منصور انصاری
با اینکه هنوز میان عالمان سیاسی، تعریفی جامع و مانع در مورد خاورمیانه و دامنه شمول کشورهای عضو جغرافیای طبیعی آن، مقبولیت عام و تمام وجود ندارد ولی با تسامح مشخص است شامل چه کشورهایی میشود. با این توصیف و قبول منطقهای که خاورمیانه گفته میشود، باید گفت؛ صفبندی و آرایش قوا در عرصه سیاسی و مناسبات میان کشورها در این جغرافیای سیاسی و آنچه هر کشوری در این حوزه باید بداند تا راهبرد برون مرزی خود را تنظیم کند، تغییر کرده است و این تغییر برگشت ناپذیر میباشد.
این خاورمیانه دیگر خاورمیانه دیروز نیست و نمیتوان با همان معیارهای پیشین ژئوپلیتیکی آن را در محاسبات تنظیم روابط خارجی به کار گرفت.
برای درک این وضعیت جدید باید بپذیریم که حکومت 50 ساله تک حزبی اسدها با یک نظام دیکتاتوری خشن توام با کشتار و سرکوب وسیع مردم طی سالیان متمادی به ویژه از سال 2011 میلادی یه بعد تا همین یک ماه پیش، واژگون شده است و اثری از اعمال قدرت آن باقی نمانده و یک سازوکار نه چندان تثبیت شده ولی در حال شکلگیری فعلا تعهداتی را برای برقراری نظامی سیاسی و پاسخگو به ضرورتهای و نیازهای این کشور با قبول ترکیبی متکثر، به افکار عمومی و جامعه بینالملل پذیرفته است. فعلا مقرر شده از نوع دیکتاتوری تک حزبی اعم از ایدئولوژیک دین محور و غیر آن فاصله بگیرد و ساختار سیاسی اقتصادی متفاوتی با ترکیبی از مؤلفههای غیر همگون برای تحقق آرمانهای ملی کشور سوریه بسازد.
اگر واقع بینانه بپذیریم که عربستان سعودی به عنوان هژمون اقتصادی منطقه در کنار قطر و امارات متحده و اردن برآنند نقشی متفاوت و جانبدارانه در این کشور ایفا کنند، و با اینکه ترکیه ادعاهای افزونتر از گذشته برای سهم بری از فضای سوریه کنونی جستوجو میکند و خواستار سرکوب کردهای شمال این کشور است، اما بحث احداث خطوط نفت و گاز جدیدی از سوی قطر با عبور از ترکیه و سوریه به سمت اروپا آغاز شده است. این خود وضعیت پیچیدهای در منطقه ایجاد میکند و در حالیکه سوریه جولانی یا احمدالشرق که فعلا قدرت غالب در تعادل قوای داخلی سوریه به شمار میرود با تائید ضمنی اروپا و آمریکای ترامپی قائل به هیچ سهم و جایگاه قابل احصاء برای ایران نیست و این یک ناترازی در تعادل قوا ایجاد خواهد کرد.
با این وجود اگر بپذیریم که آمریکا از کردها و مجموعه کانتونهای سه گانه آنان و حزب اتحاد دمکراتیک
(پ. ی. د) در سوریه به دلیل مبارزه و مقابله چندین ساله با داعش حمایت کرده و میکند، گرچه اینان نه چندان آشکار بلکه زیر به زیر روابطی با پ.ک.ک ترکیه دارند و ترکیه با این موضوع به شدت مخالف است و اگر بپذیریم که لبنان رئیسجمهوری نظامی متمایل به آمریکا را برگزیده است و اصولا اگر واقع بینانه بنگریم ترکیب قوا در لبنان پس از درگیریهای شدید حزبالله با اسرائیل چون گذشته نیست، کرانه باختری و غزه نیز در جنگی نابرابر قدرت تهاجمی و یا دفاعی خود را از دست دادهاند، حوثیهای یمن نیز خود را درگیر نوعی تقابل جوئی کردهاند که حداقل در چارچوب یک راهبرد نظامی آیندهای قطعی برای تفوق در آن متصور نیست و بیشتر ایذایی و بینتیجه است.
در کنار همه این تغییرات اگر به روسیه به عنوان ابرقدرت منطقه بنگریم و جنگی که گمان میکرد یک هفتهای آن را به نتیجه میرساند و اوکراین را به خاک خود الحاق میکند سه سال ادامه یافته است و سرنوشت نهایی ادامه جنگ برای روسیه آن چیزی نبود که میخواست.
همچنین اگر به صحنه واقعی کشور عراق که نمیخواهد خود را با آمریکا شاخ به شاخ کند و مسلما در مورد گروههای نظامی سیاسی موجود که خود را منتسب به ایران میکنند تصمیمات متفاوت و جدید اتخاذ خواهد کرد، مداقه کنیم و بر همکاریهای آشکار و پنهان کشورهای شمالی همجوار یا دور دست ایران و دریای خزر تمرکز کنیم که نفع خود را در نزدیکی به کشورهایی غیر از ایران جستجو میکنند و سپس با ترسیم چنین صحنه مملو از تغییر و دگرگونی به نقش منفعت طلبانه منصفانه یا غیر منصفانه چین به عنوان یک ابرقدرت ذی مدخل در منطقه خاورمیانه نظاره کنیم بیآنکه به بحث پیمان ابراهیم بپردازیم؛ به این نتیجه خواهیم رسید که مناسبات سیاسی، روابط و تعاملها و نهایتا صفبندی و آرایش قوا در خاورمیانه برای فرارویی به وضعیتی جدید و یا نوعی دگردیسی ژئوپلیتیکی متفاوت از گذشته اجتنابناپذیر است و چهره سیاسی این منطقه ژئواستراتژیکی تغییر خواهد یافت که این دگردیسی حتما پلتفرم سیاسی جدیدی را برای ایران ترسیم میکند.
