بررسی ریشه های سقوط محیط زیست ایران و جهان
محیط زیست در برنامه هفتم توسعه جایی ندارد / ایران چگونه از رتبه ۵۳ به رتبه ۱۳۳ سقوط کرد؟ / چرا ایرانیان آینده نگر نیستند؟
وحید اسلام زاده
متأسفانه اغلب مردم ایران عادت کرده اند، که غیر از دیدن اکنون نمیتوانند دیدگاه دیگری داشته باشند. این توجه صرف به منافع اکنون، از نظر کاتوزیان آنان را دچار بینش جامعه کوتاه مدت کرده است. از این رو بهنظر میرسد یکی از وظایف مهم بخش عمومی ایجاد دیدگاه آیندهنگری است. البته قابل ذکر است که تحقق این امر، بهتنهایی امکانپذیر نیست و باید مشارکت مداوم و پیدرپی بخش خصوصی از خانواده گرفته تا شرکت های بزرگ را نیز به همراه داشته باشد.
گروه اندیشه: چرا محیط زیست ایران، این گونه دچار سقوط و اضمحلال شده است؟ این امر تا چه اندازه وابسته به یک دولت توسعه خواه، و تا چه اندازه وابسته به مردم، ان جی او و بخش خصوصی است؟ به عبارت دیگر ماهیت نگاه به زندگی اجتماعی، در هر دو بخش مذکور چگونه است که در خود نوعی مسئولیت پذیری و آینده نگری درازمدت را پرورش نمی دهد؟ به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین مقاله زیر، به قلم وحید اسلامزاده تلاش دارد به این سوال ها جواب بدهد. و بگوید که «چرا انسان امروزی که برای هوش و استعداد خود حدومرزی قائل نیست و برای آن مسئولیتی نمیپذیرد؛ حال بر ویرانههای خودساختهاش ترانه حفظ زیستمحیط سر میدهد؟ و چرا « انسانی که رؤیای جهانیشدن دارد، چرا تا این حد به طبیعت و لازمه زندگیاش یعنی هوای سالم که دور از هرگونه آلودگی باشد بیتوجه است؟» این مقاله در این زمان از آن رو اهمیت دارد که به نظر می رسد اگر رئیس جمهور آینده بخواهد با روش های گذشته به کار ادامه دهد، باید در انتظار فاجعه محیط زیستی گسترده باشیم. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
سهم ایران از تخریب محیط زیست
آیا تابهحال نهاد، سازمان یا مرجع قانونی بوده که به ایرانیان توجه بدهد که سهمشان در آلوده کردن جهانی که در آن زندگی میکنند چه مقدار است؟ آری، چنین مرجعی وجود داشته و آمار و ارقامی که از تمامی رسانههای جمعی ارائه شده که عمق فاجعه را بهتر نشان میدهد. شاخص های جهانی زیست محیطی ایران از رتبه ۵۳ در سال ۲۰۰۴ (۸۳-۸۲ ) به رتبه ۱۳۳ در پایان ۲۰۲۲ افت کرده است. این در حالی است که لایحه برنامه هفتم توسعه، بدون هدفگذاری زیست محیطی تدوین شده است. در همین زمینه پیرهادی، نایبرئیس کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه مجلس گفت: «شاخصهای زیستمحیطی ایران طی ۱۵ سال ۸۰ رتبه تنزل کرده است و جایگاه ایران از رتبه ۵۳ بین ۱۸۰ کشور جهان در اواخر برنامه سوم به رتبه ۱۳۳ در انتهای برنامه ششم رسیده است.»
از نظر پیرهادی «بخشینگری و نبود ارتباط هماهنگ بین دستگاههای اجرایی، تعیین نشدن دقیق منابع مورد نیاز و قابل دستیابی، نبود ضمانت اجرایی قوی و محکم برای اجرای قوانین و مقررات محیطزیستی، بازدارندگی نداشتن جرایم در مقابل خسارات واردشده بر محیط زیست و… مواردی است که سبب سقوط ۸۰رتبهای ایران طی ۱۵ سال میان کشورهای جهان شده است.»
ولی چرا شهروندان، متوجه این قضیه نشده و نسبت به خود و آینده جهانی که فرزندانشان میخواهند در آن زندگی کنند تا این حد بیتوجه هستند؟ ما چه حقی داریم از طبیعتی که فقط در انحصار استفاده ما نیست، استفاده ابزاری کنیم؟
بخش عمومی، دیدگاه کوتاه مدت شهروندان؛ نگرش به منابع طبیعی به مثابه اقلام مصرفی نه سرمایه ای
از دیدگاه جامعهشناختی میتوان جامعه را به دو بخش تقسیم کرد: بخش عمومی و بخش خصوصی. بخش عمومی همان نهادها، سازمانها و مراجع قانونی هستند. با استفاده از قدرت و ابزاری که در اختیار انحصاری بخش عمومی است، باید توجه عامه مردم را به این نکته جلب کرد که هرچه بیشتر به طبیعت اطرافمان بیتوجه باشیم، بیشتر بهسوی مرگ فرسایشی حرکت میکنیم. بهعبارتدیگر، باید این مسئله بهصورت یک دیدگاه عمومیت یافته انتشار یابد که طبیعت و منابع طبیعی اقلام مصرفی نیستند، بلکه اقلامی سرمایهای هستند و انسان عاقل هیچگاه سرمایه را خرج نمیکند.
