اوائل سال 1393 در مقاله ای طولانی «استراتژی، کانون آن، و آنچه هست» در فصل اول – بخش1 به نکاتی چند اشاره داشتم. از جمله نقش آفرینی چین در تعیین مختصات نظم جهان در آینده. از آنروز ده سال گذشته و بسیاری از موارد در حال کلید خوردن است.

«….یکی از پارامترهایی که چین در نقشه راه خود برای رسیدن به 4 دریای استراتژیک (خزر، خلیج فارس، دریای عمان، و مدیترانیه) لازم دارد، خط آهن است. نقشه احداث راه آهن از چین به این چهار دریا (نمودار زیر)، بیانگر خط مشی و استراتژی چین برای سال 2025 است. در ،2010 ایران و چین برای احداث “جاده ابریشم آهنین” به توافق رسیدند. این خط قرار است ایران را به آسیای مرکز، ترکیه و اروپا وصل کند. چین همچنین با اسرائیل به توافق مشابهی رسیده که بندر اشدود [بین غزه و تل آویو] و ایلات [جنوب در مجاورت دریای سرخ] را بهم وصل کرده، تا بعدا به بندر عقبه در اردن وصل شود. ظاهرا، احداث این خطوط آهن، مباحثی اقتصادی و تجاری است، اما اگر آن را از منظر استراتژی کلان، و جاده ابریشم آهنین ارزیابی کنیم، موقعیت آمریکا در منطقه و تمایل به توسعه نفوذ در کشورهای حوزه پاسیفیک، مبحث کلی “ژئو پلیتیک”، و خونریزی های یکی دو دهه اخیر در خاورمیانه معنا و مفهوم جدیدی به خود می گیرد. بعدا به این نکات می پردازم.  ….»

اخیرا نتانیاهو به این دو کریدور با استفاده از «برکت» و «نفرین» اشاره دارد (آیمک). منظور وی به زبان ساده اینست که کریدوری که قرار است از اسرائیل رد شود برای نه تنها اسرائیل بلکه تمام کشورهای عربی پربرکت است – بیهوده نیست که اکثر کشورهای عربی نوار خلیج فارس در موردغزه ساکت هستند. به نظر نتانیاهو کریدوری که از ایران می گذرد «نفرین» شده است – محکوم به نابودی و بحرانزده است. به همین خاطر، و در راستای منافع ملی اسرائیل، کریدور «نفرین» باید همیشه دچار بحران باشد تا هم سرمایه گذاری در ایران شکل نگیرد و هم اینکه چین از ورود به آن استراتژی (در نوشتارم نوشته بودم «جاده ابریشم آهنی»] پشیمان شود.

آنچه در فلسطین و لبنان و اکنون ایران در حال رخ دادن است، در راستای تثبیت منافع اسرائیل، و بی فایده کردن خط ابریشم آهنی است، که البته مردم ایران را از آنچه که هستند فقیرتر و دچار تنگناهای اقتصادی غیرقابل حل می کند. به عمد به کریدور زنگزور (نوار مرزی ایران، آذربایجان، و ارمنستان) که آن «بحران» هم دستپخت اسرائیل است نمی پردازم.