ماهنامه خط صلح – ایران سرزمینی با تنوع زبانی و فرهنگی گسترده است. زبانهای مادری مانند کردی، فارسی، ترکی، عربی، بلوچی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی و غیره، نهتنها بخشی از هویت تاریخی این کشور هستند، بلکه میتوانند بهعنوان پلی برای تعامل فرهنگی، توسعهی علمی و گسترش دیپلماسی منطقهای عمل کنند. در حالی که برخی این تنوع را تهدید میدانند، در واقع باید گفت این تنوع فرصتی طلایی برای تقویت همبستگی ملی، غنیسازی آموزشی و بهرهگیری از ظرفیتهای زبانی در حوزههای اقتصادی و بینالمللی است. بهرسمیت شناختن و حمایت از زبانهای مادری، گامی مهم در جهت تحقق عدالت اجتماعی و حفظ میراث فرهنگی ایران است.
بهمناسبت روز زبان مادری(سوم اسفندماه، برابر با ۲۱ فوریه) مصاحبهای داشتیم با دکتر «اردشیر پشنگ»، پژوهشگر ارشد روابط بینالملل و روزنامهنگار آزاد و از او خواستیم تا در خصوص اهمیت زبان مادری و تاثیر آن بر جامعه و حقوق افراد، با ما به گفتگو بنشیند. مشروح گفتوگوی خط صلح با اردشیر پشنگ را در ادامه میخوانید.
روز جهانی زبان مادری چه اهمیتی دارد و چرا حفظ و ترویج زبانهای مادری در جوامع چندزبانه ضروری است؟
زبان مادری، نخستین زبانی است که کودک با آن کلمات را ادا میکند و از طریق آن با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار میسازد. این زبان، حامل تاریخ، هویت، فرهنگ و نحوهی گسترش و تنوع جوامع و فرهنگهای گوناگون است. اهمیت تنوع زبانهای مادری، همسنگ اهمیت تنوع جوامع انسانی است. از اینرو، در اصول حقوق بشر و در سازمان ملل متحد که سال ۲۰۰۸ را سال زبان مادری نامید و سوم اسفند (۲۱ فوریه) را بهعنوان روز جهانی زبان مادری تعیین کرد حفظ و پاسداشت زبان مادری، بهمنزلهی حفظ و پاسداشت بخشی از میراث فرهنگی جهانی تلقی میشود. هرچه این میراث بیشتر پاس داشته شود و این زبانها حفظ و تکامل پیدا کنند، تاثیر بهسزایی بر تنوع و پیشرفت فکری، زبانی و فرهنگی افراد، جوامع و گروههای مختلف خواهد داشت.
بهعنوان یک فعال اجتماعی و رسانه، فکر میکنید چرا زبان مادری برای جوامع مختلف اهمیت زیادی دارد؟
علت نامگذاری اینروز در سازمان ملل، به اعتراض جوانان دانشگاهی بنگلادش به نوعی دیکتاتوری یا فاشیسم زبانی برمیگردد که دولت پاکستان علیه این کشور اعمال کرده بود و صحبت به زبان مادری را ممنوع و با متخلفان برخورد میکرد. در اثر اعتراضات گسترده، نهایتاً این مسئله کنار گذاشته شد و در استقلال بنگلادش نیز تاثیر بهسزایی داشت. متاسفانه، در جوامع دیگر نیز نمونههایی از این مسایل وجود داشته است، از جمله در ترکیه و دیگر کشورها، علیه کردها و دیگر افرادی که زبان مادری متفاوتی از زبان رسمی و حاکم داشتند، چنین اقداماتی صورت گرفته است. بههر حال، زبان مادری از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و صرفاً بحث حمایت از یک زبان، قوم، ملت یا گروه نیست، بلکه فراتر از آن، بخشی از میراث جهانی است که باید در حفظ و پاسداشت آن کوشید. هر جامعهای که بتواند زبانهای متنوع رایج در آن و یا زبانهایی که در خطر نابودی و فراموشی هستند را احیا کند، بهنوعی، هم به بخشی از آن جامعه احترام گذاشته و هم قدرت نرم خود را افزایش داده و به تنوع و زیبایی جامعهی خود نیز افزوده است. به همین دلیل، هر کشوری که دارای تنوع زبانی است برخلاف دیدگاههای کلاسیک