جهانگیر محمودی نژادیان
خطاب من در این نوشتار به برادران و خواهران حزب الهی است که مانند بنده دغدغه دین و اطاعت از رهبری دارند. یکی از مشغلههای ذهنی این نگارنده پس از سخنرانی مقام معظم رهبری برای بسیجیان در هفته بسیج سال جاری (که چند نوشتار درباره آن در روزنامه وزین مردم سالاری از نگارنده چون «حکمرانی خوب از منظر مقام معظم رهبری در تقابل با دیکتاتوری و آنارشیسم»، «دموکراسی ضامن ویژگیهای رهبری و اجری دین» و «زیانها و زمینههای آنارشیسم» مندرج شد که در آنجا به توضیح فرمایشات رهبری پرداخته شد)، این بود که چرا رهبری خطر دو جریان یا یک جریان که تواما به نشر آنارشیسم و دیکتاتوری پرداخته را برای بسیجیان بیان کرده است؟ دغدغه و مشغولیت فکری بسیار مهمی که با توجه به اینکه مقام معظم رهبری سخنی جز از روی دقت و حکمت نمیگوید باید کاملا مورد توجه قشر مومن و انقلابی باشد. نکته این است که معمولا این دست از مباحث از جانب رهبری بیشتر در میان افراد سیاسی مانند نمایندگان مجلس، هیات وزرا، نمایندگان خبرگان یا لااقل در میان دانشجویان مطرح میشود. لذا پرسش این است که چرا و با کدام انگیزه مقام معظم رهبری این هشدارها را در جمع بسیجیان مطرح میکند و از دوخطر بزرگ که از درون کشور نظام را تهدید میکنند یعنی دیکتاتوری و آنارشیسم یاد میکند.
پیشتر بیان کردم که دوخطر مزبور در دو جریان سیاسی کشور به چشم میآید. عدهای به نام اصلاح طلبی به شدت حامی اندیشه لیبرالیستی در سیاست و فرهنگ شده و علاوه بر نظام اسلامی ما کشور را فاقد ناسیونالیسم نموده که تمامیت و هستی کشور به خطر افتد و آنارشیسم و هرج و مرج را دامن زند. بیگمان ملت ایران به آزادیها و حاکمیت ملی نیاز دارد اما تبع لیبرالیسم که در بسیاری از اصلاح طلبان گسترش یافته، ضد ناسیونالیسم است و ماهیتا با هیچ ناسیونالیسمی چه اسلامی و چه غیر اسلامی سازگار نبوده حتی با ناسیونالیسم مدنی که پیشنهاد دهنده آن لیبرالها هستند نمیسازد و در واقع چسباندن دو پدیده ناهمخوان به شمار میآید.
اما برای همه روشن است که خطر دیکتاتوری فقط از درون برخی جریانات منتسب به «اصولگرایان» سر برمیآورد و از جریاناتی که ممکن است دیکتاتوری را ایجاد کند پایداریچیها هستند.
زیرا انگیزه ظاهری آنان که بسیاری از مومنان را شیفته خود کرده این است که پدیدههای «جمهوریت» مانند نمایندگان مجلس و شورای شهر و نمایندگان خبرگان و خصوصا ریاست جمهوری و دولت منبعث از آن، از موانع اصلی راه اسلام و اجرای فرمانهای رهبری هستند و باید آنها را از میان برداشت، تا بسط ید برای رهبری رخ داده و بتواند به معنای واقعی اسلام را اجرا کند. یعنی برداشت و گمان مومنانی که خواهان این شیوه هستند این است که این پدیدهها مغایر با اسلام بوده و از موانع اصلی اجرای دین میباشند. اما هر کس درباره اسلام و روش سیاسی و اجتماعی این دین بزرگ الهی مطالعه کرده باشد میداند که نظام سیاسی و اجتماعی اسلام بر پایه نظام امت و امامت حتی در زمان حضور امام(ع) است و در این باره اسناد و مدارک از آیات و روایات به اندازه کافی وجود دارند از جمله فرمایشات امیرمومنان علی(ع) در نهج البلاغه است که تاکید فراوانی برمشارکت سیاسی و اجتماعی مردم در امور دارد، چنانچه در خطبهای به سلاطین و جبابره (دیکتاتورها) حملهور شده و از مردم میخواهد که با او مانند سلاطین و جبابره رفتار نکرده و با اینکه امام معصوم است میخواهد که رفتار و کردار وی را نقد کنند و میفرماید: انی لست من الجبابره، انی لست فوق ان اخطیء (یعنی من از جباران و دیکتاتوران نیستم من بالاتر از اینکه خطا کنم نیستم) به عبارت دیگر نباید به دلیل اینکه من امام معصوم هستم شما بگویید اشکالی ندارد چون او امام معصوم است لذا اگر هم خطا کند عیبی ندارد. امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز پیوسته بر جمهوریت تاکید فراوان داشتهاند.
