بالاخره، به خوبی و خوشی و سلامتی هنیه را زدند، حسن نصرالله و فرماندهانش را زدند، و خامنه ای هم را بردند به خانه موش تا بعدا بزنند…. هورا!!!.
یادم می آید که دو دهه پیش وقتی قوم و خویش های بن لادن برج های دوقلو را زدند، بعضی ها خوشحالی کردند و شیرینی پخش کردند، گویی که امپریالیسم به این آسانی از میان برداشتنی است. متاسغانه در پس آن عمل تروریستی، اعمال تروریستی دیگری برنامه ریزی شده بود؛ و هنوز که هنوز است بسیاری از کشورها در غرب آسیا و شمال آفریقا را به خود مشغول کرده و از پس آن سازندگان اسلحه سازی و دلالانشان نان در خون خلق های ستمدیده تلیت می کنند و پشتش هم آروغ می زنند.
به واقعیات میدانی برگردیم. قاسم سلیمانی تحت مراقبت های ویژه در مأموریتی در عراق با یک موشک پرتاب شده از یک پهپاد به قتل رسید. خیلی ها هورا کشیدند. هنیه در یک اتاق، در یک پادگان سپاه، زیر نظر «زبده ترین» افسران حراستی و ضدجاسوسی، به عنوان میهمان اقامت داشت. اسرائیل، از آن سر دنیا، یک مزدور در میان سپاه و این افسران حراستی و ضدجاسوسی پیدا کرد و قبل از اینکه کسی پلک بزند هنیه به قتل رسید. خیلی ها هورا کشیدند. حسن نصرالله در رأس یک تشکیلات آموزش دیده و زبده، که بسیاری از اطرافیانش سالها امتحان خود را پس داده بودند، در یک سنگر زیر تونلی، با یک بمب به قتل رسید. خیلی ها هورا کشیدند. اینها واقعیات میدانی است.
ترجمان سطحی آن ساده تر است. رژیم و سرانگشتانش در تیررس اسرائیل و آمریکا هستند و هر موقع آمریکا و اسرائیل تصمیم بگیرد جانشان گرفته شده است. اما این واقعیات یک ترجمان دیگری هم دارد که به ما مربوط می شود.
رهبران سازمانهای سیاسی-نظامی اپوزیسیون هم که از پیچیدگی کمتری از توان حراستی و امنیتی برخوردار هستند هم در تیررس آمریکا و اسرائیل هستند. نه فقط امروز، بلکه فردا و پس از سرنگونی و پیروزی خلق ستمدیده ایران؛ مگر اینکه رهبران سیاسی آینده و دولتی که سکان حکمرانی را در دست می گیرد «آسه بیاد و آسه بره که اسرائیل شاخش نزنه». به زبانی ساده تر، «استقلال» می شود یک امر ظاهری، در غیر اینصورت و با توجه به واقعیات میدانی، معنا و مفهوم ندارد؛ اربابان بی مروت هرموقع که بخواهند خودشان را از شرّ رهبران اپوزیسیون راحت می کنند. سوال اینست که اگر این توان را دارند، چرا تا به حال نکرده اند؟ یکبار در عراق سعی خود را کردند، اما نشد. بقیه را می سپارم به خواننده فهیم که هورا نمی کشد.
تا اینجا شد آنچیزی که اربابان می خواهند به ما القا کنند. می خواهند به تمام جهان بفهمانند که آنها در تمام سازمان ها و احزاب و در سطوح کلیدی و بالا، عنصر مزدور دارند. می خواهند به همه بفهمانند که وابستگی به اربابان بی مروت (مثل مافیا) همراه با تضمین سلامت و فعالیت است. می خواهند بفهمانند که آنچه در بهمن 1357 رخ داد خواست نشست گوادلوپ بود، و خیزش خلق هرگز نقشی ندارد. می خواهند ما را با هورا کشیدن ها مشغول کنند تا متوجه نشویم که پشت آنچه در میدان رخ می دهد چه اهدافی نهفته است.
حرفم را بد نفهمید. گور بابای هنیه و نصرالله و سلیمانی، صحبت آنها نیستند، صحبت اینست که اول، مواظب سلامت خودتان باشید. دوم، صفوف خود را با گذراندن کادرها از فیلترهای جدید امنیتی، پاکیزه تر و مستحکمتر کنید، سوم اعضا و کادرهای خود را به نحوی آموزش دهید که هرکدام به تنهایی بتوانند یک فرمانده بشوند، چهارم، نه خلق ستمدیده و نه اعضا و تشکیلات خود را قائم به فرد نکنید، و بالاخره و مهمتر از همه، به اربابان بی مروت بفهمانید که هر افسر و فرماندهی که برود یکی دیگر آماده به انجام آن وظایف است.