متأسفانه اغلب مردم ایران عادت کرده اند، که غیر از دیدن اکنون نمیتوانند دیدگاه دیگری داشته باشند. این توجه صرف به منافع اکنون، از نظر کاتوزیان آنان را دچار بینش جامعه کوتاه مدت کرده است. از این رو بهنظر میرسد یکی از وظایف مهم بخش عمومی ایجاد دیدگاه آیندهنگری است. البته قابل ذکر است که تحقق این امر، بهتنهایی امکانپذیر نیست و باید مشارکت مداوم و پیدرپی بخش خصوصی از خانواده گرفته تا شرکت های بزرگ را نیز به همراه داشته باشد. از طرف دیگر وضع کردن قانونهای سختگیرانه و دقیقی که بتواند قاطعانه با افراد سودجو و یا سارقان منابع طبیعی برخورد کند، ضروری است. در این صورت میتوان هر فرد یا هر سازمانی را در این زمینه مورد مؤاخذه و پیگرد قانونی قرار داد. بسیاری از نهادها یا سازمانهای بخش عمومی، خود از بین برنده منابع طبیعی و زیستمحیطی هستند که باید بدون توجه به نام آن نهاد، سازمان یا افراد با آنان برخورد قانونی و جدی شود.
وظیفه بخش خصوصی در برابر طبیعت
بخش خصوصی نیز شامل خانواده، گروههای همسالان، دوستان و آشنایان و بخش اقتصادی خصوصی است. بخش خصوصی چه وظیفهای در امر حفاظت از زیستمحیط دارد؟ متولیان بخش خصوصی اقتصاد، بهخصوص کسانی که برای کسب درآمد آنچنانی نیمنگاهی به منابع طبیعی دارند، از عدم وجود قانون مدون حفاظت زیستمحیط سوءاستفاده کرده و منابع طبیعی را منبع کسب سود و منفعت خود میدانند.غافل از اینکه این کسب سود، سوداگری مرگ فرسایشی است. این مسئله تنها به کشوری صنعتی مثل آمریکا یا دیگر کشورهای سرمایهدار، منفعتخواه و انحصارطلب اروپای غربی مربوط نمیشود. این مشکل همه جهانیان است و ما ایرانیان نیز شامل آن میشویم. ایرانیان استعمارزده، که منابع طبیعی شان در تاریخ معاصر آلوده و چپاول شده، بعد از حاکم شدن بر سرنوشت خود، در سال ۵۷ نهتنها جلوی این آلودگی و از بین بردن را نگرفتند، بلکه آن را گسترش داده اند. امروز که دیگر پای استعمار و استثمار از کشور ما کوتاه شده و تمامی منابع این کشور در اختیار دولت است؛ چرا خودمان تمامی هستی و داراییمان را – که نبود آن قابل جبران هم نیست – از بین میبریم؟
مسئولیت پذیری شاه بیت توسعه و حفظ محیط زیست
نکته اصلی که در این جُستار باید برجسته شود «مسئولیت و مسئولیتپذیری» انسانهاست. اگر فرد به این باور نرسد که کوچکترین عمل او در سطح داخلی و جهانی تاثیرگذار است، نمیتواند مسئولیتپذیر شود. اگر هرکسی با دید تنگنظرانه خود بگوید که کار ما مقدار بسیار کمی تأثیرگذار است، در اشتباه به سر میبرد. سر زدن هر عملی از ما، در سطح داخلی و جهانی تاثیرگذار است.
از دیدگاه جامعهشناختی اگر قرار باشد قانون، یا رسمی در جامعه عرفی شده و نهادینه شود، با گسترش مسئولیت و مسئولیتپذیری، آموزش اثر عمیق تر و سریعتری خواهد داشت. هیچگاه آموزش بهتنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد، بلکه قبل از آن، باید احساس مسئولیتپذیری در افراد درونی شود. مسئولیتپذیری شاهبیت این نوشته است و برای هر دو بخش مهم و حیاتی است. اما چگونه میتوان افراد جامعه را مسئولیتپذیر کرد؟
مفهوم مسئولیتپذیری هم در جامعه سنتی و هم در جامعه مدرن مفهومی ریشهدار و اساسی است. پس چرا در جامعه ما که یک جامعه سنتی است، این مفهوم بیخاصیت شده و مانند دُر گرانبهایی است که یافتنش بسیار دشوار مینماید؟ اگر حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از انتها شروع کنیم. در اینجا باید نکتهای را یادآور شویم: جامعهای که بهجای ارزشهای سنتی، سنتپرستی را پیشه کند، از عمق ارزشها بیرون میآید و فقط نظارهگر آن میشود. در چنین جامعهای که ارزشهای آن در ظواهری خلاصه شود که مانند حبابی، با یک اشاره از بین میرود، مسئولیت نمیتواند جایگاهی پیدا کند.
مسئولیت مفهومی است که در عمق جامعه یافت میشود. وقتی در جامعهای این مفهوم مهم نباشد پس عمقی هم ندارد. وقتی ارزشها تنها در ظاهر اشیاء و رفتارهای نامعلوم و نامفهوم خلاصه شود، وقتیکه ارزشهای یک جامعه فرم و اصول خود را ازدست داده باشند، مسئولیت نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. مسئولیت در جامعهای باز و با دیدی جهانی نمو پیدا میکند. جامعهای که فقط خود را بپسندد، نمیتواند مسئولیتپذیر باشد هرچند می تواند جامعه متعصب باشد که دارای کارکرد تخریبی است.
دو نقش بخش خصوصی برای نجات طبیعت