بنابراین هر تلقی که معنایش از بین بردن «جمهوریت نظام» باشد، تلقی ضد اسلامی و تلقی مخالف با خواست مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) است که حتی در وصیتنامهاش به «جمهوریت» و رأی مردم تاکید فراوان داشته است. نکته اساسی در بیانات مهم مقام معظم رهبری (که توجه خویش را برای بیان مطالب به بسیج دوخته است) اینکه خطر اصلی از ناحیه کسانی برای ایجاد دیکتاتوری است که محل کار و تبلیغ و تلاش آنان بسیج است. لذا بسیجیان عزیز و بزرگوار برای اجرای خواسته مقام معظم رهبری رسالت بزرگتری دارند و باید آگاهانه با این خطر عظیم مقابله کنند. در این راستا نگارنده به اقدامات برخی از پایداری چیها برای اجرای پروژه دیکتاتوری پرداخته و به تبیین اهداف و مقاصد یکی از آنان میپردازد.
اظهارات محمد صادق کوشکی
در جلسه فریاد ایران 4
برای درک بهتر اعمال و روشهای این گروه از آقای محمد صادق کوشکی آغاز میکنیم که در شبکه افق تحلیلهای ویژه خویش را برای سپاهیان و بسیجیان ارائه میدهد.
دکتر محمد صادق کوشکی از بنیانگذاران جبهه پایداری است. وی در سخنرانی خویش در جلسه فریاد ایران 4 که در کانال تلگرامی مربوط به بسیجیان و سپاهیان منتشر شد درباره شهید سید حسن نصرالله میگوید: ایشان در طول سالهای دبیرکلی حزب الله یک بار از جمهوری اسلامی گله نکرد الا در سخنرانی آخرش. ایشان در عملیات اربعین که در روز اربعین در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی در ترور حاج فواد انجام شد، به تعبیری گفتند که نشان داد این سید بزرگوار دیگر به نوعی صبرش لبریز شده و برای اولین بار از برخی از ماها گله کردند. ایشان چی گفتند؟ ما آماده بودیم که با دوستانمان عملیات پاسخ علیه جنایات اسرائیل را انجام بدهیم. هرچه صبر کردیم دوستانمان آماده نشدند. و ما دیدیم بیش از این نمیشود صبر کرد. ما به تنهایی پاسخ رژیم (اسرائیل) را دادیم.