متاثر از نوعی قرائت کلاسیک از ملیگرایی که در آن معمولاً بر یک زبان بهعنوان عنصر وحدت ملی تاکید میشود حفظ و احترام به زبانهای مختلف در کنار زبان میانجی، باعث شده است که اتفاقاً حس وحدت ملی و حس همکاری ملی تقویت شود. یکی از مهمترین نمونههای آن، کشور سوئیس است که دارای چهار زبان رسمی است که هر زبان آن بهنوعی امتداد زبان کشورهای همسایه و قدرتمندی است، اما این امتداد زبانی با همسایگان قدرتمند، نهتنها عامل تجزیه یا تهدیدی برای تغییر فرهنگی سوئیس نبوده، بلکه هویت ملی سوئیسیها را نیز در کنار تنوع و زیباییهای آن بسیار قویتر کرده است. یا در هندوستان که بیش از ۸۰ زبان گوناگون وجود دارد، در دیگر کشورها نیز این تنوع زبانی بخشی از قدرت نرم آن کشورها و جوامع محسوب میشود و اقدام علیه این تنوع، در واقع نابودکردن بخشی از قدرت، میراث تاریخی و میراث فرهنگی جهانی است.
بهنظر شما، اجرایی نشدن قوانین مربوط به زبان مادری در ایران چه دلایلی دارد؟ آیا این موضوع بیشتر سیاسی است یا فرهنگی و اجتماعی؟
در ایران، خوشبختانه برخلاف برخی از کشورها، مانند ترکیه که تا سالهای متمادی زبان کردی در آن ممنوع بود، ممنوعیت به آن شکل وجود نداشته است، اما در عین حال، با وجود تاکید برخی از اصول قانون اساسی بر حفظ و حمایت از دیگر زبانهای رایج در کشور که در حقیقت، زبان بخشهایی از جامعهی ایرانی و گروههای مختلف هویتی جامعهی ایرانی هستند، نوعی ابهام و عدم شفافیت وجود دارد. این ابهام، دستمایهی تهاجم، فشار، محدودیت و انحصارطلبی اقلیتی –که عمدتاً با عنوان «مرکزنشین» شناخته میشوند— علیه دیگران شده و فشارهایی را بر گویشوران زبانهای دیگر در ایران وارد کرده و موجب بروز نابسامانیهایی شده است که تبعات بسیار منفی، با ایجاد حس محرومیت و تبعیض و اعمال فشار علیه گروههای هویتی متعددی در ایران، داشته است.
آیا فکر میکنید تدریس و آموزش زبان مادری میتواند تاثیری بر جامعه داشته باشد؟ تدریس به زبان مادری چگونه میتواند در بهبود کیفیت تحصیل دانشآموزان و دانشجویان موثر باشد؟
در این زمینه تحقیقات علمی فارغ از سوگیریهای سیاسی و ایدئولوژیک بسیاری شده و پاسخ به این سوال مثبت است، کودکانی که آموزش ابتدایی و تحصیل را با زبان مادری شروع میکنند و یا زبان مادریشان در کنار زبان ملی و میانجی قرار میگیرد و آنرا فرامیگیرند، عملکرد و کارنامهی علمی بسیار بهتری دارند و برعکس، وقتی این شرایط موجود نباشد که متاسفانه هم نیست، شاهد افت علمی و کاهش توانمندیهای این کودکان هستیم. طی سالهای اخیر، برای شروع آموزش به زبان مادری، حرکتهای مثبتی با تاخیر زیاد در حال انجام است مانند تاسیس فرهنگستان زبان و ادبیات کردی که قرار است در کردستان راهاندازی شود، اما تا رسیدن به وضعیت نرمال و ایدهآل و تامین حقوق طبیعی افراد، فاصلهی زیادی وجود دارد. این حقوق طبیعی اقتضا میکند که برای مثال در جایی مانند اردبیل، کودکان در کنار یادگیری زبان میانجی ملی (فارسی)، امکان آموزش به زبان ترکی را نیز داشته باشند؛ یعنی زبان مادری خود. در استانهایی چون کرمانشاه، کردستان، ایلام و بخش قابل توجهی از آذربایجان غربی، در خراسان شمالی، در بلوچستان و در خوزستان، گیلان، مازندران، لرستان و دیگر مناطق، باید آموزش با زبان مادری آغاز شود و در کنار آن، زبان میانجی و زبان ملی نیز آموزش داده شود. این دو باید