می خواهم برای لحظه ای پیرمردی در غزه را پیش چشمانمان تجسم کنیم که مجبور است نوه هایش را به کول کشیده و از این سر غزه به آن سر کوچ کند، چرا که پسران و دخترانش زیر آوار به قتل رسیده اند. در هر کوچ، یکی از نوه هایش را از دست می دهد. به هر بیمارستان که برای مداوا سر میزند، آن بیمارستان بمباران می شود. درد طاقت او را بریده، نوه هایش با حنجره های خشک به دنبال او بی رمق، لخ لخ کنان راه می روند. اشکی از چشمانشان ریخته نمی شود. بدنشان خشک شده است. قحطی و بی آبی رمقی برای نوه هایش باقی نگذاشته است.
بالاخره به آخرین بیمارستان که هنوز سقفی دارد و پرستارانش هنوز به قتل نرسیده اند می رسد. درد پیری دیگر به او امان نمی دهد. به ناگاه گلوله ای شلیک می شود و به سینه آخرین نوه اش اصابت می کند. دکتر پریشانحال می پرسد فقط یک مورفین بیشتر نمانده؛ به تو بدهم که کمتر درد بکشی یا برای جراحی نوه ات به کار ببرم. چه کنم؟
پیرمرد که از سرزمین نکبت زده فلسطین برخاسته، بی درنگ می گوید به آنکس بده که باید بدهی. آنچه بر من ونوه هایم می گذرد داستانی قدیمی است، و این سناریو دردناک تا روز پیروزی ادامه خواهد داشت.
دکتر، مورفین به دست، به سوی رزمنده فلسطینی می رود، اما گلوله ای از پشت او را به جلو پرتاب می کند و شیشه مورفین می شکند.
خبر فوری و داغ – بایدن شریک نتانیاهو در جنایت جنگی و نسل کشی، سرطان پروستات دارد، و ساکن فلسطین نیست.