ایشان با تلخی گفتند که دوستان ما، ما را تنها گذاشتند. در پاسخ به رژیم ما را همراهی نکردند. اگر من اشتباه میکنم، اگر این خواهران و برادران مطالبهگر اشتباه میکنند، یکی لطفا بگوید سید حسن بابت چی گله کرد؟ ما نمیدانیم، او هم نمیدانست؟ خودمان را میخواهیم فریب بدهیم! برادر عزیز نظامی من! تورا ارجاع میدهم به عملیاتی که قاسم سلیمانی با مسئولیت خودش انجام داد. وقتی که رژیم صهیونیستی برای اولین بار حمله نظامی علیه پایگاهی که بچههای ما در سوریه (پایگاه تی فور در حُمس) انجام دادند و شهید لطفی نیاسر این ذخیره خدا برای ما و ملتهای منطقه را به شهادت رساند و همرزمانش را. هرچی ایشان منتظر ماند شهید سلیمانی، که تهران اجازه پاسخ بدهد، تهران اجازه پاسخ نداد. ایشان گفت من در قبال بچههایی که اینجا هستند مسئولم. ایشان گفت من بچهها را آوردم با جریان تکفیری بجنگند، نیاوردم که هدف و سیبل جنگندهها، موشکها و پهپادهای رژیم باشند. قاسم سلیمانی گفت اگر من پاسخ رژیم را ندهم، این بچهها اینجا امنیت نخواهند داشت، با مسئولیت خودش دستور آتش باری موشکهای کوتاه برد نیروی قدس را علیه استحکامات و مواضع رژیم صهیونیستی با شدت صادر کرد، این عملیات انجام شد، آنهایی که میترسیدند رژیم پاسخ بدهد ضربه قاسم سلیمانی به رژیم آنقدر سخت بود که رژیم (اسرائیل) سکوت مطلق کرد، حرفی به میان نیاورد و تا وقتی قاسم سلیمانی در میان ما بود جرئت تکرار جنایت پیدا نکرد (پایان نقل قول).
تحلیل مطالب دکتر محمد صادق کوشکی
آقای کوشکی در مطالب خویش که در بالا آورده شد از یکسو علیه حاج قاسم سلیمانی سخن گفته است زیرا تنها کسی که حق اجازه عملیات جنگی یا مخالفت با آن را دارد، وفق قانون اساسی مقام معظم رهبری است لذا معنای سخنش این است که حاج قاسم بدون اجازه رهبری اقدام به عملیات کرده است. مقام معظم رهبری فرمانده کل قوا است و معنای این سخن این است که همه نیروهای نظامی و انتظامی و ارتش و سپاه و بسیج همگی وفق اصل 110 قانون اساسی مطیع فرمان رهبری باشند. همچنین هرگونه صلح و جنگی وفق بند 5 اصل 110 به عهده رهبری است، لذا هیچ فرد یا مسئول دیگری از جمله رئیس جمهور و وزیر دفاع نمیتواند به فرد یا گروهی بگوید بجنگ یا نجنگ. یعنی اینکه فرماندهان بزرگ سپاه و بسیج و ارتش بدون اجازه مقام معظم رهبری نمیتوانند اعلام جنگ یا صلح کنند و دستور یا عدم دستور رئیسجمهور و دولت و وزیر دفاع در این باره هیچ اعتباری ندارد. آقای کوشکی میگوید که شهید حاج قاسم سلیمانی هرچه منتظر ماند تهران اجازه پاسخ نداد، یعنی اینکه مقام معظم رهبری اجازه پاسخ دادن به اسرائیل را نداد لذا حاج قاسم سلیمانی(ره) بدون اجازه رهبری اقدام کرد و نافرمانی نمود (دروغ و تهمتی بزرگ به حاج قاسم سلیمانی و همچنین تهمتی بزرگ به مقام معظم رهبری که در چنین جایی اجازه نداد که حاج قاسم سلیمانی اقدام کند). اما در مورد اعتراض شهید سید حسن نصرالله(ره) به اینکه منتظر دوستان بودیم ولی کمکی نشد و ما به تنهایی وارد کارزار شدیم با این عبارت که «هرچه صبر کردیم دوستانمان آماده نشدند. و ما دیدیم بیش از این نمیشود صبر کرد. ما به تنهایی پاسخ رژیم (اسرائیل) را دادیم. ایشان با تلخی گفتند که دوستان ما مارا تنها گذاشتند. در پاسخ به رژیم ما را همراهی نکردند.» معنای سخن دکتر کوشکی این است که مقام معظم رهبری نسبت به جنبش حزب الله دهن کجی کرده و حمایت از آنان نکرده و اسباب شهادت رهبران حزب الله را فراهم نموده و مشکلات فعلی را ایجاد کرده است.