مکمل یکدیگر باشند و با کنار هم قرار داشتنشان، حس هویت ملی و وحدت ملی بیش از پیش تقویت میشود، نه با انکار و محدودیت یکی به نفع آن دیگری. چون اتفاقاً برعکس، محدود کردن یا فشار آوردن به زبانهای مادری غیر از زبان فارسی، باعث مخدوششدن وحدت ملی شده و مسئلهی فرهنگی و هویتی را به یک تهدید تبدیل کرده است. اما اگر برعکس عمل شود (یعنی اگر برای مثال در دانشگاه تبریز، بهترین اساتید زبان ترکی و در دانشگاه کرمانشاه، بهترین مدرسین زبان کردی حضور داشته باشند و این وضعیت در بلوچستان، گیلان و سایر مناطق نیز برقرار باشد)، پویایی فرهنگی ایران افزایش یافته، حس وحدت ملی تقویت شده و حس همگرایی و برابری بیشتر خواهد شد.
ممنوعیت آموزش به زبان مادری غیر از فارسی در ایران –در حالیکه آموزش زبان انگلیسی (که زبان مادری نیست، اما در برخی رشتهها زبان دانشگاهی است) و زبان عربی (بهعنوان یک زبان اسلامی و نه زبان مادری بخشی از مردم خوزستان) مجاز است— نشان میدهد که بهجز دورهی زبان کردی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه کردستان، آموزش و یادگیری این زبانها به آن معنای اساسی وجود ندارد؛ چه رسد به اینکه دانشگاهی وجود داشته باشد که تدریس در آن به زبان ترکی، بلوچی یا کردی باشد. متاسفانه، نوعی قرائت از هویت ملی متاثر از یک زبان (زبان فارسی) و قرائت افراد رادیکالی که دغدغهی تمامیت ارضی و ترس از تجزیه دارند، باعث شده که قرائتهای نوینتر، حقوقیتر و انسانیتر از مسئلهی زبان مادری به حاشیه رانده شوند و حساسیت فوقالعادهای در این زمینه وجود داشته باشد. این مشکل نه فقط در عرصهی دانشگاه، بلکه در مدارس نیز وجود دارد و در مناطقی که اکثریت زبانی خاصی وجود دارد، آموزش به آن زبان ارائه نمیشود. برای درک بهتر موضوع، این مثال را برای مخالفان آموزش به زبان مادری مطرح میکنم: اگر در کشورهای اسکاندیناوی یا اروپایی، کلاسی دارای سه یا چهار دانشآموز ترک، کرد یا بنگلادشی باشد، آموزش و پرورش آن کشور موظف است مدرسی را استخدام کند تا به آن زبان تدریس کند و زبان مادری دانشآموزان حفظ شود. این حفظ زبان مادری، نه تنها باعث واگرایی آنها از دولت جدیدشان (سوئد، نروژ، بریتانیا و غیره) نمیشود، بلکه حس همگرایی و همراهی آنها را نیز تقویت میکند. متاسفانه، ما از این ظرفیت استفاده نکردهایم. همانطور که اشاره کردم، قرائتهای رادیکال که در خاورمیانه بهطور عام و در ایران به شکلی ملایمتر وجود دارد باعث شده است که بسیاری از مسائل نرمال و حقوق طبیعی، در هالهای از ابهام قرار گیرند و اجرا نشوند یا اجرای آنها با سختگیریهای غیرمنطقی و غیر حقوقی مواجه شود. آموزش به زبان مادری در سطوح مختلف (در مدارس، دانشگاهها، مکاتب و آموزشگاههای مختلف) در کنار تسلط همگان به زبان فارسی، باعث ایجاد تنوعی زیبا و جذاب میشود و قدرت نرم ایران را افزایش میدهد و همگرایی ملی را (برعکس تصور رادیکالهای ناسیونالیست) تقویت میکند. این امر موجب ارتقای جذابیتهای فرهنگی ایران شده و کشور را بهعنوان الگویی برای سایر کشورها مطرح میکند و باعث شکوفایی هرچه بیشتر فکر، فرهنگ و هنر در کشور میشود. طبیعتاً وقتیکه چند زبان قوی در کنار یک زبان میانجی یا زبان ملی قرار بگیرند، خروجیهای چندبعدی و بسیار مثبتی حاصل میشود که در مقایسه با آن، نگرانی از مباحث ملی و حکومتی بسیار ناچیز خواهد بود.
