هممیهنان مسلمانمان تبریک میگوییم.
۲۷ رجب، روز بعثت روزی است که محمد رسالت پیامبری خود را آغاز نموده و شروع به تبلیغ اسلام نمود. تا چندین سال پس از بعثت، پیامبراسلام بطور مخفی به تبليغ اسلام میپرداخت و با وجود آزار و اذیت بتپرستان، بطور خستگیناپذیر راه خود را ادامه داد. او منادی عدل و معنویت بود، منادی مبارزه برای رفع تبعیضات و یکپارچگی مردم به زیر پرچم توحید و اسلام بود .روز بعثت، روزی بزرگ برای امت اسلام است و از همین رو هر ساله در چنین روزی، مسلمانان جهان به شادمانی پرداخته و مجالس وعظ و خطابه، به تشریح سجایای محمد و رسالت او میپردازند. بعثت پیامبر بر مسلمانان گرامی باد.”
(رنجبر شماره 63، 22 خرداد)
***
پیام کنگره حزب رنجبران به خميني !
“پیام به امام خمینی
با سلام و درود فراوان به آن رهبر عالیقدر ملت ایران
….. شما فریاد پرطنین و خشمگین مردم ما علیه جنایات و بیدادگری مستکبرین ایران و جهان هستید. مردم ما در پیامهای شما که بارها تأکید نمودهاید، رابطه ملت ما با ابرقدرتها، رابطه مظلوم با ظالم و رابطه بره با گرگ است، انعکاس خواست و اراده خود را مبنی بر مستقل بودن از هرگونه وابستگی مشاهده میکند. جهتگیری شما به سمت مستضعفین برای تحقق رفاه کوخنشینان که ستون اصلی انقلابند و خصلت ضددیکتاتوری و آزادیخواهانه اسلام مبارز که شما پرچمدار آن هستید، بیان روشنی است از نقش روحانیت مبارز در مقابل با امپریالیسم، سرمایهداران وابسته و مرتجعین. “حزب رنجبران” ایران از وحدت و یکپارچگی روحانیت مبارز به رهبری شما حمایت و جانبداری میکند…..
رهبر عالیقدر ملت ایران
…..ما در تمام مدتی که شما در تبعید به سر میبردید و پیروان اسلام مبارز تحت تعقیب و سرکوب قرار داشتند، از شما دفاع میکردیم و پیام شما را به گوش مردم میرساندیم. از هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز ما در کنار شما بودهایم و به دفاع و پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداختهایم. گروهها و سا زمانهای تشکیلدهنده حزب ما عليرغم لجنپاشیها و طعنه و توهين عمال آمریکا و روس و همچنین چپنماها و دمکراتهای کاذب، مدافع اسلام مبارز بوده و هستند….
حزب رنجبران ایران بعنوان نماینده واقعی سوسیالیسم انقلابی و با شناخت از نقش روحانیت مبارز در نبرد علیه امپریالیسم، معتقد است که تنها اتحاد و همبستگی سه جریان بزرگ تاریخی مردم ما یعنی اسلام مبارز، ملیگرائی مترقی و سوسیالیسم انقلابی قادر خواهد بود انقلاب را به پیروزی کامل برساند و استقلال کشور را حفظ نماید.”
(رنجبر شماره1، 8 دیماه 58)
***
ما در دفاع از خمینی از همه جلوتریم!
“سازمان [سازمان انقلابی] ما اولین وتنها سازمانی است که از موضع طبقه کارگر به اهمیت جنبش اسلامی به رهبری امام خمینی از همان آغاز بیپرده و طی سالیان متمادی هنگامی که هنوز جنبش به عظمت و وسعت سالهای اخیر نبود از آن دفاع نموده و با آن همراهی کرد. درست به خاطر این مبارزه طولانی و این نوسازی عمیق است که امروز ما همراه میلیونها ایرانی میهنپرست، پیروزی انقلاب کنونی را به رهبری امام خمینی پیروزی خود میدانیم و قاطعانه از رهبری ا مام خمینی و از خواست اوکه کمونیستها هم باید به جمهوری اسلامی رأی دهند، پشتیبانی میکنیم.”
(رنجبر شماره 2، فروردین ۵۸)
***
رنجبر : “به یاری روحالله بر کنید، نظام پوسیده را“!
“زنان شجاع و دلاور میهن با روحیهای عالی و در حالی که فریاد میکشیدند: “برخیزید، برخیزید به یاری روحالله، برکنید، برکنید نظام پوسیده را” از دو ضلع غربی و شرقی جاسوسخانه به مقابل آن رسیده و فریاد مرگ بر آمریکا سراسر محوطه را طنینانداز کرد. ….
…زنان قهرمان تهران در حالیکه اشعار: “خمینی، خمینی اطاعتت میکنیم، بنیصدر، بنیصدر حمایتت میکنیم” را میدادند با رهبر و رئيس جمهور خود عهد بستند که آنان را در پیشروی انقلاب یاری رسانند.”
(رنجبر شماره ٤٩ ، اردیبهشت ۵۹)
***
رنجبر مداح فدائیان اسلام!
“روز چهارم شهریور شهادت حاج مهدی عراقی از مبارزین با سابقه فدائیان اسلام و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، و سالروز شهادت فرزند او حسام (محمد) عراقی است
سال قبل در چنین روزی این مبارز خستگیناپذیر و نمونه مبارزه قهرآمیز علیه رژیم سرنگون شده و نمونه بارز مقاومت و پایداری علیه ضدانقلاب در دوران اختناق محمدرضا خانی، به دست دشمنان انقلاب اسلامی ایران ترور شد، و انقلاب یکی از فرزندان راستین خود را از دست داد.”
(رنجبر شماره ۹۳ – شهریور ۵۹)
این چند خط بخش بسیار اندکی از افکار و نظرات ما و این مدعی “انقلابی حرفهای” بود.