با یک نگاه سطحی به بندهای اصل 110 قانون اساسی خصوصا بند 5 که مقرر مینماید (اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها) از اختیارات رهبری است، میتوان فهمید که درخصوص هر جنگی باید مقام معظم رهبری تصمیم بگیرد و همه قوای نظامی و انتظامی بدون هیچ تردیدی باید مطیع فرمان وی باشند. یعنی هیچ فرد و گروه و نهاد وقدرتی چون رئیس جمهور و وزرای دیگر چون وزیر دفاع نمیتوانند مخالفتی با فرمانهای مقام معظم رهبری در عمل داشته باشند. لذا روشن است که سخنان جناب دکتر کوشکی از منظر قانون کشور، مقام معظم رهبری و شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) را نشانه رفته و رهبری را نکوهش و شهید قاسم سلیمانی را یاغی نسبت به فرمان مقام معظم رهبری معرفی کرده است. جسارتی عظیم زیر عنوان پیروی از ولایت اما علیه ولایت که در این سخنان موج میزند.
تحلیل دوم؛ جنگ با جمهوریت و زمینهسازی
برای دیکتاتوری
چنانچه در ابتدای این نوشتار عرض شد با عنایت به هشدارهای مقام معظم رهبری نسبت به خطرهایی که برخی با هدف گسترش و تثبیت دیکتاتوری پرداخته تا به فرمایش رهبری، با دشمنان و استعمارگران «ببندند» و کشور و نظام را تحویل آنان دهند، تحلیل دومی وجود دارد، که البته بر پایه دروغ و شانتاژ و سوء استفاده از عدم اطلاع مخاطیان است.
یعنی با اینکه نقش دولت و ریاست جمهوری در صلح وجنگ بیشتر نقش تدارک است و این تدارک بیشتر از پیش تهیه شده است و در تدارکات جنگ، ارتش و سپاه به میزان زیادی امکانات انباشته کردهاند و امکان تخلف از این وظایف به هیچ وجه وجود ندارد، اما به گونهای امثال دکتر کوشکی از وقایعی مانند واقعهای که از حاج قاسم سلیمانی(ره) تعبیر مینمایند یا قضیه سید حسن نصرالله را بیان میکنند که گویی این دولت و ریاست جمهوری است که مانع اصلی جنگ با دشمنان اسلام و ایران هستند و منظورشان از اینکه «تهران اجازه پاسخ نداد» دولت و رئیس جمهور است.
خواننده محترم اگر اندکی در اصل 110 قانون اساسی توجه و دقت کند به روشنی در خواهد یافت که دولت و ریاست جمهوری اگر هم بخواهد نمیتواند مانع جنگ شود، زیرا وفق بند 10 اصل 110 که مقرر مینماید که (عزل رئیسجمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی براساس اصل هشتاد و نهم.) روشن است که به راحتی میتواند از طریق دیوان عالی کشور در قوه قضائیه و همچنین از طریق مجلس شورای اسلامی فورا رئیس جمهور را عزل کند.
پیشتر بیان کردم که دوخطر مزبور در دو جریان سیاسی کشور به چشم میآید. عدهای به نام اصلاح طلبی به شدت حامی اندیشه لیبرالیستی در سیاست و فرهنگ شده و علاوه بر نظام اسلامی ما کشور را فاقد ناسیونالیسم نموده که تمامیت و هستی کشور به خطر افتد و آنارشیسم و هرج و مرج را دامن زند. بیگمان ملت ایران به آزادیها و حاکمیت ملی نیاز دارد اما تبع لیبرالیسم که در بسیاری از اصلاح طلبان گسترش یافته، ضد ناسیونالیسم است و ماهیتا با هیچ ناسیونالیسمی چه اسلامی و چه غیر اسلامی سازگار نبوده حتی با ناسیونالیسم مدنی که پیشنهاد دهنده آن لیبرالها هستند نمیسازد و در واقع چسباندن دو پدیده ناهمخوان به شمار میآید.
اما برای همه روشن است که خطر دیکتاتوری فقط از درون برخی جریانات منتسب به «اصولگرایان» سر برمیآورد و از جریاناتی که ممکن است دیکتاتوری را ایجاد کند پایداریچیها هستند.