بهنظر شما چه چالشهایی در مسیر اجرای قانون تدریس به زبان مادری در ایران وجود دارد و چگونه میتوان این چالشها را برطرف کرد، این چالشها بیشتر فرهنگی است یا سیاسی؟
طبیعتاً ریشهی چالشها عمدتاً سیاسی است. مهمترین چالشهای موجود در راه تدریس زبانهای مادری عبارتند از: نیاز به شکلگیری گفتمان نخبگانی، بین نخبگان زبانهای مختلف با نخبگان زبان فارسی و نیز ایجاد گفتمان سیاسی بین افرادی که قایل به نگاه کلاسیک ناسیونالیستی و محدودکننده هستند با افرادی که نگاهی متنوعتر، جهانیتر، امروزیتر و حقوقیتر دارند، تا به یک تفاهم ملی دست یافت. این تفاهم ملی به این معناست که، کسانی که تا به امروز بههر دلیلی مانع ترویج زبانهای مادری غیر از زبان فارسی بودهاند، به این فهم برسند (بنده بر این واژه تاکید میکنم، زیرا این یک «فهم» است که هنوز عدهای به آن نرسیدهاند) که تنوع زبانی در یک کشور، قدرت آن کشور را افزایش خواهد داد، نه برعکس آنچه تصور میکنند؛ اتفاقاً آنچه آنها فکر میکنند و رفتار میکنند، باعث مخدوششدن وحدت ملی میشود. پس ما نیازمند یک گفتگوی جدی هستیم. از سوی دیگر، دولت نیز باید گامهای اساسی هم در زمینهی ایجاد این گفتگو و هم در سوقدادن جامعه به پذیرش دیگری و احترام به زبانهای مادری مختلف، بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی (همچون کنوانسیون سازمان ملل متحد و یونسکو) بردارد. عدم آموزش به زبان مادری و عدم یادگیری آن، باعث میشود فردی که قریحهی شعر و ادبیات دارد، نتواند بهخوبی از این استعداد خود بهره ببرد، زیرا بیان احساسات و افکار به زبان مادری، قدرت سرایش را بهمراتب افزایش میدهد. این مسئله فقط مختص زبانهای ترکی، عربی، بلوچی و گیلکی در قبال زبان فارسی نیست، بلکه در هر جامعهی دیگری نیز وجود دارد. توانمندی ذاتی یک فرد در به کارگیری زبان مادری چه بهعنوان زبان علم و چه بهعنوان زبان هنر و ادبیات بسیار بیشتر از به کارگیری یک زبان دیگر است. همانطور که اشاره کردم، این تنوع زبانی، پیامدهای فوقالعاده مثبت و بیشتری برای یک جامعهی چندفرهنگی و چندزبانی دارد تا ابراز نگرانی در این زمینه.
بنده کاملاً مخالف این نظر هستم که تنوع زبانی در ایران و حمایت از زبانهای مختلف، باعث گریز از مرکز، تهدید تمامیت ارضی و تجزیهطلبی میشود. کاملاً برعکس، اگر به یک فرد یا گروهی احترام بگذارید و حقوق آنها را در چارچوب وظایف و مسئولیتهای خود رعایت کنید (نه اینکه لطف کنید، زیرا هر کسی که در این آب و خاک زندگی میکند، حقوقی دارد و این حقوق باید برابر با دیگران باشد)، طبیعتاً شاهد نزدیکی و همگرایی بیشتر خواهیم بود. برعکس، سیاستهای مبتنی بر یک زبان و یک ملت –که نمونهی آنرا در ترکیه میبینیم که هم شکستخورده است و هم هزینههای جانی و مالی و زمانی بسیاری به مردم و دولتهای مختلف ترکیه وارد کرده و بهطور ملایمتر در بخشی از افراد در ایران نیز وجود دارد— باعث ایجاد تفرقه، حس تبعیض و تشدید واگرایی میشود و انرژیهای کشور را هدر میدهد.