این خاورمیانه دیگر خاورمیانه دیروز نیست و نمیتوان با همان معیارهای پیشین ژئوپلیتیکی آن را در محاسبات تنظیم روابط خارجی به کار گرفت.
برای درک این وضعیت جدید باید بپذیریم که حکومت 50 ساله تک حزبی اسدها با یک نظام دیکتاتوری خشن توام با کشتار و سرکوب وسیع مردم طی سالیان متمادی به ویژه از سال 2011 میلادی یه بعد تا همین یک ماه پیش، واژگون شده است و اثری از اعمال قدرت آن باقی نمانده و یک سازوکار نه چندان تثبیت شده ولی در حال شکلگیری فعلا تعهداتی را برای برقراری نظامی سیاسی و پاسخگو به ضرورتهای و نیازهای این کشور با قبول ترکیبی متکثر، به افکار عمومی و جامعه بینالملل پذیرفته است. فعلا مقرر شده از نوع دیکتاتوری تک حزبی اعم از ایدئولوژیک دین محور و غیر آن فاصله بگیرد و ساختار سیاسی اقتصادی متفاوتی با ترکیبی از مؤلفههای غیر همگون برای تحقق آرمانهای ملی کشور سوریه بسازد.
اگر واقع بینانه بپذیریم که عربستان سعودی به عنوان هژمون اقتصادی منطقه در کنار قطر و امارات متحده و اردن برآنند نقشی متفاوت و جانبدارانه در این کشور ایفا کنند، و با اینکه ترکیه ادعاهای افزونتر از گذشته برای سهم بری از فضای سوریه کنونی جستوجو میکند و خواستار سرکوب کردهای شمال این کشور است، اما بحث احداث خطوط نفت و گاز جدیدی از سوی قطر با عبور از ترکیه و سوریه به سمت اروپا آغاز شده است. این خود وضعیت پیچیدهای در منطقه ایجاد میکند و در حالیکه سوریه جولانی یا احمدالشرق که فعلا قدرت غالب در تعادل قوای داخلی سوریه به شمار میرود با تائید ضمنی اروپا و آمریکای ترامپی قائل به هیچ سهم و جایگاه قابل احصاء برای ایران نیست و این یک ناترازی در تعادل قوا ایجاد خواهد کرد.
با این وجود اگر بپذیریم که آمریکا از کردها و مجموعه کانتونهای سه گانه آنان و حزب اتحاد دمکراتیک
(پ. ی. د) در سوریه به دلیل مبارزه و مقابله چندین ساله با داعش حمایت کرده و میکند، گرچه اینان نه چندان آشکار بلکه زیر به زیر روابطی با پ.ک.ک ترکیه دارند و ترکیه با این موضوع به شدت مخالف است و اگر بپذیریم که لبنان رئیسجمهوری نظامی متمایل به آمریکا را برگزیده است و اصولا اگر واقع بینانه بنگریم ترکیب قوا در لبنان پس از درگیریهای شدید حزبالله با اسرائیل چون گذشته نیست، کرانه باختری و غزه نیز در جنگی نابرابر قدرت تهاجمی و یا دفاعی خود را از دست دادهاند، حوثیهای یمن نیز خود را درگیر نوعی تقابل جوئی کردهاند که حداقل در چارچوب یک راهبرد نظامی آیندهای قطعی برای تفوق در آن متصور نیست و بیشتر ایذایی و بینتیجه است.
در کنار همه این تغییرات اگر به روسیه به عنوان ابرقدرت منطقه بنگریم و جنگی که گمان میکرد یک هفتهای آن را به نتیجه میرساند و اوکراین را به خاک خود الحاق میکند سه سال ادامه یافته است و سرنوشت نهایی ادامه جنگ برای روسیه آن چیزی نبود که میخواست.
همچنین اگر به صحنه واقعی کشور عراق که نمیخواهد خود را با آمریکا شاخ به شاخ کند و مسلما در مورد گروههای نظامی سیاسی موجود که خود را منتسب به ایران میکنند تصمیمات متفاوت و جدید اتخاذ خواهد کرد، مداقه کنیم و بر همکاریهای آشکار و پنهان کشورهای شمالی همجوار یا دور دست ایران و دریای خزر تمرکز کنیم که نفع خود را در نزدیکی به کشورهایی غیر از ایران جستجو میکنند و سپس با ترسیم چنین صحنه مملو از تغییر و دگرگونی به نقش منفعت طلبانه منصفانه یا غیر منصفانه چین به عنوان یک ابرقدرت ذی مدخل در منطقه خاورمیانه نظاره کنیم بیآنکه به بحث پیمان ابراهیم بپردازیم؛ به این نتیجه خواهیم رسید که مناسبات سیاسی، روابط و تعاملها و نهایتا صفبندی و آرایش قوا در خاورمیانه برای فرارویی به وضعیتی جدید و یا نوعی دگردیسی ژئوپلیتیکی متفاوت از گذشته اجتنابناپذیر است و چهره سیاسی این منطقه ژئواستراتژیکی تغییر خواهد یافت که این دگردیسی حتما پلتفرم سیاسی جدیدی را برای ایران ترسیم میکند.