زیرا انگیزه ظاهری آنان که بسیاری از مومنان را شیفته خود کرده این است که پدیدههای «جمهوریت» مانند نمایندگان مجلس و شورای شهر و نمایندگان خبرگان و خصوصا ریاست جمهوری و دولت منبعث از آن، از موانع اصلی راه اسلام و اجرای فرمانهای رهبری هستند و باید آنها را از میان برداشت، تا بسط ید برای رهبری رخ داده و بتواند به معنای واقعی اسلام را اجرا کند. یعنی برداشت و گمان مومنانی که خواهان این شیوه هستند این است که این پدیدهها مغایر با اسلام بوده و از موانع اصلی اجرای دین میباشند. اما هر کس درباره اسلام و روش سیاسی و اجتماعی این دین بزرگ الهی مطالعه کرده باشد میداند که نظام سیاسی و اجتماعی اسلام بر پایه نظام امت و امامت حتی در زمان حضور امام(ع) است و در این باره اسناد و مدارک از آیات و روایات به اندازه کافی وجود دارند از جمله فرمایشات امیرمومنان علی(ع) در نهج البلاغه است که تاکید فراوانی برمشارکت سیاسی و اجتماعی مردم در امور دارد، چنانچه در خطبهای به سلاطین و جبابره (دیکتاتورها) حملهور شده و از مردم میخواهد که با او مانند سلاطین و جبابره رفتار نکرده و با اینکه امام معصوم است میخواهد که رفتار و کردار وی را نقد کنند و میفرماید: انی لست من الجبابره، انی لست فوق ان اخطیء (یعنی من از جباران و دیکتاتوران نیستم من بالاتر از اینکه خطا کنم نیستم) به عبارت دیگر نباید به دلیل اینکه من امام معصوم هستم شما بگویید اشکالی ندارد چون او امام معصوم است لذا اگر هم خطا کند عیبی ندارد. امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز پیوسته بر جمهوریت تاکید فراوان داشتهاند.
بنابراین هر تلقی که معنایش از بین بردن «جمهوریت نظام» باشد، تلقی ضد اسلامی و تلقی مخالف با خواست مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) است که حتی در وصیتنامهاش به «جمهوریت» و رأی مردم تاکید فراوان داشته است. نکته اساسی در بیانات مهم مقام معظم رهبری (که توجه خویش را برای بیان مطالب به بسیج دوخته است) اینکه خطر اصلی از ناحیه کسانی برای ایجاد دیکتاتوری است که محل کار و تبلیغ و تلاش آنان بسیج است. لذا بسیجیان عزیز و بزرگوار برای اجرای خواسته مقام معظم رهبری رسالت بزرگتری دارند و باید آگاهانه با این خطر عظیم مقابله کنند. در این راستا نگارنده به اقدامات برخی از پایداری چیها برای اجرای پروژه دیکتاتوری پرداخته و به تبیین اهداف و مقاصد یکی از آنان میپردازد.
اظهارات محمد صادق کوشکی
در جلسه فریاد ایران 4
برای درک بهتر اعمال و روشهای این گروه از آقای محمد صادق کوشکی آغاز میکنیم که در شبکه افق تحلیلهای ویژه خویش را برای سپاهیان و بسیجیان ارائه میدهد.
دکتر محمد صادق کوشکی از بنیانگذاران جبهه پایداری است. وی در سخنرانی خویش در جلسه فریاد ایران 4 که در کانال تلگرامی مربوط به بسیجیان و سپاهیان منتشر شد درباره شهید سید حسن نصرالله میگوید: ایشان در طول سالهای دبیرکلی حزب الله یک بار از جمهوری اسلامی گله نکرد الا در سخنرانی آخرش. ایشان در عملیات اربعین که در روز اربعین در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی در ترور حاج فواد انجام شد، به تعبیری گفتند که نشان داد این سید بزرگوار دیگر به نوعی صبرش لبریز شده و برای اولین بار از برخی از ماها گله کردند. ایشان چی گفتند؟ ما آماده بودیم که با دوستانمان عملیات پاسخ علیه جنایات اسرائیل را انجام بدهیم. هرچه صبر کردیم دوستانمان آماده نشدند. و ما دیدیم بیش از این نمیشود صبر کرد. ما به تنهایی پاسخ رژیم (اسرائیل) را دادیم.
