طبق معمول سنواتی حرف آخر را همین اول می زنم تا خواننده دچار سردرگمی نشود.
از خدا پنهان نیست چرا از شما پنهان باشد. من با خیلی از کارهای مجاهدین مخالفم، آنقدر مخالفم که می خواهم سرم را از سر غیظ بزنم به دیوار. شوخی هم نمی کنم، جدی جدی جدی با برخی از کارهای آنها مخالفم. ولی گاهی از اوقات نمی شود چشم بر حقایق بست، و حقیقت را آنطور که هست، فقط از سر لجبازی و مخالفت، به قلم نیاورد.
از چند روز پیش که طبق روال همیشگی در حال خبرخوانی و خبرچینی بودم، چشمم به خبری که ارزش مطبوعاتی-سیاسی داشت، افتاد.
خبرگزاری ایرنا گزارش کرد که «حمله عصبی سرکرده گروهک تروریستی منافقین/حال رجوی وخیم است» برای طولانی نشدن این نوشتار، بقیه خبر را نمی نویسم. طبیعتا، به دنبال جزئیات خبر، صحت و سقم آن و غیره گشتم، ولی چیزی پیدا نکردم.
تجربه شخصی چند سال پیش، بعد از سخنان گهربار رئیس اسبق ساواک عربستان سعودی در گردهمایی مجاهدین، که برای مسعود رجوی فاتحه خواند و دنیایی را به تکاپو انداخت، مجاهدین فقط به این بسنده کردند که آن شازده عالیمقام اشتباه لپی کرده و بیشتر از این توضیح ندادند.
به هرحال، از آن روز و اعلام مرگ نابه هنگام مجاهد خلق مسعود رجوی تاکنون صدها پیام به نام ایشان، و چند پیام با صدای (ظاهرا) خود ایشان پخش شده است. خلاصه اینکه به این قبیل شایعات نمی شود دل بست. و آنرا دقیق و موثق دانست.
البته همین چند وقت پیش یکی از رسانه های وابسته گزارش کرد که بنا به منابع موثق، و فلان دکتر، مسعود رجوی دو سال پیش به علت فلان بیماری درگذشته است. به زبانی ساده تر، سایت وابسته به دشمن، تأکید کرد که سخنان آن شاهزاده خوش زبان و کلام، چرت و پرت بوده، و مسعود رجوی آن موقع که ایشان اعلام کرده اند، نمرده است، بلکه سالها بعد و آنهم بر اثر بیماری فوت کرده است.
داشتم به این خبر و تاریخ مرگ مجاهد خلق مسعود رجوی عادت می کردم، که دو روز پس از اینکه گزارش حمله عصبی مریم رجوی انتنی شد، مطلبی در لوموند پیرامون کودک سربازان در ارتش آزادیبخش نوشته شد. رسانه های وابسته هم آنرا در بوق و کرنا دمیدند. جالب اینکه در این مطلب، تاریخ مرگ مسعود رجوی زمان حمله جت های آمریکایی/انگلیسی به مقر فرماندهی ارتش آزادیبخش در عراق اعلام شده است. به زبانی ساده تر، مسعود رجوی نه دو سال پیش، و نه آنموقع که شاهزاده ساواکی فرمودند، مرده است، بلکه قاتل اصلی مجاهد خلق مسعود رجوی، آمریکا و انگلیسی است، و آنهم پیش از انتقال به لیبرتی.
اینهمه به هم بافتم تا بگویم که گزارش خبر حمله عصبی مریم رجوی، وخیم بودن حال ایشان و …. به همان اندازه می تواند صحت داشته باشد که خبر مرگ مجاهد خلق مسعود رجوی آنطور که شازده ساواکی، و یا رسانه سپاه پاسداری، و یا لوموند گزارش کرده، موثق است.
البته مجاهدین که دست کمی از دشمن در پیچاندن مطلب ندارند، در یک گزارش گنگ هر دو خبر حمله عصبی مریم رجوی و یورش به مقر مجاهدین را تکذیب کرده، و با نرمشی دیپلماتیک اذعان کرده اند که چنین بازرسی ئی انجام شده که با همکاری تام و کامل ساکنین آن پایگاه ختم به خیر شده است. انشاالله که درست است. البته معاون امور بین المللی قوه قضائیه ج.ا. اعلام کرده که دائما در حال رصد است و اطلاعات دیگری هم داده است که می سپارم به خود مجاهدین تا تکذیب یا تأیید کنند.
ولی و اصولا چه خبر است؟ چرا هرچند وقت یکبار این خلائق مجاهد می شوند گوسفند قربانی و سر سفره معاملات و تعاملات بین المللی اربابان بی مروت و ج.ا. جنایت پیشه، ذبح می شوند؟
ساده است. برخلاف تصور مجاهدین که در توهم هستند دیپلماسی انقلابی آنها کار نمی کند. هر موقع که لازم باشد، روز روزش، در بزنگاه ها، هر چه بافته اند پنبه می شود، و دوباره روز از نو روزی از نو.