بهعنوان یک فعال فرهنگی-اجتماعی و آموزشی، چه راهکارهایی را برای بهبود وضعیت زبانهای مادری در ایران پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان جامعه را نسبت به اهمیت این موضوع آگاهتر کرد؟
راهکارهای مهم در این زمینه عبارتند از: برگزاری برنامههای مشترک بین متخصصین این حوزه برای تبادل نظر علمی و تخصصی، به دور از مباحث ایدئولوژیک و سیاسی، تشکیل گروههای تخصصی زبانهای مختلف برای تبادل نظر از منظر زبانی، علمی، حقوقی و انسانی و حذف نگاه سیاسی و در نهایت، طرح دغدغهها و نگرانیهای سیاسی در مراحل بعدی. این پیشنهادی در سطح نخبگانی است، در سطح عمومی نیز باید در برنامههای عمومی و در آموزش تخصصی هر زبان در دانشگاهها، مراکز آموزشی و مدارس مناطق مختلف، این موضوع مورد توجه قرار گیرد. برای مثال، در مناطقی مثل ارومیه که نیمی از جمعیت کرد و نیمی دیگر ترکزبان هستند، ایجاد مدارس چندزبانه، مراکز آموزشی چندزبانه یا مراکز خاص یک زبان، به نسبت مساوی، باعث افزایش همگرایی میشود. همچنین، توجه جدی به احترام گذاشتن به زبانهای مادری دیگر و پرهیز از هرگونه توهین مستقیم و غیرمستقیم به زبانهای مادری افراد مختلف (که متاسفانه در سالهای گذشته شاهد مواردی از آن بودهایم و واکنشهای جدی را در جامعه برانگیخته است) ضروری است. روز زبان مادری (سوم اسفند) باید بهعنوان بهانهای برای نشاندادن این واقعیت باشد که ما در کشوری زندگی میکنیم که در آن چندین زبان و دهها لهجه در کنار زبان میانجی وجود دارد. باید برنامههای متنوع فرهنگی (خارج از برنامههای شعاری) در این زمینه برگزار شود و در سیاستگذاری و قانونگذاری مراکز قانونی، حفظ و پاسداشت میراث بشریت (که بخشی از آن در ایران و در زبانهای مختلف ما وجود دارد) مورد توجه قرار گیرد. همچنین، باید به زبانهایی که در خطر انقراض هستند (مانند زبان گیلکی یا مازنی که بهدلیل کمبود گویشور در حال نابودی هستند) توجه ویژهای شود، زیرا این زبانها بخشی از میراث ما هستند و باید برای حفظ آنها برنامهریزی جدی صورت گیرد و از تجربیات موفق کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه در این زمینه استفاده کرد. حتی میتوان از تجربهی بریتانیا (انگلیس و اسکاتلند) و هندوستان (بزرگترین دموکراسی جهان با بزرگترین تنوع زبانی) نیز الگو گرفت. در عین حال دولت و بهخصوص مراکز انتخابی، نظیر مجلس و شوراها، میبایست تلاش ویژه و مناسبی در حمایت قانونی و نیز بودجهای در حفظ زبانهای مادری مختلف در ایران داشته باشند و این موضوع به یک وسواس و دغدغهی ملی، نه فقط کسانی که زبان مادریشان فارسی نیست، بلکه همهی ایرانیان از فارس زبان تا دیگر زبانها شود. امیدوارم روزی برسد که به زبان مادری و زبانهای مادری، نه به مثابه تهدید، بلکه به مثابه فرصت نگاه شود، چرا که تنوع زبانی در ایران یک فرصت است، نه تهدید.
از اینکه وقت خود را در اختیار خط صلح قراردادید، سپاسگزاریم.