ایشان با تلخی گفتند که دوستان ما، ما را تنها گذاشتند. در پاسخ به رژیم ما را همراهی نکردند. اگر من اشتباه میکنم، اگر این خواهران و برادران مطالبهگر اشتباه میکنند، یکی لطفا بگوید سید حسن بابت چی گله کرد؟ ما نمیدانیم، او هم نمیدانست؟ خودمان را میخواهیم فریب بدهیم! برادر عزیز نظامی من! تورا ارجاع میدهم به عملیاتی که قاسم سلیمانی با مسئولیت خودش انجام داد. وقتی که رژیم صهیونیستی برای اولین بار حمله نظامی علیه پایگاهی که بچههای ما در سوریه (پایگاه تی فور در حُمس) انجام دادند و شهید لطفی نیاسر این ذخیره خدا برای ما و ملتهای منطقه را به شهادت رساند و همرزمانش را. هرچی ایشان منتظر ماند شهید سلیمانی، که تهران اجازه پاسخ بدهد، تهران اجازه پاسخ نداد. ایشان گفت من در قبال بچههایی که اینجا هستند مسئولم. ایشان گفت من بچهها را آوردم با جریان تکفیری بجنگند، نیاوردم که هدف و سیبل جنگندهها، موشکها و پهپادهای رژیم باشند. قاسم سلیمانی گفت اگر من پاسخ رژیم را ندهم، این بچهها اینجا امنیت نخواهند داشت، با مسئولیت خودش دستور آتش باری موشکهای کوتاه برد نیروی قدس را علیه استحکامات و مواضع رژیم صهیونیستی با شدت صادر کرد، این عملیات انجام شد، آنهایی که میترسیدند رژیم پاسخ بدهد ضربه قاسم سلیمانی به رژیم آنقدر سخت بود که رژیم (اسرائیل) سکوت مطلق کرد، حرفی به میان نیاورد و تا وقتی قاسم سلیمانی در میان ما بود جرئت تکرار جنایت پیدا نکرد (پایان نقل قول).
تحلیل مطالب دکتر محمد صادق کوشکی
آقای کوشکی در مطالب خویش که در بالا آورده شد از یکسو علیه حاج قاسم سلیمانی سخن گفته است زیرا تنها کسی که حق اجازه عملیات جنگی یا مخالفت با آن را دارد، وفق قانون اساسی مقام معظم رهبری است لذا معنای سخنش این است که حاج قاسم بدون اجازه رهبری اقدام به عملیات کرده است. مقام معظم رهبری فرمانده کل قوا است و معنای این سخن این است که همه نیروهای نظامی و انتظامی و ارتش و سپاه و بسیج همگی وفق اصل 110 قانون اساسی مطیع فرمان رهبری باشند. همچنین هرگونه صلح و جنگی وفق بند 5 اصل 110 به عهده رهبری است، لذا هیچ فرد یا مسئول دیگری از جمله رئیس جمهور و وزیر دفاع نمیتواند به فرد یا گروهی بگوید بجنگ یا نجنگ. یعنی اینکه فرماندهان بزرگ سپاه و بسیج و ارتش بدون اجازه مقام معظم رهبری نمیتوانند اعلام جنگ یا صلح کنند و دستور یا عدم دستور رئیسجمهور و دولت و وزیر دفاع در این باره هیچ اعتباری ندارد. آقای کوشکی میگوید که شهید حاج قاسم سلیمانی هرچه منتظر ماند تهران اجازه پاسخ نداد، یعنی اینکه مقام معظم رهبری اجازه پاسخ دادن به اسرائیل را نداد لذا حاج قاسم سلیمانی(ره) بدون اجازه رهبری اقدام کرد و نافرمانی نمود (دروغ و تهمتی بزرگ به حاج قاسم سلیمانی و همچنین تهمتی بزرگ به مقام معظم رهبری که در چنین جایی اجازه نداد که حاج قاسم سلیمانی اقدام کند). اما در مورد اعتراض شهید سید حسن نصرالله(ره) به اینکه منتظر دوستان بودیم ولی کمکی نشد و ما به تنهایی وارد کارزار شدیم با این عبارت که «هرچه صبر کردیم دوستانمان آماده نشدند. و ما دیدیم بیش از این نمیشود صبر کرد. ما به تنهایی پاسخ رژیم (اسرائیل) را دادیم. ایشان با تلخی گفتند که دوستان ما مارا تنها گذاشتند. در پاسخ به رژیم ما را همراهی نکردند.» معنای سخن دکتر کوشکی این است که مقام معظم رهبری نسبت به جنبش حزب الله دهن کجی کرده و حمایت از آنان نکرده و اسباب شهادت رهبران حزب الله را فراهم نموده و مشکلات فعلی را ایجاد کرده است.