بلژیک اسدالله اسدی را با میانجیگری عمان به امیرعبداللهیان تحویل می دهد. سوئیس که قربانش بشوم. روی دست همه بلند شده؛ و پرونده قتل فجیع کاظم رجوی را با یک جاروی دست دوم، زیر قالی قایم می کند. سوئد هم که آب پاک روی دست همه ریخته و در اطلاعیه ای که شورای ملی مقاومت آنرا بازتکثیر کرد اعلام می کند «دولت سوئد قصد دارد قانونی را به مجلس این کشور برای تصویب ارائه کند که اتباع خارجی زندانی در سوئد بتوانند بقیه دوران محکومیتشان را در کشور خودشان بگذرانند.». به زبانی ساده تر، اینهمه بیا و برو، اینهمه انشر و منشر سر حمید نوری قرار است با تصویب این قانون به خاک سپرده شود. و اگر اینها کافی نیست، بی بی سی فارسی اعلام می کند که با سلام و صلوات « لوئی آرنو، شهروند فرانسوی پس از آزادی از زندان در ایران وارد پاریس شد».
طنز تلخ این خبر در اینست که تاریخ پخش این خبر همزمان با تاریخ پخش «یورش»/«حمله» به مقر مجاهدین، و یکی دو روز پس از انتشار مطلب در لوموند و حمله عصبی مریم رجوی است. خودتان اسم پرتقال فروش را پیدا کنید.
به نظر من، این تازه اول کار است.
تا زمانی که گردهمایی مجاهدین تمام نشود، از این سری اخبار و مقالات و شایعات روزانه پخش خواهد شد. چیزی که من نمی فهمم، حساسیت بی اندازه جمهوری اسلامی به این گردهمایی سالیانه است.
مگر واقعا در این گردهمایی چه اتفاق خاص و کلیدی رقم زده می شود؟ چند تا شازده ساواکی، دو سه تا سناتور که از بمباران ایران وتبدیل آن به تل خاک دفاع می کنند، چند تا وزیر اسبق فاشیست و… روی صحنه می آیند و یا مجاهد خلق مسعود رجوی را می کشند، و برایش فاتحه می خوانند، و یا مثل آن مردک حراف قول می دهند که سال دیگر در تهران (جان بولتون وقتی وعده دیدار در سال 2019 در تهران را داد).
در عالم واقع سیاست و دیپلماسی، عزاداری و پیام های تسلیت برای مرگ (مبهم) رئیسی، خیلی ارزشمندتر است تا اینکه 100 تا یا 200 تا وکیل مجلس که معلوم نیست پس از انتخاباتی که در پیش رو است دوباره انتخاب بشوند یا نه.
اگر به خاطر داشته باشید، وقتی اسدلله اسدی محکوم شد، خیلی ها به وجد آمده بودند. این قلم نوشت که راه درست بازخوانی کلیه سفرا از تهران است، در غیر اینصورت روزی فراخواهد رسید که او را معاوضه خواهند کرد. متاسفانه حرفم درست از آب درآمد.
الان هم عرض می کنم، دادگاهی که در تهران علیه مجاهدین تشکیل شده و خودشان می برّند و می دوزند، را باید به فرصت تبدیل کرد.
بجای اینکه بگوییم اگر نمی ترسی بیا اینجا در دادگاه با هم زورآزمایی کنیم که بی معنی است….. باید از کلیت نظام، از خامنه ای تا جلیلی و اژه ای و پورمحمدی و…. در دادگاهی معتبر شکایت کرد. همانطور که آفریقای جنوبی اسرائیل را به دادگاه کشاند؛ باید جمهوری اسلامی را به دادگاه کشاند و نه اینکه در سایت مجاهدین آنرا مسخره کرد.
فکر کنم باید تکلیفمان با خودمان روشن بشود. یا ما با این جنایتکاران در جنگیم یا نیستیم و فقط در تبعید روزگار می گذرانیم.
اگر هستیم، و اگراینقدر قدرت و توانایی داریم که می توانیم اینهمه شازده و سناتور و وزیر به صف کنیم، حتما می توانیم دشمن را به دادگاه بکشانیم. حتما می توانیم پرونده قضایی تشکیل دهیم. حتما می توانیم بزرگتر از اینهم بکنیم… جوّ سیاسی حاضر، علیه جمهوری اسلامی است. باید از این جّو استفاده کرده و پرونده شکایت را به گردش انداخت.
روی سخن من نخست به کمیسیون قضایی و سپس کمیسیون خارجی شورای ملی مقاومت است. اگر فی الواقع زور دارید در این مورد آنرا به نمایش بگذارید و نه اینکه به چندتا امضا از این پارلمان و آن پارلمان دل هواداران و اعضای کانون های شورشی را خوش کنید. نکنید اینهم می شود مثل پرونده قتل کاظم رجوی که به هیچ جا نرسید.
روشنتر از این بلد نیستم بنویسم.
باید رژیم را در تمامیتش به دادگاه کشاند. همین الان. قبل از اینکه خبر حمله عصبی مریم رجوی و یا برای هزارمین بار کفن و دفن مجاهد خلق مسعود رجوی دوباره آنتنی شود.
دوست آنست که گفت
دشمن آنست که گفت میخواستم بگویم
شاد و همیشه سلامت باشید
علی ناظر
24 خرداد 1403
13 ژوئن 2024
یاد جانباختگان برای آزادی و استقلال ایران گرامی باد.