زنی جوان در محوطه دانشگاه با لباس زیر زنانه توجهات را به خود جلب کرده است. او که بر سکویی نشسته است، پس از لحظاتی شروع به قدم زدن می کند… در صحنه دیگری “گزمه” های رژیم دختر را به زور و با خشونت های همیشگی و تکراری در اتوموبیلی می افکنند و با خود می برند.

ماجرا اما چیست؟ به روایت های حکومتی که در راستای فرافکنی و دروغ پردازی است، هیچ اعتمادی نمی توان کرد. رژیم در چنین مواردی به برچسب های ریاکارانه روی می آورد و سعی می کند با اتهامات روحی – روانی، ماجرا را به نفع خود تحریف کند. گفته می شود تعرض نیروهای سرکوب گر به این زن جوان به دلیل بی حجابی و کشیدن و یا پاره کردن لباس وی، او را با در آوردن لباس، به اعتراضی “هنجار” شکنانه وا داشته است. حتا اگر داستان این گونه نیز نباشد، تنها نتیجه ای که از آن می توان گرفت، این است که صبر زنان جامعه لبریز شده است. آنها بیش از این تحمل کشیدن بار تحمیلات این رژیم ارتجاعی را ندارند.

رژیم اما  در این میان علیرغم دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی، بنا به ماهیت دروغ پرداز و تحریف گر خود، نه تنها بر افکار عمومی در راستای اهداف و سیاست های خود نمی تواند تاثیری بگذارد، بلکه در دنیای مجازی و فضای عمومی که تا حدودی در دست مردم قرار دارد، به انزوا کشیده شده و حمایت های مردمی از “دختر علوم تحقیقات” – علیرغم فضای اختناق آلود – نشان می دهد که مردم هیچ بهایی برای روایت های حکومتی قائل نیستند. بدون تردید عمل آهو دریایی، کنشی در تداوم جنبش زن، زندگی، آزادی است که بیش از سه ماه رژیم را مستاصل و درمانده ساخت و بی شک به مثابه آتشی زیر خاکستر، در آینده ای نه چندان دیر و نه چندان دور بار دیگر با ماهیتی زنانه سر بر خواهد آورد و طومار عمر رژیم ننگین ولایت فقیه را در هم خواهد پیچید. اعتراض “گستاخانه” و بی باکانه دختر علوم تحقیقات شاهدی بر زنده بودن جنبشی است که علیرغم سال ها فشار بر دختران و زنان جامعه، آنها در آن نقشی تعیین کننده و اساسی بر عهده خواهند داشت.

اینکه چه رخ داده است و چرا “دختر علوم تحقیقات” در فضایی پر از اختناق، که بسیاری را به جرم بی حجابی و بد حجابی با بدترین خشونت ها مواجه می سازند، به چنین نقطه انفجاری می رساند، با هر روایتی، تنها یک مساله را مشخص می سازد و آن مقاومت زنانه در جامعه ای با فرهنگ مردسالارانه و حاکمیتی است که نه تنها آزادی های سیاسی که آزادی های اجتماعی را نیز بر نمی تابد.

آنچه که در این کنش و واکنش اجتماعی خود را در معرض افکار عمومی قرار می دهد، عصیان دختران و زنان جامعه ای است که حتا جسم خود را نیز به عنوان پرچمی علیه بیداد و بی عدالتی در معرض تماشا قرار می دهند، تا با زبانی دیگر از ستمی بگویند که سال ها است بر آنان جامعه تحمیل شده و می شود. اینکه رژیم برای انحراف افکار عمومی، هر حرکت “هنجار” شکنانه را به مسائل روانی فرد پیوند می زند، نشان از هراس آنان از تداوم این رفتارها و اعتراضات “عریان” جامعه در برابر حاکمیتی دارد که از ماوراء قرون وسطا خود را بر جامعه ای تحمیل کرده است که در قرن بیست و یکم به سر می برد و خواست ها و مطالباتش خواست ها و مطالبات انسان امروزی است.

اینکه بسیاری از زنان “هنجار” شکن جامعه، همچون سپیده رشنو، رویا حشمتی، ویدا موحد، رویا ذاکری، و امروز آهو دریایی در آرزوی آزادی و رهایی از حجابی که بر دست و پای آنها بسته اند سر به عصیان می زنند، نشان گر اوج ستمی است که بر زنان جامعه رفته است و می رود و بیش از این قابل تحمل نیست. زنجیرهایی را که بر دست و پای زنان جامعه بسته اند در حال از هم گسیختن است و حرکاتی از این دست نوید بخش فروپاشی سیستمی که خود جامعه را به مرحله انفجاری رسانده است.