با یک نگاه سطحی به بندهای اصل 110 قانون اساسی خصوصا بند 5 که مقرر مینماید (اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها) از اختیارات رهبری است، میتوان فهمید که درخصوص هر جنگی باید مقام معظم رهبری تصمیم بگیرد و همه قوای نظامی و انتظامی بدون هیچ تردیدی باید مطیع فرمان وی باشند. یعنی هیچ فرد و گروه و نهاد وقدرتی چون رئیس جمهور و وزرای دیگر چون وزیر دفاع نمیتوانند مخالفتی با فرمانهای مقام معظم رهبری در عمل داشته باشند. لذا روشن است که سخنان جناب دکتر کوشکی از منظر قانون کشور، مقام معظم رهبری و شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) را نشانه رفته و رهبری را نکوهش و شهید قاسم سلیمانی را یاغی نسبت به فرمان مقام معظم رهبری معرفی کرده است. جسارتی عظیم زیر عنوان پیروی از ولایت اما علیه ولایت که در این سخنان موج میزند.
تحلیل دوم؛ جنگ با جمهوریت و زمینهسازی
برای دیکتاتوری
چنانچه در ابتدای این نوشتار عرض شد با عنایت به هشدارهای مقام معظم رهبری نسبت به خطرهایی که برخی با هدف گسترش و تثبیت دیکتاتوری پرداخته تا به فرمایش رهبری، با دشمنان و استعمارگران «ببندند» و کشور و نظام را تحویل آنان دهند، تحلیل دومی وجود دارد، که البته بر پایه دروغ و شانتاژ و سوء استفاده از عدم اطلاع مخاطیان است.
یعنی با اینکه نقش دولت و ریاست جمهوری در صلح وجنگ بیشتر نقش تدارک است و این تدارک بیشتر از پیش تهیه شده است و در تدارکات جنگ، ارتش و سپاه به میزان زیادی امکانات انباشته کردهاند و امکان تخلف از این وظایف به هیچ وجه وجود ندارد، اما به گونهای امثال دکتر کوشکی از وقایعی مانند واقعهای که از حاج قاسم سلیمانی(ره) تعبیر مینمایند یا قضیه سید حسن نصرالله را بیان میکنند که گویی این دولت و ریاست جمهوری است که مانع اصلی جنگ با دشمنان اسلام و ایران هستند و منظورشان از اینکه «تهران اجازه پاسخ نداد» دولت و رئیس جمهور است.
خواننده محترم اگر اندکی در اصل 110 قانون اساسی توجه و دقت کند به روشنی در خواهد یافت که دولت و ریاست جمهوری اگر هم بخواهد نمیتواند مانع جنگ شود، زیرا وفق بند 10 اصل 110 که مقرر مینماید که (عزل رئیسجمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی براساس اصل هشتاد و نهم.) روشن است که به راحتی میتواند از طریق دیوان عالی کشور در قوه قضائیه و همچنین از طریق مجلس شورای اسلامی فورا رئیس جمهور را عزل کند.